tag:blogger.com,1999:blog-23771015.post1330049994398045832..comments2023-06-29T07:55:12.143-07:00Comments on نگاه توفیق: toufigh aghilihttp://www.blogger.com/profile/02154984880240272596noreply@blogger.comBlogger53125tag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-73589907417282342462008-05-04T14:00:00.000-07:002008-05-04T14:00:00.000-07:00آلبرت اینشتین که وجود یک قدرت خالقه را قبول داشت ...آلبرت اینشتین که وجود یک قدرت خالقه را قبول داشت آنرا چنین تعریف میکند<BR/><BR/>در عالم مجهول . نیروی عاقل و قادری وجود دارد که جهان گواه وجوداوست <BR/><BR/>مارلین بوکس کریدر<BR/>عالم فیزیولوژی<BR/><BR/>کتاب اثبات وجود خدا<BR/> صفحه 69<BR/><BR/>ترجمه استاد احمد آرام<BR/><BR/><BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-12505425831422310012008-05-04T13:42:00.000-07:002008-05-04T13:42:00.000-07:00رینک آلمانی در کتاب خود بنام / دنیا مخلوق است / ....رینک آلمانی در کتاب خود بنام / دنیا مخلوق است / . صریحا اعتراف میکند که در این جهان یک عقل و قدرت ابدی وجود دارد<BR/><BR/>رومین انگلیسی کمی قبل از مرگش اظهار کرد که او معتقد است که تمام مبانی علمی و فلسفی او تا آنزمان باطل بوده و وجود دنیا بدون صانع غیر قابل فهم است و توبه کاران زیادی از این قبیل را می توان نام برد<BR/><BR/>میکائیل فارادی . دانشمند فیزیک و شیمی انگلیسی که تمام عمرش صرف تحقیق و بیان نظریه شده بود . در یکی از روز ها ی سال 1867 که در بستر مرگ بود . یکی از دوستانش از او پرسید ./ فارادی به چه نظریه ای فکر میکنی ؟ جواب داد . خدارا شکر که به هیچ نظریه ای فکر نمی کنم آیا در بستر مرگ هم نظریه مرا راحت نخواهد گذاشت ؟<BR/>من خدای خود را می شناسم و مطمئنم که تقصیرات مرا خواهد بخشید.<BR/><BR/>کتاب اثبات وجود خدا <BR/>صفحه 14<BR/>جان کلو ور مونسما <BR/><BR/>ترجه استاد احمد آرام<BR/><BR/><BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-8151207977853799452008-05-04T13:23:00.000-07:002008-05-04T13:23:00.000-07:00همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز . ب...همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز . برای خردمندان . نشانه هایی است<BR/><BR/>قرآن سوره آل عمران آیه 190<BR/><BR/>دیدگان اورا درنیابند. او دیدگان را دریابد. و او بخشنده آگاه است<BR/><BR/>قرآن سوره انعام آیه 103Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-29178084221655101082008-05-04T13:19:00.000-07:002008-05-04T13:19:00.000-07:00فرانسیس بیکن فیلسوف و سیاستمدار مشهور . سیصد و چند...فرانسیس بیکن فیلسوف و سیاستمدار <BR/><BR/>مشهور . سیصد و چند سال پیش گفته است <BR/><BR/> اطلاع ساده و سطحی از فلسفه . شخص را به انکار وجود خالق سوق میدهد ولی اطلاع وسیع و عمیق از فلسفه .شخص را متدین و خدا شناس مینماید<BR/><BR/>صفحه 64<BR/>اثبات وجود خدا <BR/>ترجمه احمد آرام دانشمند و ریاضی دان معروف<BR/><BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-39147484671562084972008-05-04T13:11:00.000-07:002008-05-04T13:11:00.000-07:00دلیل اثبات وجود خدا چیست؟دلایل فراوانی بر اثبات وج...دلیل اثبات وجود خدا چیست؟<BR/><BR/>دلایل فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم.<BR/>1-برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب». <BR/>این برهان از چهار مقدمه یقینی تشکیل می یابد:<BR/>الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.<BR/>این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.<BR/>ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.<BR/>ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.<BR/>این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل میشود که آن را علت می نامند.<BR/>د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.<BR/>با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر میشود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر، موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر میباشند و وجود هر یک از آنها به وسیلة علتی ایجاب میشود (مقدمه سوم).<BR/>اکنون اگر فرض کنیم که وجود آنها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آنها باطل و محال میباشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.<BR/>این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آنها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آنها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آنها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.<BR/>به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.<BR/>2ـ برهان تقدّم:<BR/>علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمیکند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.<BR/>مثال: فرض میکنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آنها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، میگوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم میگوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.<BR/>اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آنها به زبان حال میگویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند، ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.<BR/>از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که اینها وجود پیدا کرده اند. <BR/><BR/>3- برهان تجربی (دلیل علمی )<BR/>مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیستشناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشنتر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد.<BR/>فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازندهای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیدهتر و عجیبتر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1)<BR/>سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب.<BR/>برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید.<BR/>پی نوشت:<BR/>1) اثبات وجود خدا، ص 230 ـ 227<BR/><BR/><BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-89568049265491051762008-05-04T12:56:00.000-07:002008-05-04T12:56:00.000-07:00در طول تاريخ بشريت, افرادی پا به عرصه ی وجود نهاده...در طول تاريخ بشريت, افرادی پا به عرصه ی وجود نهاده اند که پس از سال ها کار, کوشش, فعاليت, تحقيق و مطالعه, در رشته های گوناگون علمی, به مرحله تخصص و دانشمندی رسیده اند.<BR/><BR/><BR/> دانشمندان ، پس از پژوهش ها فراوان در آزمايشگاه ها, رصدخانه ها ، کتابخانه ها ، دانشگاه ها و سایر مراکز علمی . پژوهشی ، به وجود خدا و ابراز ايمان نسبت به پروردگار و نقش دین و معنویت در زندگی انسان اعتراف کرده اند. <BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/><BR/><BR/><BR/> برخی از دانشمندان حاصل تحقيقات خود را که همان ايمان به پروردگار است ، بيان کرده, يا به نگارش درمی آورند, و آن را به چامعه بشری ارایه می دهند.<BR/><BR/><BR/>آن چه در اين جا آورده شده, گوشه ای از اعترافات و دیدگاه ها و سخنان فلاسفه, دانشمندان, انديشمندان و صاحب نظران جهان, در باره این موضوعات می باشد:<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>خداشناسی<BR/><BR/><BR/>اعتقاد و ايمان به خدا<BR/><BR/><BR/>اعتقاد و ايمان به دین (اسلام)<BR/><BR/><BR/>دين و زندگی<BR/><BR/><BR/>دين و علم<BR/><BR/><BR/>اخلاق<BR/><BR/><BR/>بقای روح<BR/><BR/><BR/>نقش نيايش در سازندگی فرد و اجتماع<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>خداشناسی و ايمان به خدا<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>سيسيل بويس هامان (1) _ در قلمرو علم به هر سو می نگرم نشانه های مشيّت, اراده, قانون و نظم يک وجود عالی را مشاهده می کنم. (2)<BR/><BR/><BR/>الکسیس کارل (3) _ انسان همچنان که به آب و اکسيژن نيازمند است, به خدا نيز محتاج است. (4)<BR/><BR/><BR/><BR/>ايرونيک وليام نبلوج (5) _ من به خدا ايمان دارم. چون معتقدم که اولين الکترون و پروتون و اولين اسيد آمينه و پروتوپلاسم, و يا اولين مغز بشری, ممکن نيست تصادفاً به وجود آمده باشد. (6)<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>منتسکيو (7) _ قانونی که در ذهن ما فکر يک خالق را نقش می کند, و ما را به سوی او می کشاند, از حيث اهميّت اولين قانونی طبيعی است. (8)<BR/><BR/><BR/>دکارت (9) _ به حکم موجود بودن جهان, خدا هست. (10)<BR/><BR/><BR/>آندوکانوای آيوی (11) _ ماترياليسم و انکار خدا يا طرز تفکر و کار يک دانشمند, مغايرت دارد. (12)<BR/><BR/><BR/>ادموندکارل کونفلد (15) _ من هر قدر بيشتر در آزمايشگاه ها به کار تجربه می پردازم , ايمانم پایدارتر و محکمتر می شود. (16)<BR/><BR/><BR/>لامارتين(17) _ دلی که از خدا تهی باشد, مانند محکمه ای است که از قاضی تهی باشد. (18)<BR/><BR/><BR/> کلوين (19) _ اگر نيکو بينديشيد, علم, شما را ناچار از آن خواهد کرد که به خدا ايمان داشته باشيد. (20)<BR/><BR/><BR/>ديل کارنگی _ از راه ايمان به خدا, بشر می تواند نيروهای عظيم وجود خود را به کار اندازد.<BR/><BR/><BR/>در مصائب بزرگ و هنگام دردهای جانگذاز, بارها به تجربه رسيده است که, انسان می تواند با ايمان به خدا ، اعتماد به نفس پیدا کند , و به زندگی اميدوار بشود. (21)<BR/><BR/><BR/>جان کلولندکوثرن (22) _ چون ماده نمی تواند خود و قوانين حاکم بر خويش را بيافريند, عمل آفرينش ناچار بايد به وسيله عاملی غيرعادی صورت گرفته باشد. (23)<BR/><BR/><BR/>دين و زندگی<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>ويل دورانت (24) _ زندگی بدون دين ملال انگيز و پست است و مانند جسد بی روح می باشد. (25)<BR/><BR/><BR/>دين و علم<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>سانتايانا (26) _ دين, پيشاپيش علم حرکت می کند, و مانع آن <BR/>نمی شود. (27)<BR/><BR/><BR/>انيشتين (28) _ علم , بدون مذهب لنگ است, و مذهب بدون علم <BR/>کور. (29)<BR/><BR/><BR/>ماکس پلانگ (30) _ هرگز تضاد واقعی ميان علم و مذهب پيدا نخواهد شد , زیرا يکی از آن دو مکمل ديگری است. (31)<BR/><BR/><BR/>دين اسلام<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>ليويولدفايس (32) _ اروپا اين حقيقت را به خوبی می داند که پس از قرن ها که در تاريکی به سر برده به وسيله اسلام به تمدن رسيد. هرگز اسلام در پيشرفت های علمی دچار وقفه نشده است, و هيچ دينی مانند اسلام در تأکيد علم (واقعی) برهمه مظاهر زندگی پافشاری نکرده است. (33)<BR/><BR/><BR/>ولتر _ دين محمد (ص) دينی است معقول, جدی، پاک و دوستدار <BR/>بشريت. (34)<BR/><BR/><BR/>جان ديون پورت (35) _ اسلام دينی است منزّه از تضاد و <BR/>اختلاف. (36)<BR/><BR/><BR/>ويل دورانت _ در همه تاريخ, دينی جز اسلام, پيوسته پيروان خود را به نيرومند بودن دعوت نکرده, و هيچ دين ديگری در اين زمينه مانند اسلام , موفق نبوده است. (37)<BR/><BR/><BR/>جرج برناردشاو (38) _ بايد پيشگويی مرا به خاطر سپرده که, اسلام در آينده, دين جهانی خواهد بود. (39)<BR/><BR/><BR/>ديويد دوسانتيلا (40) _ اسلام حکومت مستقيم خداوند , و تحت امر خداوندی است که هميشه ناظر بندگانش می باشد . اسلام , مذهب "انسان" است ؛ اساس واقعی قانون اسلام , "آزادی" است. (41)<BR/><BR/><BR/>هنری فارمر (42) _ اسلام, يک دين "عملی" است. دينی است خالی از اسرار و خرافات. ديانتی است که چيزی خلاف عقل ندارد , بين دين و علم فاصله ای نمی شناسد. (43)<BR/><BR/><BR/>ژرژدوروئی (44) _ مذهبی که به وسيله حضرت محمد (ص) بنيان گذاری شده, حاوی تعليمات بسيار مترقی و بی عيب می باشد. (45)<BR/><BR/><BR/>هربرت جورج و لز (46) _ جامعة اسلامی, ترکيبی است از دولت و دين. و هيچ يک از ديگری جدا نيست. (49)<BR/><BR/><BR/>توماس کارلايل (50) _ يکی از شريفترين خصال و اوصاف پسنديده و ستوده اسلام, مساوات ميان همه اهل جهان است ... اين يگانه دليل بر نظر صائب و صدق رأی صاحب اين دين است ... خدايا ! چه قانون ارزنده و سودمندی است. (51)<BR/><BR/><BR/>اخلاق, بقای روح, نيايش<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>انيشتين _ اصول اخلاقی و مذهب ، بر عالی ترين سطح زندگی اجتماعی غلبه و حکم فرمایی دارد. (52)<BR/><BR/><BR/>الکسيس کارل _ اخلاق, نيروی تفکّر را می افزايد, و بذر صلح در ميان انسان ها می پاشد. (53)<BR/><BR/><BR/>انيشتين _ انسانی که زندگی و حيات ديگران و حتی خودش را بی معنی و واهی می داند, نه تنها بدبختی بيش نيست, بلکه صلاحيّت زندگی هم ندارد. (54)<BR/><BR/><BR/>سانتهيلر (55) _ يا باید قانون, اخلاق و آزادی انسان و مسئوليت او را انکار کنيم, و يا باید لزوم زندگانی ديگری را که در دنبال اين زندگانی دنياست, قبول کنيم. (56)<BR/><BR/><BR/>فليسين شاله (57) _ کسی که جاويدان بودن "روح" را منکر است وظيفه بيشتری به آوردن حجت, دليل و برهان دارد , تا کسی که آن را تصديق می کند. (58)<BR/><BR/><BR/>ژان ژاک روسو (59) _ آن کسی که به بقای "روح" و "معاد" عقيده ندارد, حتماً يا بی غيرت است يا ديوانه ! (60) <BR/><BR/><BR/>الکسيس کارل _ فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در ميان اکثريت عناصر فعال اين ملت, زمينة زوال قطعی ملت و انقياد او را در بند بيگانه, تدارک می بيند. (62)<BR/><BR/><BR/>ديل کارنگی _ وقتی که ما دعا می خوانيم, خود را به نیروی پايان ناپذيری که تمام کائنات را به هم پيوسته است, متصّل و مربوط می کنيم. (63)<BR/><BR/><BR/>الکسيس کارل _حتمی به نظر می رسد که در صورت تساوی قدرت مغزی و علمی ميان دو نفر, سجايا و خصائل اخلاقی کسی که حتّی به صورت معمولی و متوسط نيايش می کند , تکامل يافته تر از آن ديگری است. (65)<BR/><BR/><BR/>الکسيس کارل _ نيايش , بر روی صفات و خصائل انسانی اثر می گذارد. بنابراين نيايش را بايد پيوسته انجام داد. (66)<BR/><BR/><BR/>الکسيس کارل _ نيايش را نبايد با مرفين همرديف دانست, زيرا نيايش در همان حال که آرامش را پديد می آورد ، به طور کامل و صحيح در فعاليت های انسان يک حالت و وضع شگفتی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحريک می کند. (67)<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/><BR/>مدارک گفتار دانشمندان, همراه با معرفی رشتة علمی و تخصص آنان :<BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/><BR/><BR/>1) زيست شناس آمريکایی<BR/><BR/><BR/>2) اثبات وجود خدا صفحه (57) از مقاله مرغ انجير خوار و گلها.<BR/><BR/><BR/>3) فيزيولوژيست فرانسوی<BR/><BR/><BR/>4) نيايش _ الکسيس کارل _ صفحه (67) ترجمه شريعتی.<BR/><BR/><BR/>5) طبيعی دان آمريکایی<BR/><BR/><BR/>6) اثبات وجود خدا صفحه (101) از مقاله مادّه گری به تنهایی کافی نيست.<BR/><BR/><BR/>7) نويسنده و حقوق دان فرانسوس<BR/><BR/><BR/>8) روح القوانين _ منتسکيو _ ترجمه علی اکبر مهتدی صفحه (87 _ 88)<BR/><BR/><BR/>9) رياضی دان, فيلسوف فرانسوی<BR/><BR/><BR/>10) فلاسفه قرن هفدهم _ استوارت همپيشير _ ترجمه احمد سيادت نژاد صفحه (170) <BR/><BR/><BR/>11) دانشمند فيزيولوژیست<BR/><BR/><BR/>12) اثبات وجود خدا صفحه (272) از مقالة "وجود خدا حقيقت مطلقی است". <BR/><BR/><BR/>13) نويسنده و فيلسوف فرانسوی<BR/><BR/><BR/>14) سرنوشت بشر _ کنت دونوئی ترجمه عبدالله انتظام, <BR/>صفحه (156)<BR/><BR/><BR/>15) شيمی دان آمريکایی<BR/><BR/><BR/>16) اثبات وجود خدا صفحه (207) از مقاله خدا آلفا و اومگا<BR/><BR/><BR/>17) شاعر و نويسندة فرانسوی (1791 _ 1869)<BR/><BR/><BR/>18) تفکر مذهبی, سيدمحمدباقر نجفی, چاپ تهران 396 ه . ق. صفحه (200) نقل از فرهنگ قصص قرآن, صفحه (355) _ صدرالدين بلاغی.<BR/><BR/><BR/>19) ستاره شناس و فيزيک دان بزرگ انگليسی.<BR/><BR/><BR/>20) اثبات وجود خدا صفحه (39) به نقل از "جان کلولندکوثرن" رياضی دان و شيميست مشهور.<BR/><BR/><BR/>21) آیين کاميابی _ ديل کارنگی _ ترجمه علی اکبر کسمایی صفحه (52)<BR/><BR/><BR/>22) رياضی دان و شيميست آمريکایی<BR/><BR/><BR/>23) اثبات وجود خدا صفحه (44) از مقاله "نتيجه اجتناب ناپذير", جان کلورمولنما<BR/><BR/><BR/>24) دانشمند بزرگ معاصر آمريکایی<BR/><BR/><BR/>25) لذات فلسفه _ ويل دورانت _ ترجمه زرياب خوئی صفحه (476)<BR/><BR/><BR/>26) فيلسوف, شاعر و نويسنده آمريکایی<BR/><BR/><BR/>27) عصر تجزيه و تحليل _ مورتون وايت _ ترجمه پرويز داريوش صفحه (58)<BR/><BR/><BR/>28) فيلسوف و فيزيک دان آلمایی<BR/><BR/><BR/>29) زندگی انيشتين _ فيليپ فرانک ، ترجمه حسن صفاری صفحه (508)<BR/><BR/><BR/>30) فيزيک دان و متفکر آلمانی<BR/><BR/><BR/>31) علم به کجا می رود _ ماکس پلانگ _ ترجمه احمد آرام صفحه (235)<BR/><BR/><BR/>32) شرق شناس برجسته مسلمان<BR/><BR/><BR/>33) راه تکامل ، جلد سوم ، صفحه (53) _ استاد احمد امين.<BR/><BR/><BR/>34) پيامبر اسلام _ علی دوانی _ نقل از کليات ولتر<BR/><BR/><BR/>35) دانشمند انگليسی (1789 _ 1877)<BR/><BR/><BR/>36) عذر تقصير به پيشگاه محمد(ص) و قرآن _ جان ديون پورت ترجمه سيدغلامرضا سعيدی صفحه (81)<BR/><BR/><BR/>37) تاريخ تمدن _ ويل دورانت _ جلد (1) صفحه (49)<BR/><BR/><BR/>38) نويسنده مشهور انگليسی (1856 _ 1950)<BR/><BR/><BR/>39) پيامبر اسلام(ص) _ علی دوانی _ صفحه (159) به نقل از مجله العرفان.<BR/><BR/><BR/>40) استاد تاريخ سياسی و مذهبی مرکز اسلامی دانشگاه رم.<BR/><BR/><BR/>41) پيامبر اسلام ( علی دوانی) صفحات 232 و 234 ميراث اسلام, ديويد دوسانتيلا, ترجمه مصطفی علم ، صفحه (267 و 270).<BR/><BR/><BR/>42) محقق بزرگ (متولد 1882 م)<BR/><BR/><BR/>43) اسلام از ديدگاه دانشمندان، پروفسور نصرالله نيک آئين, انتشارات سيمان فارس و خوزستان, نقل از اسلام شناسی غرب صفحه 103.<BR/><BR/><BR/>44) استاد تاريخ در دانشگاه پاريس.<BR/><BR/><BR/>45) اسلام از ديدگاه دانشمندان صفحه (65) نقل از زندگانی مردان بزرگ صفحه (158)<BR/><BR/><BR/>46) نويسنده و محقق انگليسی (1866 _ 1946 _ م)<BR/><BR/><BR/>47) اسلام از ديدگاه دانشمندان صفحه (99) نقل از سرمايه سخن<BR/><BR/><BR/>48) دانشمندان و محقق معاصر<BR/><BR/><BR/>49) پيامبر اسلام (ص)صفحه (221) نقل از وحدت و تنوع در تمدن اسلامی صفحه (212)<BR/><BR/><BR/>50) فيلسوف و دانشمند انگليسی (1795 _ 1881) <BR/><BR/><BR/>51) پيامبر اسلام(ص) _ علی دوانی _ صفحه (88)<BR/><BR/><BR/>52) دنيایی که من می بينم _ انيشتين _ ترجمه فريدون سالکی صفحه (17)<BR/><BR/><BR/>53) انسان موجود ناشناخته _ الکسيس کارل _ ترجمه پرويز دبيری صفحه (124)<BR/><BR/><BR/>54) دنيایی که من می بينم _ انيشتين _ صفحه (17)<BR/><BR/><BR/>55) فيلسوف و محقق فرانسوی (از محققين برجستة کتب ارسطو)<BR/><BR/><BR/>56) فيلسوف مذهبی صفحه (137) نقل از اخلاق برنيکو ماخس.<BR/><BR/><BR/>57) محقق و نويسنده در علوم انسانی متولد 1875 _ فرانسه<BR/><BR/><BR/>58) متافيزيک _ فيليسين شاله _ ترجمه نيک گهر صفحه (57)<BR/><BR/><BR/>59) فيلسوف مشهور فرانسوی<BR/><BR/><BR/>60) قرارداد اجتماعی _ ژان ژاک روسو _ ترجمه احمد زيرک زاده صفحه 205, صفحه 205, چاپ چهارم <BR/><BR/><BR/>61) راه و رسم زندگی _ الکسيس کارل _ ترجمه دبيری صفحه (144)<BR/><BR/><BR/>62) نيايش, الکسيس کارل, ترجمه شريعتی صفحه (57) <BR/><BR/><BR/>63) آیين زندگی _ ديل کارنگی _ صفحه (156)<BR/><BR/><BR/>64) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (57)<BR/><BR/><BR/>65) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (61)<BR/><BR/><BR/>66) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (50)<BR/><BR/><BR/>67) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (62)<BR/><BR/><BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-29283109008393843782008-05-04T12:42:00.000-07:002008-05-04T12:42:00.000-07:00آیا جهان خالق و آفرینندهای دارد؟ دلایل اثبات وجود...آیا جهان خالق و آفرینندهای دارد؟ دلایل اثبات وجود خالق چیست؟<BR/><BR/>این پرسش، قرنها فکر بشر را به خود مشغول ساخته و آرا و عقاید بیشماری را نسبت به علت و منشأ جهان هستی به وجود آورده است.<BR/>در دنباله تمام فرضیههایی را که راجع به منشأ جهان هستی قابل تصور است، ذکر میکنیم تا معلوم شود که جهان، نیاز به خالق و آفریننده دارد.<BR/>هفت راه برای حل معمای هستی، قابل تصور میباشد:<BR/>1ـ جهان هستی ازلی است و نیازمند به علت نیست.<BR/>این فرضیه صحیح نیست، زیرا ازلی بودن جهان دو تصویر دارد:<BR/>أ) جهان هستی با همین صورتی که مشاهده میکنیم، از ازل بوده تا ابد، پایدار است.<BR/>ب) صورت فعلی جهان حادث است، ولی عناصر و موادی که از نظام را پدید آوردهاند، ازلی و ابدی هستند.<BR/>فرض اوّل قابل پذیرش نیست، زیرا اوّلاً هیچگونه دلیلی بر اثبات این نظریه وجود ندارد؛ ثانیاً با پیشرفت علوم، بطلان قطعی آن ثابت گردیده است.(1)<BR/>فرضیه دوم نیز خالی از اشکال نیست، زیرا اگر فرضیه ازلیت ماده را به عنوان یک اصل مسلّم قبول کنیم، تازه نتیجه این میشود که برای جهان هستی با صورت فعلی، یک علت ازل به نام "ماده" که حقیقتی بیشعور و ادراک است، قائل شدهایم. قائلان به ازلیت ماده و عدم خالق روی مبنای خود باید بپذیرند که قائل به خدایی بیشعور و ادراک برای جهان هستند. بالاخره هر اشکالی که مادیین راجع به ازلیت خدا دارند، در مورد ازلیت ماده نیز وارد میگردد.<BR/>بنابر این برای حل معمای هستی دو راه پیدا میشود: امر دائر میگردد بین این که قائل بشویم به خدایی با شعور و درک، یا خدایی بیشعور و ادراک، مانند ماده و در این صورت بدون تردید عقل ما را وادار به اقرار به خدایی با شعور میکند.<BR/>2ـ دومین راه برای حل معمای هستی آن است که بگوییم جهان با تمام قوانین پیچیده حاکم بر ون خود به خود و بدون علت پدید آمده است.<BR/>این نظریه نیز قابل پذیرش نیست، زیرا اگر پیدایش چیزی بدون سبب و علت، صحیح باشد، در همه وقت و تحت هر شرایطی، پیدایش حادثهای را میتوان انتظار داشت، به این معنا که عقلاً امکان داشته شخص بیسوادی بدون هیچ جهت، از بزرگترین فیلسوفهای جهان گردد. انکار قانون علیت، مساوی با انکار تمام نظامها و قوانین جهان است.(1)<BR/>3ـ جهان هستی نیازمند به علت است، ولی سلسله علل نامتناهی است، بنابر این نیازی به علت نخستین نیست.<BR/>از این نظریه پاسخهای فلسفی دقیقی داده شده که به بیانی ساده و گذرا آن را توضیح میدهیم:<BR/>هر یک از این علل نامتناهی چون در سر بند ذات خود، محتاج به دیگری است، بدون علت فوق، هستی ندارد، بنابر این چگونه میشود از اجتماعی یک سلسله اموری که فاقد هستی هستند، جهان هستی به وجود آید؟! این باور مانند آن است که کسی بگوید: از اجتماع بینهایت یک صفر، بزرگترین عددها و از اجتماع بینهایت نیستی، بزرگترین هستیها به وجود میآید!<BR/>بنابر این چارهای نیست که سلسله علتها باید به یک علت نخستین که در هستی نیازمند به علت دیگری نباشد برسد که آن خالق و خداوند است.<BR/>4ـ نظریه چهارم معتقد است که علت پیدایش جهان، خود آن است.<BR/>این نظریه نیز صحیح نیست، زیرا لازمه این فرض آن است که جهان پیش از وجود خویش وجود داشته باشد تا بتواند به خود هستی دهد.(1)<BR/>5ـ گروهی دیگر معتقدند که انرژیهای ازلی، پدید آورنده جهان ماده است.<BR/>این نظریه نیز مردود است، زیرا اوّلاً هیچگونه دلیلی بر ازلیت انرژیها وجود ندارد و این ادعایی بدون دلیل است.<BR/>دوم: بر فرض تسلیم، باز قائل به خدا و وجودی که همیشه بوده شدهایم، با این تفاوت که قائل به خدایی بی شعور ادراک شدهایم.<BR/>سوم: آیا این انرژیها، علم و قدرت بر آفرینش جهان دارند؟ اگر بگویند دارند، قائل به اصل خدا هستند و فقط در صفات او اشتباه نمودهاند اما اگر بگویند که علم و قدرت بر آفرینش ندارند و با این وصف موجوداتی در نهایت دقت و عظمت ساختهاند، دروغ بودن این سخن نیاز به توضیح ندارد.<BR/>گذشته از این که انرژیهای بی شعور و ادراک چگونه موجودات با شعور ساختهاند؟!<BR/>6ـ گروهی دیگر معتقد شدهاند که طبیعت، سازنده جهان هستی است.<BR/>این نظریه نیز توصیه منطقی ندارد، زیرا طبیعت موجود است یا معدوم؟<BR/>اگر معدوم است، عدم منشأ و وجود نمیتواند باشد؛ اگر موجود است،آیا مراد از آن جهان ماده است یا چیزی ما فوق جهان ماده؟<BR/>اگر مراد از طبیعت همین جهان ماده است که گفتیم، معقول نیست جهان، پدید آورنده خوش باشد. اگر مراد ما فوق جهان ماده است، آیا علم و قدرت بر آفرینش دارد یا نه؟<BR/>اگر علم و قدرت ندارد و با این وصف، جهانی در نهایت دقت و نظم آفرید، بطلانش روشن است. اگر علم و قدرت دارد، شما اسمش را طبیعت بگذار و ما خدا. بحثی در نامگذاری نداریم.<BR/>7ـ آفریننده جهان خدا است.<BR/>همین مطالبی که راجع به بطلان احتمالهای شش گانه گذشته بیان شد، دلائلی برای اثبات واقعیت داشتن فرضیه هفتم "لزوم علة العلل" و این که آفریدگار جهان خدا است، ذکر گردید. در مورد دلایلی اثبات وجود خالق میتوان گفت:<BR/>---------------------------------------------------------------------------------------------<BR/>آیا خدا می تواند خودرا بسازد؟<BR/><BR/>بهتر است سوال را این جور طرح کنیم که آیا خدا می تواند مثل خودرا خلق کندزیرا ساختن خود معنا ندارد بلکه باید سوال کرد که آیا خدا قادر به ساخت موجودی مثل خود هست یا نه؟<BR/>در جواب این سؤال، باید به چند نکته توجه داشت:<BR/>الف) قدرت الهى بىنهایت است و حدى براى آن نمىتوان فرض کرد.<BR/>ب) همیشه قدرت به امر ممکن تعلق مىگیرد یعنى، هرکارى که امکان انجام آن باشد متعلق قدرت است.<BR/>ج) وجود شریک براى خداى سبحان محال ذاتى است.<BR/>محال بر دو نوع است: عادى و ذاتى. <BR/>1) محال عادى، یعنى آن که ممکن است انجام بگیرد ولى به طور خارقالعاده و از عهده افراد عادى و علتهاى معمولى خارج است نظیر معجزههاى پیامبران مثلاً اژدها شدن عصا محال عادى است یعنى، از طریق علتهاى مأنوس امکان ندارد و نیز از عهده افراد عادى خارج است ولى کارى است ممکن که با علل غیرعادى (خارقالعاده) و توسط حضرت موسى (ع) انجام گرفت.<BR/>2) محال ذاتى، آن است که اصل فرض آن در ذهن دچار تناقض است مثلاً در جاى خود ثابت شده است که شریک براى خدا غیرممکن است و وقتى غیرممکن شد، فرض این که «آیا خداوند مىتواند براى خود شریک بیافریند» دچار تناقض است چون «شریک خدا» امکان وجود ندارد، درحالى که سؤال مىشود آیا مىتواند.؟ توجه داشته باشید که لفظ «مىتواند» در جایى به کار مىرود که امکان انجام آن کار محرز باشد. بنابراین با وصف این که «شریک بارى تعالى» غیرممکن است، لازم مىآید که ممکن باشد چون از یک طرف فرض، این است که شریک بارى غیر ممکن است. از طرف دیگر چون لفظ «مىتواند» را به کار بردهایم، باید ممکن باشد. سپس در عین امکان شریک عدم امکان آن و در عین عدم امکان شریک، امکان آن لازم مىآید و این تناقض است و با این بیان جایى براى طرح سؤال مذکور <BR/><BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-33336243590175693052008-05-04T12:32:00.000-07:002008-05-04T12:32:00.000-07:00آیا از طریق علم می توان وجود خدا را اثبات کرد در ص...آیا از طریق علم می توان وجود خدا را اثبات کرد در صورت مثبت بودن جواب آیا شاهد و مثالی وجود دارد؟<BR/><BR/>دلایل بسیاری بر وجود خداوند می توان اقامه کرد ، اما مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیستشناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشنتر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد.<BR/>فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازندهای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیدهتر و عجیبتر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1)<BR/>سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب.<BR/>برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید.<BR/>-------------------------------------------------------------------------------------------------<BR/>شاهرخ وطن دوستAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-75528011696427397852008-04-25T23:16:00.000-07:002008-04-25T23:16:00.000-07:00خداوندا، مرا از شر طرفدارانت حفظ کن!بی نام و نشانت...خداوندا، مرا از شر طرفدارانت حفظ کن!<BR/>بی نام و نشان<BR/>تعریف ایمان: صبر نکردن برای درک اینکه چه چیز صحیح است.<BR/><BR/>فردریش نیچه <BR/>من باور دارم هردو ما بیخدا هستیم.<BR/> من تنها به یک خدا کمتر از تو اعتقاد دارم. وقتی که بفهمی چرا تمامی خدایان دیگر را رد کرده ای و فقط یک خدا را قبول کرده ای، خواهی فهمید که من خدای تو را رد میکنم."<BR/><BR/>استفن روبرتز<BR/>"گفتن اینکه بیخدایی یک دین است مثل <BR/>این است که گفته شود کچل یک نوع رنگ مو است."<BR/><BR/>دون هیرشبرگ<BR/><BR/>ali bi setarehAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-60192768597726475132008-04-25T23:11:00.000-07:002008-04-25T23:11:00.000-07:00وقتی من بچه بودم هرشب از خدا میخواستم که یک دوچرخه...وقتی من بچه بودم هرشب از خدا میخواستم که یک دوچرخه به من بدهد، سر انجام فهمیدم که کار خدا اینجوری نیست، بنابر این رفتم و یک دوچره دزدیدم و از آن پس هرشب از خدا میخواستم که من را ببخشد.<BR/><BR/>ارنو فیلیپ<BR/> <BR/>دینها مانند بازیهایی مانند شطرنج و تخته نرد هستند که از آسیا به اروپا آمده اند.<BR/>ولتر<BR/> <BR/><BR/>انسانها هرگز به اندازه ای که با مفاهیم دینی توجیه شده باشند، شرارت را به کمال و با لذت انجام نمیدهند.<BR/><BR/>پاسکال <BR/>دوران نادانی با کلیسای مسیحیت آغاز شد.<BR/>توماس پین<BR/> <BR/>جامعه گوسفندی لایق حکومت گرگان است<BR/>برتراند راسل<BR/> <BR/><BR/>ali bi setarehAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-30289241802405638442008-04-25T23:07:00.000-07:002008-04-25T23:07:00.000-07:00آنکس که عقل دارد، دين نداردآنکس که دين دارد، عقل ن...آنکس که عقل دارد، دين ندارد<BR/><BR/>آنکس که دين دارد، عقل ندارد.<BR/><BR/>ابوالعلی المعری<BR/> <BR/> <BR/><BR/>Atheistic sayings by Michael Painگفته های الحادی توسط مایکل پين <BR/><BR/>Where is our Almighty God? <BR/><BR/>High above our heads, watching over us? <BR/><BR/>Or hiding behind the shut eyes and deaf ears of mindless fools? <BR/> <BR/><BR/>خداوند دانا کجاست؟<BR/>بالای سر های ما، در حال نظاره کردن ما؟<BR/><BR/>یا پشت چشم های بسته و گوشهای کر احمقهای بی مغز؟<BR/> <BR/> <BR/>ali bi setarehAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-43599474191792653332008-04-25T23:00:00.000-07:002008-04-25T23:00:00.000-07:00کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، ...کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.<BR/><BR/>ولتر<BR/><BR/>من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئله به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در مسئله دین که نه تنها پا بر روی عقل خود میگذارند، بلکه سفیه و دیوانه میشوند و چیزهایی باور مینمایند که هیچ طفل نادانی باور نمیکند و حرفها میزنند که ابداً هیچ سفیه دیوانه ای نمیزند.<BR/><BR/> ولتر<BR/><BR/>تحقیقات علمی بر روی این پایه استوار است که همه اتفاقاتی که می افتند معین شده توسط قوانین طبیعت هستند و این در مورد اعمال مردم نیز صادق است. به همین دلیل است که یک محقق علمی به سختی میتواند تمایل به این عقیده داشته باشد که اتفاقها را میتوان با دعا خواندن تحت تاثیر قرار داد، مثلا با آرزو کردن و تمنا کردن از یک موجود ماورای طبیعت بتوان به تغییری دست یافت.<BR/><BR/>آلبرت انیشتن<BR/><BR/> <BR/><BR/>پیامبرانی که مسلح شدند، پیروز شدند، و پیامبرانی که سلاح نداشتند از یادها رفتند.<BR/><BR/>ماکیاولی<BR/><BR/>ali bi setarehAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-66511723891190055522008-04-17T03:56:00.000-07:002008-04-17T03:56:00.000-07:00رستم پویان...........وقتی اولین فضا نورد شوروی به...رستم پویان<BR/><BR/>...........<BR/><BR/>وقتی اولین فضا نورد شوروی به فضا رفت . گفت من خدایی ندیدم<BR/><BR/>اما فضا نورد آمریکایی گفت . هرچه و دیدم خدا بود و خدا بود<BR/><BR/>و یا وقتی که مائو حالش خیلی بد بود. خبر نگاری از او پرسید چطوری آقای رئیس ؟<BR/>مائو گفت بزودی بدیدار خدا میروم<BR/><BR/>که این پاسخ در میان فلاسفه جهان مثل توپ صدا کرده بود و سر انجام به این نتیجه رسیده بودند که اندیشه کنفسیوس در این اعتراف موثر بوده است<BR/><BR/>و اگر بخواهیم در این رابطه بنویسیم و یا بحث کنیم تا قیامت هم بجایی نمیرسیم . اما رژیم خواهد ماند و بتاخت و تازش ادامه خواهد داد<BR/><BR/>رژیم باید سقوط کند . بدست مذهبی یا غیر مذهبی و یا با اتحاد همه اقشار ملت که اصلی ترین راهش هم همین است<BR/><BR/>و ما باید حواس مان به توطئه های ارتجاع و استعمار باشد تا بیش از این با کاریکاتور ها و تئا تر ها و کارتون ها و فیلم های فرمایشی شان ما را سر کار نگذارند<BR/><BR/>داستان درون خلقی مشکل بی خدایی و یا با خدایی نیست . دینداری یا بیدینی نیست و مذهبی و بی مذهبی نیست<BR/><BR/>داستان این است که یک مبارز باید هشیار باشد و دست استعمار و ارتجاع را رو کند و بساط ضد ایران و ایرانی اش را بر اندازد<BR/><BR/>ای ملت محروم<BR/>کجایید کجایید<BR/><BR/>گر طالب حقید<BR/>بیایید بیایید<BR/><BR/>ای گبر و یهود<BR/>ای تو مسلمان<BR/><BR/>ای بی باور و بی دین<BR/><BR/>بیایید بیایید<BR/><BR/><BR/>...............Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-47322651555700464052008-04-16T07:26:00.001-07:002008-04-16T07:26:00.001-07:00احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیر...احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تایید شد<BR/><BR/>خبرنامه امیرکبیر: علیرغم عدم وجود ادله کافی و مستندات قابل اتکا، ساعدی، قاضی شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، عاقبت تحت فشار شدید وزارت اطلاعات و دادستان تهران حکم چندین سال حبس سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری را تایید و ایراد وارده توسط قاضی حداد به حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را تایید و حکم تبرئه را ملغی اعلام کرد.<BR/>به گزارش خبرنامه امیرکبیر طبق حکم صادره توسط شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، که صبح امروز به وکیل دانشجویان ابلاغ شد، رای شعبه ۶ دادگاه انقلاب که متضمن سه سال حبس برای مجید توکلی، دو سال نیم حبس برای احمد قصابان و دو سال حبس برای احسان منصوری بود را تایید کرد. اما دادگاه به علت جوان بودن متهمین و فقدان سابقه کیفری، حکم صادره را مشمول تخفیف دانسته و حکم دادگاه انقلاب را به ترتیب به یک سال و نیم، یک سال و دو ماه و ده ماه حبس تعزیری تقلیل داده است.<BR/>دادگاه تجدیدنظر با وارد دانستن اعتراض حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و در خصوص این پرونده برای هر یک از این سه دانشجو یک سال حبس تعزیری در نظر گرفته است. این دادگاه حکم ۴ ماه حبسی که توسط دادگاه عمومی به جهت ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی صادر شده بود را وارد ندانسته و این حکم را نیز نقض کرده است.<BR/>در مجموع مجید توکلی به دو سال و نیم حبس تعزیری، احمد قصابان به دو سال و دو ماه حبس تعزیری و احسان منصوری به یک سال و ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند. حکم صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. متن کامل حکم صادره توسط دادگاه تجدیدنظر در روزهای آینده توسط خبرنامه امیرکبیر منتشر خواهد شد.<BR/><BR/>***************************************<BR/>ایرانی : <BR/>ننگ بر رییس بیدادگاهی که این حکم ظالمانه را صادر کرده است.<BR/>درود خداوند بر دوستان مظلوممان.<BR/>حمزه : <BR/>بلند شید.<BR/>بر ما لازمه بلند شیم.<BR/>بر ما واجبه بلند شیم.<BR/>وای بر ما اگه ساکت بشینیم.<BR/>وای بر ما اگه این حکم رو لغو نکنیم.<BR/>اگر این سه بیگناه در زندان بمونن همه ما شریک جرمیم.<BR/>از فردا تمام دانشگاه های کشور باید تعطیل بشه.<BR/>مهدی : <BR/>بسه ساکت نشستن<BR/>در خونه ها رو بستن<BR/>یالا پاشین بجنگین<BR/>با این روزای ننگین<BR/>چه فایده داره اینجا<BR/>حتی نشه بخندین<BR/>علی : <BR/>لعنت بر قاضی مرتضوی این … وحشی دست پرورده …<BR/>مرواريد : <BR/>یار دبستانی من<BR/>با من و همراه منی<BR/>چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی<BR/>هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه<BR/>ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما<BR/>دشت بی فرهنگی ما هرزه تمومه علفاش<BR/>خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش<BR/>دست من و تو باید این هرزه ها رو پاره کنه<BR/>کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه<BR/>یار دبستانی من …<BR/>محمدرضا : <BR/>دیگه بسه به این سکوت ننگین پایان بدید تا کی سکوت آخه<BR/>تا کی توسری و ساکت موندن آخه<BR/>حتما” باید همه را زندانی کنند تا صداشون در بیاد ؟؟؟؟!!!!!<BR/>جنایات این حکومت همه دیگه مشخص شده است<BR/>این یک حکومت دیکتاتوری و فردی است<BR/>مرگ بر دیکتاتور<BR/>مرگ بر فاشیست مذهبی<BR/>محسن : <BR/>مرگ بردیکتاتور<BR/>مرگ برمرتضوی جلاد<BR/>مرگ بروزارت اطلاعات<BR/>یک پلی تکنیکی : <BR/>داد خواهیم این بیداد را<BR/>پلی تکنیک برای آزادی ۳ آذر اهورایی خود دوباره به پا خواهد خواست<BR/>مرگ بر دیکتاتوری دینی<BR/>زنده باد آزادی و دموکراسی<BR/>.................................<BR/> <BR/> فرستنده<BR/> <BR/>آرمان شهروندAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-36889751911148402492008-04-16T07:26:00.000-07:002008-04-16T07:26:00.000-07:00احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیر...احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تایید شد<BR/><BR/>خبرنامه امیرکبیر: علیرغم عدم وجود ادله کافی و مستندات قابل اتکا، ساعدی، قاضی شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، عاقبت تحت فشار شدید وزارت اطلاعات و دادستان تهران حکم چندین سال حبس سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری را تایید و ایراد وارده توسط قاضی حداد به حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را تایید و حکم تبرئه را ملغی اعلام کرد.<BR/>به گزارش خبرنامه امیرکبیر طبق حکم صادره توسط شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، که صبح امروز به وکیل دانشجویان ابلاغ شد، رای شعبه ۶ دادگاه انقلاب که متضمن سه سال حبس برای مجید توکلی، دو سال نیم حبس برای احمد قصابان و دو سال حبس برای احسان منصوری بود را تایید کرد. اما دادگاه به علت جوان بودن متهمین و فقدان سابقه کیفری، حکم صادره را مشمول تخفیف دانسته و حکم دادگاه انقلاب را به ترتیب به یک سال و نیم، یک سال و دو ماه و ده ماه حبس تعزیری تقلیل داده است.<BR/>دادگاه تجدیدنظر با وارد دانستن اعتراض حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و در خصوص این پرونده برای هر یک از این سه دانشجو یک سال حبس تعزیری در نظر گرفته است. این دادگاه حکم ۴ ماه حبسی که توسط دادگاه عمومی به جهت ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی صادر شده بود را وارد ندانسته و این حکم را نیز نقض کرده است.<BR/>در مجموع مجید توکلی به دو سال و نیم حبس تعزیری، احمد قصابان به دو سال و دو ماه حبس تعزیری و احسان منصوری به یک سال و ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند. حکم صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. متن کامل حکم صادره توسط دادگاه تجدیدنظر در روزهای آینده توسط خبرنامه امیرکبیر منتشر خواهد شد.<BR/><BR/>***************************************<BR/>ایرانی : <BR/>ننگ بر رییس بیدادگاهی که این حکم ظالمانه را صادر کرده است.<BR/>درود خداوند بر دوستان مظلوممان.<BR/>حمزه : <BR/>بلند شید.<BR/>بر ما لازمه بلند شیم.<BR/>بر ما واجبه بلند شیم.<BR/>وای بر ما اگه ساکت بشینیم.<BR/>وای بر ما اگه این حکم رو لغو نکنیم.<BR/>اگر این سه بیگناه در زندان بمونن همه ما شریک جرمیم.<BR/>از فردا تمام دانشگاه های کشور باید تعطیل بشه.<BR/>مهدی : <BR/>بسه ساکت نشستن<BR/>در خونه ها رو بستن<BR/>یالا پاشین بجنگین<BR/>با این روزای ننگین<BR/>چه فایده داره اینجا<BR/>حتی نشه بخندین<BR/>علی : <BR/>لعنت بر قاضی مرتضوی این … وحشی دست پرورده …<BR/>مرواريد : <BR/>یار دبستانی من<BR/>با من و همراه منی<BR/>چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی<BR/>هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه<BR/>ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما<BR/>دشت بی فرهنگی ما هرزه تمومه علفاش<BR/>خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش<BR/>دست من و تو باید این هرزه ها رو پاره کنه<BR/>کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه<BR/>یار دبستانی من …<BR/>محمدرضا : <BR/>دیگه بسه به این سکوت ننگین پایان بدید تا کی سکوت آخه<BR/>تا کی توسری و ساکت موندن آخه<BR/>حتما” باید همه را زندانی کنند تا صداشون در بیاد ؟؟؟؟!!!!!<BR/>جنایات این حکومت همه دیگه مشخص شده است<BR/>این یک حکومت دیکتاتوری و فردی است<BR/>مرگ بر دیکتاتور<BR/>مرگ بر فاشیست مذهبی<BR/>محسن : <BR/>مرگ بردیکتاتور<BR/>مرگ برمرتضوی جلاد<BR/>مرگ بروزارت اطلاعات<BR/>یک پلی تکنیکی : <BR/>داد خواهیم این بیداد را<BR/>پلی تکنیک برای آزادی ۳ آذر اهورایی خود دوباره به پا خواهد خواست<BR/>مرگ بر دیکتاتوری دینی<BR/>زنده باد آزادی و دموکراسی<BR/>.................................<BR/> <BR/> فرستنده<BR/> <BR/>آرمان شهروندAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-41102371914398444592008-04-15T23:16:00.000-07:002008-04-15T23:16:00.000-07:00آقای آرمان شهروند معتقد به خدا و دین و...شما هم که...آقای آرمان شهروند معتقد به خدا و دین و...شما هم که دارید آدرس فقط آیات<BR/> رحمت را میدید. تو قرآنی که شما معتقدید؛شعرا را شیاطین خطاب میکند.<BR/> الشعراء شیاطین.وانگهی ماکه شعرا را نمیپرستیم و معتقد نیستیم که هرچه <BR/>گفته اند؛مو،لا درزش نمیره؛اینها اکثراٌ مدیحه سرا بوده اند.من باب مثال سعدی <BR/>بعد از مرگ المعتصم بالله خلیفه عباسی چنین می سراید:<BR/>جای دارد آسمان گر خون بگرید بر زمین...در عزای معتصم یعنی امیرالموئمنین!<BR/>و هنگامیکه مغولها آن جنایات وحشتناک را در سر تا سر ایران انجام میدادند اون<BR/>ستاره شناس معروف شیعه؛ خواجه نصیرالدین طوسی باهاشون همکاری میکرد<BR/> وسعدی سنی چنین می سرود<BR/>در آن مدت که ما را وقت خوش بود...ز هجرت ششصدوپنجاه وشش بود<BR/>از همه اینها گذشته از این یکی دو قرن اخیر که بگذریم اکثر شعرا همیشه مدیحه<BR/> سرای شاهان و سلطانها وامامان و... و انواع واقسام ظالمهای دیگر بوده اند!<BR/>خیلی بندرت میتوان شعرایی مثل مسعود سعد سلمان یافت که درباری نبودند و<BR/>مدیحه سرائی نمیکردند؛که اینها هم همیشه در غل وزنجیر و زندان بسر میبردند<BR/>اما شما چرا از همه نام بردی ولی از خیام نام نمیبری؟خیام چنین میسراید<BR/>ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم.......با این همه مستی از تو هشیارتریم<BR/>تو خون کسان خوری و ما خون رزان...انصاف بده،کدام خونخوارتریم؟<BR/>و همچنین میگوید<BR/>از من بر مصطفی رسانید سلام...وآن گاه بگوئید به اعزاز تمام<BR/>کی سید هاشمی چرا دوغ ترش...در شرع حلال است و می ناب حرام؟<BR/>و همچنین<BR/>افسوس که سرمایه زکف بیرون شد...واز دست اجل بسی جگرها خون شد<BR/>کس نامد از آن جهان که از وی پرسم...که احوال مسافران دنیا چون شد!<BR/>در ترویج دینتان پیروز باشید<BR/>علی بی ستارهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-91133371237532506512008-04-15T16:01:00.001-07:002008-04-15T16:01:00.001-07:00خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا ...خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا و فرستادگان خدا واثر مثبت اين معشوقهای ميليارد ها انسان . آيا ميدانيد اغلب انديشمندان و شاعران و کاشفان و مخترعين و نامداران جهان <BR/>عالمانه و آگاهانه و عاشقانه . دوستدار شان بودند و تا پای جان هم در اين مسير رفته اند. حافظ و سعدی و مولوی و بو علی و زکريای رازی و فردوسی بزرگ هم از سينه چاکان اين حقايق مورد نفرت شما بوده اند!؟<BR/><BR/>فقط چند بيت از فردوسی راجع به مولا علی و پيامبر اسلام می آورم . تا روشن شود که ديگر باور مندان روی هوا و بيهوده چيزی نمی نويسند<BR/>درد مشترک ملت ايران . وجود منحوس رژيم دیکتاتوری نعلین است و بس. نه هيچ چيز ديگر<BR/>به پيش به پيش برای کمک به مقاومت خونين بال.<BR/>............................<BR/><BR/>سعدی . اگر عاشقی کنی و جوانی<BR/>عشق محمد بس است و آل محمد.<BR/>سعدی شيرازی<BR/>....................................................<BR/><BR/>گفتار اندر ستایش پیغمبر . از فردوسی طوسی <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------<BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/> <BR/> <BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/> ترا دانش و دین رهاند درست<BR/>در رستگاری ببایدت جست <BR/>وگر دل نخواهی که باشد نژند<BR/>نخواهی که دایم بوی مستمند<BR/>به گفتار پیغمبرت راه جوی<BR/>دل از تیرگیها بدین آب شوی<BR/>چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی <BR/>خداوند امر و خداوند نهی....<BR/>...........................................<BR/>گرت زین بد آید گناه منست<BR/>چنین است و این دین و راه منست<BR/>برین زادم و هم برین بگذرم<BR/>چنان دان که خاک پی حیدرم<BR/>دلت گر به راه خطا مایلست<BR/>ترا دشمن اندر جهان خود دلست<BR/> <BR/>...............<BR/>..............<BR/><BR/>هر آنکس که در جانش بغض علیست<BR/><BR/>ازو زارتر در جهان زار کیست ؟<BR/><BR/>........... فردوسی طوسی کککککککککککککک<BR/>.....................................................................<BR/>در ضمن .احکام ارزشی نیست و مته به خشخاش گذاشتن هم کار یک آرمان خواه آزادی طلب نمی باشدو ناسزا گویان هم هیچ احترامی در هیج جامعه یی ندارندو همیشه برنده کسی هست که ادب و منطق روش کارش هست و بااینکه قردوسی در یکی ار بیت های توصیف مولا علی بد ترین حرف را حواله منکر حق علی نموده است اما من نقطه چین کردم تا کسی را آزرده خاطر نسازم<BR/><BR/><BR/>با احترام .<BR/> آرمان شهر وندAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-55267350504887330602008-04-15T16:01:00.000-07:002008-04-15T16:01:00.000-07:00خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا ...خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا و فرستادگان خدا واثر مثبت اين معشوقهای ميليارد ها انسان . آيا ميدانيد اغلب انديشمندان و شاعران و کاشفان و مخترعين و نامداران جهان <BR/>عالمانه و آگاهانه و عاشقانه . دوستدار شان بودند و تا پای جان هم در اين مسير رفته اند. حافظ و سعدی و مولوی و بو علی و زکريای رازی و فردوسی بزرگ هم از سينه چاکان اين حقايق مورد نفرت شما بوده اند!؟<BR/><BR/>فقط چند بيت از فردوسی راجع به مولا علی و پيامبر اسلام می آورم . تا روشن شود که ديگر باور مندان روی هوا و بيهوده چيزی نمی نويسند<BR/>درد مشترک ملت ايران . وجود منحوس رژيم دیکتاتوری نعلین است و بس. نه هيچ چيز ديگر<BR/>به پيش به پيش برای کمک به مقاومت خونين بال.<BR/>............................<BR/><BR/>سعدی . اگر عاشقی کنی و جوانی<BR/>عشق محمد بس است و آل محمد.<BR/>سعدی شيرازی<BR/>....................................................<BR/><BR/>گفتار اندر ستایش پیغمبر . از فردوسی طوسی <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------<BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/> <BR/> <BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/> ترا دانش و دین رهاند درست<BR/>در رستگاری ببایدت جست <BR/>وگر دل نخواهی که باشد نژند<BR/>نخواهی که دایم بوی مستمند<BR/>به گفتار پیغمبرت راه جوی<BR/>دل از تیرگیها بدین آب شوی<BR/>چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی <BR/>خداوند امر و خداوند نهی....<BR/>...........................................<BR/>گرت زین بد آید گناه منست<BR/>چنین است و این دین و راه منست<BR/>برین زادم و هم برین بگذرم<BR/>چنان دان که خاک پی حیدرم<BR/>دلت گر به راه خطا مایلست<BR/>ترا دشمن اندر جهان خود دلست<BR/> <BR/>...............<BR/>..............<BR/><BR/>هر آنکس که در جانش بغض علیست<BR/><BR/>ازو زارتر در جهان زار کیست ؟<BR/><BR/>........... فردوسی طوسی کککککککککککککک<BR/>.....................................................................<BR/>در ضمن .احکام ارزشی نیست و مته به خشخاش گذاشتن هم کار یک آرمان خواه آزادی طلب نمی باشدو ناسزا گویان هم هیچ احترامی در هیج جامعه یی ندارندو همیشه برنده کسی هست که ادب و منطق روش کارش هست و بااینکه قردوسی در یکی ار بیت های توصیف مولا علی بد ترین حرف را حواله منکر حق علی نموده است اما من نقطه چین کردم تا کسی را آزرده خاطر نسازم<BR/><BR/><BR/>با احترام .<BR/> آرمان شهر وندAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-29764435167797266052008-04-15T01:38:00.000-07:002008-04-15T01:38:00.000-07:00این کارل مارکس هم عجب فیلسوف الاغی بوده ها!با اینک...این کارل مارکس هم عجب فیلسوف الاغی بوده ها!با اینکه کشف به این بزرگی<BR/>کرده که محمد چه مرد فهیم و دانشمند مترقی ای بوده و جوامع جاهل آن روز<BR/> را مدرنیزه میکرده؛خودش مسلمان نشده!لابد اعتقاد داشته که همیشه مرگ <BR/> برای همسایه حقه.البته من مطمئنم که اگه میدونست که این حبیب خدا اینقدر<BR/>رحمان ورحیم است که حتی دختر شش ساله یار غارش را و زن پسر خوانده<BR/>خودش را هم تجاوز میکرد و بعدش هم با یکی دوتا آیه سروته قضیه را هم<BR/>میآورد.؛حتماٌ مسلمان میشد!در روایات اومده که شبی که محمد آیشه شش ساله<BR/>را عقد کرد و برد؛فرداش عمر رفت دیدن ابوبکر؛دید ابوبکر خیلی ناراحته و<BR/>چشماش هم اشک آلود و قرمزه؛پرسید چیه؟چه شده؟ابوبکر گفت:<BR/>یاران شدند بدتر از اغیار گو به دل....که یار غار صحبت از اغیارم آرزوست<BR/>اما من به عنوان یک زن ایرانی یک سئوال از زنان و مردان مسلمان ایرانی<BR/>دارم؛مسلمانهای بقیه کشورهارا کاری ندارم ها! اگر واقعاٌ خدائی می بود و<BR/> امروز خود اون خدا شخصاٌ می اومد و یک مرد پنجاه و چند ساله را به شما<BR/>معرفی میکرد و میگفت این فرستاده و حبیب من است،آیا شما حاضر می شدید<BR/>دختر شش ساله خودتان را به عقد او در آورید!؟امیدوارم یک جواب معقول از<BR/>شما دریافت کنم.<BR/> <BR/> <BR/>با درود وسپاس....ژاله ـ مAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-82757273586228985792008-04-14T00:03:00.000-07:002008-04-14T00:03:00.000-07:00خانه از پای بست ویران است....خواجه در فکر نقش ایوا...خانه از پای بست ویران است....خواجه در فکر نقش ایوان است<BR/>با درود خدمت جناب بهروز شادمان.اولاٌ بلانسبت و دور از جون شما و بدون<BR/>اینکه قصد هیچگونه اهانتی به شما داشته باشم؛گوبلز میگفت؛دروغ هر چه<BR/>بزرگتر باشد،بهتر باورش میکنند!شما هم ماشاءالله هزار بار،چشم دشمن کور<BR/>و گوش شیطون کر؛درابتدای نوشته تان تعداد مسلمان هارا یک میلیارد و کمی<BR/>پائین تر یک ونیم میلیارد ذکر کرده اید!البته شانس آوردیم که نوشته شما <BR/>طولانیتر نشد!والا ممکن بود که تعداد مسلمانها از تعداد همه موجودات روی<BR/>زمین زیادتر شود!از قدیم گفته اند: گوز تو بازار مسگرها،لاف در غریبی!<BR/>اما اتفاقا بنیادگرائی هم ریشه قدیمی دارد و به آورندگان این دین بر میگردد<BR/>به تاریخ مراجعه کنید و جنایات خود محمد و علی را بنگرید!اینکه قدرتهای<BR/>بزرگ از دین برای پیشبرد منافع سیاسی واقتصادی خود سوء استفاده میکنند<BR/>درست است،اما قرنها پیش از پیدایش آمریکا و به وجود آمدن شوروی سابق<BR/>من باب مثال در زمانیکه خواجه نظام الملک در راس صدرات بود تمام <BR/>روشنفکران ودانشمندان جامعه را تحت عنوان ملحد،مرتد،باغی و...به دار<BR/>می سپرد.دائی جون ناپلئونی فکر نکنیم که همه جنایات را زیر سر آخوندها <BR/>یا آمریکا بدانیم.اصلا مگر نه این است که دین را وخدا را کسانی به وجود <BR/>آوردند که میخواستند با استثمار و استحمار مردم؛ همیشه آنها را در زیر یوغ<BR/>داشته باشند!اما شما میگوئید که راه درست گفتگو است؛اتفاقا همه خردگرایان<BR/>با این موافقند،اما این متحجرین دینگرا هستند که چون دلایل قانع کننده ای برای<BR/>باورهایشان ندارند؛همیشه متوسل به خشونت میشوند! اسلام از همان ابتدا<BR/>با زور شمشیر و سر نیزه به مردم تحمیل میشد؛عده ای هم که داوطلبانه به محمد<BR/>می پیوستند؛به خاطر این بود که بتوانند در حمله به قبائل مختلف؛و بدست آوردن<BR/>غنائم به نوائی برسند.در ضمن الان سالهاست که در سایتها و وبلاگهای مختلف<BR/>اینترنتی افراد خردگرا،علما و دانشمندان و روشنفکران اسلامی را به بحث و<BR/>گفتگو دعوت میکنند؛اما این آنها هستند که شدیداٌ ازاین کار دوری میکنند.<BR/><BR/>علی بی ستارهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-29693152719463627702008-04-13T13:14:00.000-07:002008-04-13T13:14:00.000-07:0014:02 گرينويچ - يکشنبه 13 آوريل 2008 - 25 فروردین ...14:02 گرينويچ - يکشنبه 13 آوريل 2008 - 25 فروردین 1387<BR/><BR/>ارسالی بهروز شادمان<BR/>.............<BR/><BR/>علی امینی نجفی<BR/>منتقد هنری <BR/><BR/>نمایش آیههای شیطانی؛ برای تحریک یا تفاهم؟ <BR/>تئاتر "هانس اوتو" در پتسدام (نزدیک برلین پایتخت آلمان) اقتباسی از رمان "آیههای شیطانی" اثر معروف سلمان رشدی را روی صحنه برده است. <BR/><BR/>اولین اجرای نمایش در ۳۰ مارس همراه با تدابیر شدید امنیتی برگزار شد. مأموران پلیس، از بیم حمله اسلامگرایان افراطی، ساختمان تئاتر را در محاصره داشتند. <BR/><BR/>دست اندرکاران تئاتر اقدام خود را نمودی از "آزادی بیان" و گامی در "گفتگوی ادیان" دانستند. برخی از رسانه های گروهی دوازده بازیگر اثر را "شجاع ترین هنرمندان معاصر" نامیدند. اما هیچ رویداد غیرمنتظره ای پیش نیامد و تئاتر در آرامش اجرا شد. <BR/><BR/>بهمن نیرومند یک نویسنده ایرانی مقیم آلمان است که کتاب های زیادی منتشر کرده و برای بسیاری از ایرانیان اروپا چهره ای شناخته شده است. آقای نیرومند این تئاتر را دیده و به آن اعتراض کرده و گفته است که این نمایش به همزیستی مسلمانان و مسیحی ها در اروپا آسیب می زند و دین اسلام را که یک میلیارد پیرو دارد به خشونت و آدمکشی خلاصه کرده است. نظرات آقای نیرومند در رسانه های گروهی آلمان انعکاس وسیع یافت. او نظرات خود را درباره این نمایش در میان می گذارد. <BR/><BR/>آقای نیرومند، کتاب "آیههای شیطانی" نوشته سلمان رشدی حدود بیست سال پیش منتشر شد و به یاد داریم که جنجال زیادی به پا کرد که اوج آن اقدام آیت الله خمینی بود که سلمان رشدی را تکفیر کرد و به قتل او فتوا داد. آن واکنشهای خشمآلود به معروفیت کتاب کمک کرد، تا آنجا که شاید بتوان این کتاب را پرماجراترین کتاب قرن بیستم دانست. در این سالها طبعا بسیاری از هنرمندان غربی تلاش کردند، از این رمان در آفرینش کارهای نمایشی برای سینما یا تئاتر اقتباس کنند، اما همیشه گفته میشد که درونمایه تخیلی این کتاب بسیار قوی اما ظرفیت نمایشی آن پایین است. چگونه اکنون کارگردانی موفق شده آن را برای تئاتر اجرا کند؟<BR/><BR/>به نظر من کارگردان به هیچوجه موفق نشده اثر جالبی خلق کند، و اصولا فکر نمیکنم که هدف او ارائه یک اثر هنری بوده است.<BR/><BR/>پس چه انگیزه ای داشته؟<BR/><BR/>دستاندرکاران این تئاتر احتمالا انگیزههای صرفا شخصی یا سیاسی داشته اند. من که از دیدن این نمایش واقعا شوکه شدم. به نظر من کاری که روی صحنه آمده نه تنها هیچ پیام سازندهای ندارد، از نظر هنری هم بسیار مبتذل است. این یک تحریک آشکار و تحریکی توهینآمیز نسبت به جهان اسلام است. کارگردان مدعی است که از بنیادگرایی انتقاد می کند، اما حمله او سرراست متوجه دین اسلام است، بدون آنکه کمترین تفاوتی بگذارد میان گرایشهای افراطی در این دین و ایمان تودههای وسیع مردم، عقاید یک میلیارد و نیم از مردم جهان که با دافعه روحی و معنوی به این دین باور دارند. <BR/><BR/>چه نفعی در توهین به اسلام وجود دارد؟<BR/><BR/>منافع اقتصادی و سیاسی هنگفتی پشت پرده است. به نظر من از زمان سقوط اتحاد شوروی و فروپاشی بلوک شرق، قدرتهای بزرگ دشمن تازهای تراشیدند به نام دین اسلام و علیه آن یک جنگ روانی تمام عیار به راه انداختند. برخی از هنرمندان هم آگاهانه یا ناآگاهانه هیزمبیار این معرکه شدهاند. بیدریغ به اسلام حمله میکنند بدون آنکه تفاوتی قایل شوند میان گروههای افراطی و توده وسیع مردم مسلمان. <BR/><BR/>برخی از کارهای به اصطلاح هنری مثل همین نمایش و فیلم "فتنه" ساخته یک نماینده دستراستی مجلس هلند را باید در این چارچوب دید. هدف این کارها عبارتست از ایجاد خصومت و درگیری میان جهان غرب و جهان اسلام. <BR/><BR/>اگر دقت کنید در این آثار به هیچوجه به ریشههای بنیادگرایی و عوامل آن اشاره نمیشود. مثلا نمیگویند که این به اصطلاح "تروریسم اسلامی" ریشه خیلی قدیمی ندارد. البته در اسلام همیشه نیروها یا فرقههای افراطی بودهاند مانند "فدائیان اسلام" در ایران یا "اخوان المسلمین" در مصر، اما در جوامع اسلامی قدرت و نفوذ بسیار محدودی داشتند. این آمریکا و متحدانش در خاورمیانه بودند که برای طرد اتحاد شوروی از افغانستان، گروه طالبان و شبکه القاعده را در افغانستان علم کردند. با حمایت همه جانبه آنها بود که بنیادگرایی از یک فرقه بیاهمیت به یک جریان جهانی تبدیل شد. <BR/><BR/>ظاهرا عقیده شما این است که نباید از بنیادگرایی انتقاد کرد؟<BR/><BR/>به هیچوجه. برخورد انتقادی با اسلام سنتی یا بنیادگرا یک چیز است و توهین به میلیونها مسلمان یک چیز دیگر. به نظر من با این کارهای تحریک آمیز نه تنها بنیادگرایی کمترین لطمهای نمیبیند، بلکه برعکس تقویت میشود. من شک ندارم که آقای محمود احمدی نژاد از اجرای این نمایش خوشحال است، چون برای حملات خود به تمدن غرب محمل تبلیغاتی مییابد و فرصت پیدا میکند که یک اقدام تحریکآمیز را با واکنش تندتری جواب بدهد. <BR/><BR/>نیروهای ضداسلامی افراطی در غرب و نیروهای بنیادگرای مسلمان از نظر تبلیغاتی به یاری هم میروند و کار هم را تکمیل میکنند. اصولا نیروهای افراطی از گفتگوی سالم و صمیمانه گریزان هستند. فضای زیست این نیروها در تحریک و ایجاد تنش مداوم است. هر تحریکی زمینهای میشود برای یک تحریک متقابل تا جو بحرانی تا ابد ادامه پیدا کند. <BR/><BR/>برای برخورد انتقادی با اسلام چه راهی در برابر هنرمند یا روشنفکر غربی وجود دارد؟<BR/><BR/>راه درست و سازنده به نظر من تماس و برقراری گفتگو با روشنفکران مسلمان، یا افرادی است که به اصلاح یا نوسازی شریعت اسلام باور دارند، نه تقویت جناحها و نیروهای واماندهای که جرثومه تعصب و کهنهاندیشی هستند. هیچ کس نمیتواند منکر شود که در اسلام سنتی، احکام و مقرراتی وجود دارد که با مبانی جامعه مدنی مدرن ناسازگار است. <BR/><BR/>اسلام اگر بخواهد به عنوان یک بنیاد اعتقادی جدی ماندگار باشد، باید خود را با شئونات زندگی مدرن سازگار کند. احکامی تبعیضآمیز و خشونتبار مانند سنگسار و دست بریدن و غیره در یک جامعه مدرن قابل دفاع نیست. اما خوشبختانه در جوامع اسلامی کم نیستند افراد پیشرو و روشن بین که به این نارساییها آگاهی دارند و در شرایط دشوار در راه نوگرایی تلاش میکنند. باید با این افراد وارد گفتگو شد و آنها را تقویت کرد. با توهین و عقدهگشایی مشکلی حل نمیشود. <BR/><BR/>به نظر شما نمایش "آیههای شیطانی" توهینآمیز است؟<BR/><BR/>کاملا. این نمایش پیامبر اسلام را در هیات یک تاجر حریص اهل داد و ستد و باندبازی معرفی میکند، و بعد کل اسلام را خلاصه میکند در یک رشته احکام افراطی وحشیانه، که دیدگاهی آشکارا سطحی و یک جانبه است. <BR/><BR/>آیا کتاب سلمان رشدی جز این است؟<BR/><BR/>به نظر من سلمان رشدی یکی از بهترین نویسندگان معاصر جهان است و کتاب او یک اثر بدیع ادبی است. من کتاب را به دقت خواندهام و تقریبا هیچ ارتباطی میان رمان و این نمایش نمیبینم، نه در پیام و نه در ارزش هنری. نمایش تنها یک ایده کلی را از رمان گرفته است: "شیطان" برای پیش بردن اهداف خود، در هیات فرشته (جبرئیل) بر حضرت محمد ظاهر میشود و تلاش می کند آیات دلخواه خود را به پیامبر اسلام وحی یا الهام کند. کارگردان این خط اصلی را گرفته و چهار ساعت وراجی ملالانگیز را روی آن سوار کرده است. من تردید ندارم که اگر سلمان رشدی این اثر را ببیند از این که اثر ادبی او به این ابتدال کشیده شده، ناراحت میشود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-35113483690460251482008-04-12T07:54:00.000-07:002008-04-12T07:54:00.000-07:00مهران آوائی....کسی که به خدا اعتقادی نداردبحث مذهب...مهران آوائی<BR/>....<BR/><BR/>کسی که به خدا اعتقادی ندارد<BR/>بحث مذهبی با ایشان بی ثمر است<BR/>چون تن -مذهب - بی سر- خدا - چه ارزشی دارد که آدم برایش وقت تلف کند<BR/>به فرض بحث کردیم و یکی را جا کن کردیم. آیا رژیم عمامه داران رهسپر گور نابودی می شود ؟<BR/>هزاران بار به این پرسش ها پا سخ داده شد. مگر مفید فایده شد؟<BR/>راجع به سخن مولا علی در نهج البلاغه در باره مطلق زن نیست. بلکه فقط در باره یک زن است آنهم در میدان جنگ که به عنوان مثل آمده است که در مثل هم مناقشه نیست<BR/><BR/>و کسانی که پایبندی به هیچ مکتبی ندارند هم نمیتوانند با هیچکسی به توافق برسند. چون چهار چوبی برای بحث ندارند<BR/><BR/>در ضمن این بحث ها هم برای رژیم خون آشام سرب داغی نیست که کله پایش کند <BR/>فقط سرگرمی وبلاکی است برای من و شما<BR/><BR/>در حد پز عالی و جیب خالی که حد اقلش خودمان را سر کار میگذاریم تا مردان در میدان خون بدهند و من و شمارا به مشروطه مان برسانند<BR/><BR/>راستی !! مگر در خارج کسی هست که بخواهد حکومت مذهبی روی کار بیاورد که شما به دین و مذهب مردم می پرید !؟<BR/><BR/>و مذهب خمینی مگر . مذهب شیطانی من در آوردی نیست که اول از همه جان شیعیان را گرفته است. به وسعت هزاران هزاران نفر از بهترین هایش را !؟<BR/><BR/>پس. بعد از خمینی. طلب شما از ستم ناپذیر های ایستاده در برابر دژخیمان حاکم چیست!؟<BR/><BR/>چون دیندارند و ضد ارتجاع و استعمار!؟ و یا آنان را رقیب خودتان میدانید !؟ که هرچه زودتر باید از صحنه ی مبارزه حذف شوند !؟<BR/><BR/>همانطوری که نوشته بودم . بحث میان ما بجایی نخواهد رسید . اما <BR/>در میان 6600آیات قرآن چند آیه را بدون هیچ اشراف کار شناسانه برخ کشیدن چه سودی در بر خواهد داشت!؟<BR/>یکصد و چهارده بار بسم الله الر حمان الرحیم در ابتدای سوره ها آمده است<BR/>با 600 بار کلمه رحمت و رحمان و رحیم و دیگر مشتقاتش<BR/>آیات جنگی همه اش دفاعی هست و و تنها به محرومان تحت ستم دستور گرفتن سلاح علیه جلادان داخلی و خارجی را می دهد و بس<BR/><BR/>و لا اقل بیش از 1000 آیات قرآن راجع به علم و خرد و دانائی است<BR/><BR/>و تازه. ما به عنوان مسلمان بیشتر کشته دادیم و زندانی و بها ی سنگین تا ریشه ستم خمینی و خمینی صفتان زده شود که بزودی جانشینان خون آشامش راهی جهنم خواهند شد <BR/><BR/>صائب . هزار دام تما شا زموج هست<BR/>زین بحر . چون حباب چرا چشم بسته ای <BR/><BR/>!؟!؟Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-91866132342067723862008-04-12T05:36:00.000-07:002008-04-12T05:36:00.000-07:00خدمت آقای فرزاد بهار عرض کنم که همه بدبختیهای ما ا...خدمت آقای فرزاد بهار عرض کنم که همه بدبختیهای ما از ایده ئولوژی هاست؛چه از نوع<BR/>مذهبی اش و چه غیر مذهبی اش !چه موسائیست و مسیحیست ومحمدیست و چه مارکسیست<BR/>و کمونیست و لنینیست و مائو ئیست و فیدلیست!بهترین و محکم ترین دلیل هم اینست که هم <BR/>در طول عمر خودمان دیده ایم وهم به تاریخ مراجعه کرده ایم.از قدیم گفته اند:<BR/>عطر آن است که ببوید،نه آنکه عطار بگوید.<BR/>موفق و کامیاب باشید.<BR/>علی ـ بی ـ ستارهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-87095469605511925662008-04-12T05:21:00.000-07:002008-04-12T05:21:00.000-07:00با درود به بابک ـ ط و شهلا ـ سفقط میخواستم بگم که ...با درود به بابک ـ ط و شهلا ـ س<BR/>فقط میخواستم بگم که راجع به دین و مذهب و آورندگان آنها هر چه می خواهید بگوئید و <BR/>بنویسید زیرا که هرچه بگوئید وبنویسید کم است.اما وقتی راجع به آنهائی که کامنت <BR/>نوشته اند،مینویسید،با احترام کامل بر خورد کنید! از کلمات توهین آمیز جداٌ خودداری<BR/>ورزید.هرچقدر هم آنها؛به ما فحاشی بکنند و تهمتهای نا روا و نا شایست بزنند؛فراموش<BR/>نکنید که ما از روی عقل صحبت میکنیم؛نه خرافات!ما باید وا قع بینانه برخورد کنیم؛ نه<BR/>متعصبانه. مواظب باشید که :<BR/> ماهرانه در جنگ است...نا خدای استبداد...با خدای آزادی...<BR/> پیروز باشید<BR/><BR/>علی ـ بی ـ ستارهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-23771015.post-51292431714215979202008-04-12T05:15:00.000-07:002008-04-12T05:15:00.000-07:00خدایی که همه را آفریده است. بندگانش نفیش میکنند. و...خدایی که همه را آفریده است. بندگانش نفیش میکنند. و تعدادی هم از این مخلوقات . همیشه طلبکار خدایند<BR/>پس عجیب نیست که ادیان و پیامبران و کتب خالق هم منکرانی داشته باشند. که این دیدگاه های منفی زیانی به اصل و ریشه نمیزند. بلکه . یک عده ای را سر کار میگذارد و تعدادی را هم گیج میکند. بعضی ها هم از این طریق به دکه های شان بطور موقت رونق می بخشند. چون مبارزه با جلادان . در میدان رزم مالیات مالی و حیثیتی و جانی دارد چه بهتر از نعل وارونه زدن ها و دین ستیزی ها . که آعاز و انجامش لو رفته است. و در یک کلام مذهب ستیزان چوب زیر بغل ارتجاع بودند و هستند و خواهند بود<BR/><BR/>و سر انجام<BR/>معمار اندیشه مارکسیسم<BR/>فیلسوف آلمانی کارل مارکس که یکی از فلاسفه بزرگ قرن نوزدهم و مولف کتاب - سرمایه - و بنیانگذار اندیشه مارکسیسم جهانی با همکاری همرزمش انگلس می باشد. در باره محمد حبیب خدا میگوید<BR/><BR/>مرد عربی که کاستی های مسیحیت و یهودیت را درک کرد. و مسئولیتی را بر عهده گرفت که در میان اقوامی که بت پرست می باشند بی خطر نبود . و آنهارا به توحید دعوت کرد. و ابدیت روح و جاودانگی آن را در درون آتان ریشه دار نمود. آیا حق او نیست که جز ئ مردان بزرگ تاریخ قرار گیرد؟ .بلکه بایستی هر خردمندی اعتراف کند که او پیامبر و پیام رسان از آسمان به زمین است<BR/><BR/>و در جایی دیگر میگوید...<BR/>این پیامبر با رسالت خود . دوران علم و نور و حرفت را باز گشایی کرد<BR/>شایسته است که گفته ها و اقداماتش به صورت علمی ویژه ای تدوین شود. با اینکه آموزشهایی که مطرح کرد به عنوان وحی از بالا بود. اما خرافات موجود در سالهای گذشته از دگرگونی و تغییرات بوجود آمده را محو نمود<BR/><BR/> <BR/>..................<BR/><BR/><BR/>فر زاد بهارAnonymousnoreply@blogger.com