انتخابات


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

3 Responses
  1. ناشناس Says:

    شادان وسرفرازیم



    جونکه روده درازیم



    انتخابا ت کشک داریم



    .صد در صد رای می آریم




    عباس علی آبادی


  2. ناشناس Says:

    وقتی نمانده زود باش

    عمر حقیر تمام شد

    هرچه خواستی سیاه کن

    در شهر و ده قیام شد


    ...عباس علی آبادی


  3. ناشناس Says:

    حرفهای 44 سال پیش هاشمی رفسنجانی و هادی خسروشاهی دو آخوند فعلا حاکم

    از سایت خسروشاهی که طنز خواندنی روزگار است


    کککککککککککککککککککککککککک

    بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
    بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم


    --------------------------------------------------------------------------------

    از سري کتابهاي تحقيقي


    بعثت شماره دوازدهم ( شماره سوم، سال دوم) > نكاتى درباره خواندنيها!
    بدون رتوش:

    نكاتى درباره خواندنيها!

    آقاى على‏اصغرخان‏اميرانى درشماره چهل مجله هفته‏اى دوبارشان به سراغ نشريه بعثت آمده و يك مقاله ازآن را به اصطلاح حلاجى كرده‏اند. ايشان بودن اين كه كوچكترين اشاره‏اى به انگيزه اصلى مادرنوشتن آن مقاله كه "حمله ناجوانمردانه ايشان به آيت‏الله‏العظمى آقاى خمينى بود" بنمايند فقط به دوموضوعى كه مربوط به شخص مديربود اشاره كرده و به دفاع پرداخته‏اند و بافحاشى و رجزخوانى خواسته بودند كه ظاهراً به مقاله بى‏امضاى ماجواب باامضاا بدهند و به دنيااعلام كنند كه: ببينيد درمملكت شش‏هزارساله تاچه اندازه آزادى و جود دارد كه مديرخواندنيها باپشتيبانى و دستور مقامات مربوطه مى‏تواند جواب يك نشريه به قول ايشان شبنامه و غيرقانونى را باامضاء و آزادانه بدهد!

    البته مامجبوريم على رغم خواست قبلى خود جوابى به طور تلگرافى به دستگاه جديد حلاجى ايشان بدهيم تاانصاف دهند كه كدام داورى بيشتر به ديوانگى ماند!

    تلويحاً مى‏فرمايند چرا به‏طور شبنامه و چرا بى‏امضاء گوشه‏اى از حقايق رامى‏نويسيم، مى‏گوييم براى آن كه خودشما درهمين مجله ازيك و كيل دادگسترى نيرومند و روزنامه‏نويس مقاله‏اى و نقل فرموديد كه بااشاره سازمان آقاى سپهبدكيا(كه مدتى به علت سؤاستفاده به زندان افتاد و بعد بيرون آمد وخواب‏نماشد!) ممكن است كه چه پرونده‏هايى ساخته شود و چه افرادى به زندانها بروند! و مابراى ادامه‏ا كار نه فقط بايد پرونده‏سازى سپهبدكيا را درنظر داشته باشيم ازخود جنابعالى هم اطمينان نداريم كه كارمارا به دادستانى ارتش حواله ندهيد. آخرمگرنه اين است كه شما خواه مخفى بكنيد يانكيد يكى ازمهره‏هاى اساسى دستگاه حاكمه اين مملكت هستيد و ازنيروهاى نافذ و نامرئى طبقه حاكمه به شمارمى‏آئيد و بااتكا به همين قدرت است كه درصورت لزوم به "الهه فساد" هم حمله مى‏كنيد و كسى نمى‏گويد كه بالاى چشم شماابرويا سرشمابى‏موست!....

    شمابه قول خودتان درسرمقاله‏هاى دوران بحرانى 15 خرداد مى‏توانيد بفرماييدكه:"دولت و دولتيان گناهكارترين مردم هستند" ولى و قتى ما مى‏گوييم كه: دولت و دولتيان و ابسته به مردم هستند" ولى و قتى ما مى‏گوييم كه: دولت و دولتيان و ابسته به مردم نيستند و ارتجاعى‏ترين باند طبقه حاكمه و فئودالها و ملاكين بزرگ هستند و اصولاًنمى‏توانند مفهوم انقلاب و يااصلاحات را بفهمند به اتهام قيام عليه امنيت كشور بايد محاكمه شوند و يااگر حضرت آيت‏الله‏العظمى آقاى خمينى مى‏فرمايند دادن مصونيت سياسى به مستشاران بيگانه خيانت به مصالح ملى است، بايدازكشور تبعيد شوند و شما باكمال بى‏شرمى عليه معظم‏له مقاله مى‏نويسيد!

    آقاى بدون رتوش (ببخشيد آقاى حلاج!) مى‏فرماييد كه ماچرا حسود هستيم ونمى‏توانيم آپارتمان و ماشين مجهز و ثروت كلان شمارا ببينيم! بايد به محضر جناب اجل برسانيم كه ماهرگز حسود نيستيم و دراين مملكت و يران شده راه كسب مال و ثروت، ماشين‏مجهز و آپارتمان راهم بلد هستيم. دراين مملكت نظير سيدموسوى اصفهانى، شمس‏قنات آبادى ، مهدوى و غيره هم صاحب كاخ وماشين آخرين سيستم شده‏اند و ياروزى نامه‏نويسهايى نظيردكترعسكريها ومسعوديهاو... آنقدر پولدار شده‏اند كه به قول شما تنزيل مى‏گيرند. و درهمچو مملكتى كسب مال و مقام ظاهرى كارمهمى نيست، درجايى كه بى‏سوادانى نظيرشماكه انشاى صحيح فارسى هم بلد نيستند صاحب آلاف و الوف شده‏ايد.اگرماهم مى‏خواستيم مى‏توانستيم بالاتر ازشما باشيم ولى مانمى‏خواهيم ايمان و عقيده خود را به دستگاه و مال دنيا بفروشيم و درمقابل زوروستم ساكت بنشينيم.

    ازاين كه گفتيم انشاى صحيح فارسى بلد نيستيد زياد ناراحت نباشيد، درهمين مقاله به اصطلاح "حلاجى" كه درجواب مانوشتيد درسطراول ستون سوم مى‏نويسيد:..."بنابراين اگرازيك نوشته و احد..." كه جمله غلط است و بايد يا"يك" ويا"واحد" را فقط به كارببريد نه هردورا دريك جمله. و درستون اول بدون رتوش شماره 43 كه ازگرايش به چپ همپيمانان سنتو ناله داريد مى‏نويسيد:"باآن كه فصل، فصل مكه است و زيارت خانه خدا بعضى به عمداً راه تركستان را درپيش گرفته‏اند!" توجه مى‏فرماييد كه يابايد"عمداً" بنويسيد يا"به عمد" و "به عمداً" غلط است! تازه اين را شما پس از سى‏سال روزنامه‏نويسى و ارتزاق ازاين راه مى‏نويسيد!....

    درهرصورت اشكال ما فقط به داشتن كاخ نبود، بلكه اين بود كه آن را ازكجا آورده‏ايد؟ شما يك ادعايى دراين زمينه داريد ولى ديگران ازجمله مجله تهران اكونوميست درشماره 57 خود كه اخيراً منتشر شده چيزهايى مى‏گويند كه البته خود شما لابد مبسوق هستيد. اشكال ما اينجاست كه شما مفتخوران اجتماع كه ازراه ماليات مسقيم و غيرمستقيم برمردم گرسنه و برهنه اين ملت به دست مى‏آيد زندگى نكبتبارى را مى‏گذرانيد حق دلسوزى نداريد، كسى حق دلسوزى دارد كه گفتار و كردار اويكسان باشد.

    دلسوزى شما نظيردلسوزى جناب دكتر ارسنجانى است كه دربحبوحه كاربه اصطلاح تقسيم اراضى كه بعد به اصلاح اراضى تغيير ماهيت داد، باغى به قيمت پنج ميليون ريال طبق نقل اتحاد ملى خريد و سپس كه ازوزارت به سفارت انتقال يافت و ازسفارت هم معاف شد، يكپارچه سوسياليست گرديد و هوادار سوسياليسم دمكراتيك!

    شمامى‏فرماييد ازروز تأسيس دستگاه خواندنيها تاامروز نزول مى‏دهيد، ولى همه مى‏دانند كه اين حرف خيلى شباهت به گفته رفيقتان آقاى دكتراقبال دارد كه فرمود: دراين مملكت يك و جب زمين ندارم و مالك كلوخى نيستم! و ماقضاوت را به عهده خود سركار اجل مى‏گذاريم.

    ايشان سپس مى‏خواهند به مادرس اخلاق بدهند! مى‏فرمايند نبايد مانند هوچيان فحاض و كلاش مطالبى بنويسيم! و اضافه مى‏كنند كه آنها را ازروى حسد وغرض نوشته‏ايم... مادراين باره هيچ‏گونه توضيحى عرض نمى‏كنيم و ايشان رابه خواندن نوشته‏هاى همپيمانان سابقشان آقاى دكتر عسكرى و مقاله شماره 57 مجله تهران اكونوميست درباره ايشان دعوت مى‏كنيم تالااقل بين فحاشى و هوچيگرى ونقل كى مطلب ازديگران (درباره اين كه ايشان حقوق گزاف بافت بدون رتوش مى‏گيرند) فرقى بگذارند!

    ايشان كه درس اخلاق مى‏دهند چند سطر بعد مى‏فرمايند كه طلاب از دسترنج ديگران ارتزاق مى‏كنند... مامى‏پرسيم شما و همكارانتان ازچه راهى ارتزاق مى‏كنيد؟ مااگر شرافتمندانه درس مى‏خوانيم و زحمت مى‏كشيم و درسايه زحمت وكوشش باحداقل زندگى مى‏سازيم، مفتخريم ولى شما و همكارانتان كه ازراه تملق وچاپلوسى و تحريف حقايق و غيره ارتزاق مى‏فرماييد مفتخرتشريف نداريد؟ آيا اين داورى به ديوانگى بيشتر شباهت دارد يا داورى ما؟

    خودتان مى‏دانيد كه رقم دزد و سؤاستفاده مثلاً رئيس شهردارى سابق انقلاب سفيد و بانى انتخابات كنگره آزادزنان و آزاد مردان خيلى بيشتر ازمخارج مجموع عمريك آيت‏الله بزرگ است و خودتان نيز مى‏دانيد كه مخارج امثال شما دريك شب‏نشينى هتل هيلتون و غيره به اندازه مجموع يك عمريك طلبه است، آن و قت باكمال بى‏شرمى مارا مفتخور مى‏دانيد و لابد خودتان را خادم شاه و مردم!مااگر راه شما رامى‏رفتيم زودترازشما صاحب كاخ و اتومبيل مى‏شديم، ولى ما زندگى شرافتمندانه را برزندگى نكبتبار شما ترجيح داده‏ايم. ماحتى حاضريم ازافرادى امثال شما فحش بشنويم ولى درموقعى كه نفت و بنزين را گران كردند يامصونيت به مستشاران خارجى دادند فرياد خود ر عليه آنان بلند كنيم، نه آن كه پس ازآن كه نفت ارزان شد مانند سناتورهاى پير و پفتال و قلابى بگوييم كه ماهم ناراحت بوديم يامانند شما بنويسيم كه ماهم مقاله نوشتيم ولى چاپ نكرديم....

    درمورد همكارى علمى و فكرى شما باحزب توده مى‏فرماييد كه كار مانقل مطالب ازجرايد بود و براى شما فرقى نمى‏كرد كه اين جريده بسوى آينده باشد ياچلنگر، روزنامه مردم باشد ياشورش! همچنين عكسهايى هم كه چاپ مى‏كرديد مهم نبودكه ازتظاهرات خيابانى باد به اصطلاح نيروى سوم خليل‏ملكى براى جمهورى دمكراتيك باشد ياازحزب توده ايران و براى همين منظور!... ولى مانه درآن زمان و نه قبل و بعد ازآن هيچ و قت و هرگز تابع اوضاع روز نبوديم و حقيقت را فداى مصالح روز نمى‏كرديم و نمى‏كنيم.

    بزرگان مادرزمان حكومت پوشالى "آذربايجان دمقرات فرقه سى" براى مصلحت روزهم باآنها سازش نكردند و عليه آنها درزير برق سرنيزه‏هاى "وطن‏فدايى لرى" مبارزه كردند اماشما درپايتخت كشور در پناه سرنيزه ارتش وقدرت دولت ازترس و يا به خاطر مقام آينده! درجمهورى دمكراتيك احتمالى باآنها همكرى كرديد....

    مادربحبوحه قدرت توده‏ايها درقم باآنها چون ازنظرفكر و عقيده مخالف بوديم وهستيم تن به تن جنگيديم و دراين راه عده‏اى مجروح و كشته داديم. درآن روز حتى پليس دولتى هم مانند امروز رگبار گلوله رابه روى مابازكرد و دوستان مارابه خاك و خون كشيد، ولى ما دست از هدف و عقيده خود برنداشتيم... و درآينده هم برنخواهيم داشت.

    آقاى اميرانى شمادرسرمقاله اخيرخود نوشته بوديد كه: نارضاييها رانبايد گذاشت به صورت عقده درآيد كه درعقده خاصيتى است اتم‏وار كه باتمام خردى وناچيزى به حالت انفجار درآيد، دنيايى رامنفجر خواهدكرد!... اين مطلبى است كه شما خود درك كرده‏ايد و اى كاش مى‏توانستيد آن را به بقيه اعضاى طبقه حاكمه وقدرتهاى نامريى دستگاه بفهمانيد تابه جاى سرنيزه و زندان مشكلات اساسى را برطرف سازند و نارضائيهاى مردم را رفع كنند و به هدف مقدس روحانيت احترام قائل شوند و گرنه سرنيزه و زندان، فحش و تهمت و تبعيد خود عامل مؤثرى است درتبديل نارضائيها به عقده‏هاى اتمى و هيچ تأثيرديگرى نخواهد داشت.