وطن علاف چاه جمکران شد/ خرافاتش کران تا بیکران شد/اگر زخمی کسی هرجای خود داشت/ سحر با دست حضرت پانسمان شد/یکی بیرق که خرچنگی بر آن بودهماورد درفش کاویان شد
از اینهم حیرتآورتر، خلایق:که هر عمامه، یک تاج کیان شد
«خلایق هرچه لایق»، باورم نیستدر آنجا که جفا با مردمان شد
جفا با مردمان از سوی شیخانبه نام حضرت صاحبزمان شد .....
قسمتی از شعر طنز چاه جمکران از آقای هادی خرسندی
ارسال به:
آن چاه که محمود سرش کرد اتراق
گفتا که امامش هست در آن به فراق
ناگه زدرون آن ندائی آمد
با ناله و میگفت که واق واق؛واق واق
علی بی ستاره
یکوقتی نزدیکی های پیروزی انقلاب اینها امامشان
را در ماه دیدند و الان درچاه!!عجبا
هنوز یکماهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که
بسیاری از انقلابیون طرف دار خمینی از جمله
خود بنده این شعر را زمزمه میکردند
امت امام خود را درماه دیده بودند
گویا فضانوردان در ماه ریده بودند
علی بی ستاره
یکروز تورا به سطح مه می بینند
یکروز دگر در ته چه می بینند
قربان تمام خلق ایران که همه
عمامه و ریش پر ز اه می بینند
علی بی ستاره
از نجواهای احمقی نژاد
اندر ته چاه من امامی دارم
با نام وی است گر قوامی دارم
پرسند مرا که کی شود او پیدا
پیدا شود او کی دوامی دارم
علی بی ستاره
جای هر چاه کنی در چاه است
این رسم در ست روزگار است
جلاد که داده است سر ها بر باد
بی شک سر او برسر دار است
عباس علی آبادی
در نگاه اول به این کاریکاتور آدم فکر میکند که کاریکاتوریست قصد توهین به اعتقادات مردم عادی را داشته است ولی با کمی دقت میشود دربافت کرد که منطورش افشای ریاکاری و دجالیت آخوندهابوده است
جباری.
آن چاه که محمود لبش کام گرفت
عقرب بچه کرد و موش آرام گرفت
دجال که می خواند خودش روح الله
دیدیم که او زقوم در جام گرفت
علی بی ستاره
بر سر چاه ریا
سینه زنان
آمده اند
خیل بدبخت ترین
بهر یک لقمه ی نان
آمده اند
ناگهان چاه فروریخت
به چاه
قوم علاف
شهادت خواندند
توسن خلق
لگد زد به ریا
عاقلان خنده بلب
ساکت ماندند
خدا را ! چه دیدی
که فردای خلق
چو قلب پرنده
صفاهان شده
فرو شد ستمگر
سرش زیر چاه
خودش روی دار
کاخ . ویران شده
الا یا ایها الساقی
ادرکاسا و ناولها
بیا از چاه کشک بیرون
که تا افتی تو در دلها
بزن بر فرق دجالان
تو ای محصول تاریخدار
وطن در قعر این چاه است
دلت آشفته و بیمار
شفا در دست و بازو هست
نه در چاه دروغ بافان
بکش پایت از این چا هش
بپا ملت در این دوران
دیروز چندتا از دوستان زنگ زدند و گفتند که این کاریکاتور را پیک ایران به نمایش گذاشته، من هم در زیر آن کامنتی بنویسم و من هم اوامر دوستان را انجام دادم ولی مسئول پیک ایران آن را سانسور کرده است.در پاسخ به دوستانی که دوباره زنگ زده و یا ایمیل فرستاده اند و با سپاس از همه آنها من لزومی نمیبینم که دوباره این کار را بکنم.ذر ضمن خدمت همه دوستان عرض کنم که در تمام این سالها که وبلاگ نویسی و سایتهای اینترنتی مد شده؛ فقط و فقط دوجاست که تا به حال کامنتهای مرا سانسور نکرده اند و این دو آقای هادی خرسندی و همین وبلاگ آقای توفیق است و سومی هم نداشته است؛حتاّ زمانی که آقای علی ناظر مسئول سایت سابق دیدگاه مدعی بود که هرگز سانسور نمیکند؛ هیچوقت کمنتهای مرا چاپ نکردند.اینرا فقط جهت اطلاع دوستان مینویسم و از شما سروران گرامی سپاسگزارم.
ارادتمند همه شما؛ علی بی ستاره
این کاریکاتور بسیار زیبا و پر معنی و دهن کجی خوبی به اندیشه نادرست و ضد انسانی هزار تیر و ارباب معتادش میباشد . اما بد نیست بدانید که خودی هاشان هم به این دغلبازی ها اعتقادی ندارند. باهم مطلب زیر را مرور میکنیم
پرویز بهار
/////////////////
2- افسانه سرداب !
يكى از افسانههاى موهومى كه بعضى از نويسندگان اهل سنت به شيعه نسبت مىدهند اين است كه گويا شيعه اعتقاد دارد « مهدى موعود » در سردابى در سامراء، پنهان شده! و روزى از آنجا ظهور خواهد نمود!
شيخ عبدالعزيز بن عبداللَّه بن باز!، ضمن پذيرفتن صحت احاديث منقول از پيامبر اكرم (ص)، درباره مهدى منتظر، طبق مقتضاى طبيعت!، نيشى بر شيعه مىزند و به نقل از « ابن كثير » مىنويسد: « مهدى آخر الزمان يكى از خلفاى راشدين و امامان راستين است ولى او همان منتظرى نيست كه به پندار رافضه (!) در سرداب است و اميدوارند كه او روزى از آنجا بيرون آيد! » .(6)
اين افسانهاى است كه شيخ بن باز آن را از قول « حافظ ابن كثير » متوفى به سال 774 ه نقل مىكند و شيخ عبدالمحسن العباد هم در كتاب خود، آن را مىآورد و بعضى ديگر از نويسندگان معاصر هم بدون بررسى دقيق و تحقيق لازم آن را « طوطى وار » تكرار مىكنند!(7) ، در صورتى كه اگر به منابع و مدارك شيعه مراجعه مىنمودند، بخوبى روشن و آشكار مىشد كه شيعه به همچو افسانهاى اعتقاد ندارد و مسئله تولد و زندگى ائمه شيعه و حضرت مهدى (ع) در بيوتاتى در سامراء كه سردابى هم دارد، ربطى به پنهان - شدن و زندگى مستمر در آن ندارد. و البته اگر اين آقايان اهل تحقيق و انصاف بودند، مىتوانستند خود به عراق و سامراء بروند و از نزديك بررسى نمايند كه آيا شيعيان شب در آنجا با اسبان خود صف! مىكشند و به انتظار ظهور مهدى مىايستند؟
........................................................................................
6- الأحتجاج بالأثر على من أنكر المهدى المنتظر تأليف شيخ حمود بن عبداللَّه التويجرى، چاپ دوم، عربستان سعودى، 1406 هـ ، مقدمه شيخ عبداللَّه بن باز، صفحه 3 و 4.
7- ابن كثير در كتاب خود مىنويسد: (... و هو أحد خلفاء الراشدين و الائمة المهديين، و ليس هو بالمنتظر الذى تزعمه الرافضه و ترتجى ظهوره من سرداب سامراء فان ذالك مالا حقيقة له ولا عين ولا اثر ويزعمون انه محمد بن الحسن العسكرى و انه دخل السرداب و عمره خمس ستين... » (الفتن و الملاحم، الواقعه فى آخر الزمان تأليف حافظ، ابن كثير شافعى، تحقيق يوسف على بديوى، چاپ اول دمشق، 1414 ه ، ص 45، فصل فى ذكر المهدى الذى يكون آخر الزمان).
ما در اينجا، به نقل قول بعضى از علماى بزرگ معاصر شيعه مىپردازيم، به اميد آنكه براى اهل خرد و تحقيق، مفيد باشد و آنها يا اين حقيقت را از ما بپذيرند و يا آنكه خود به بررسى مستقيم بپردازند... يكى از مراجع عاليقدر شيعه آيت اللَّه سيد صدرالدين صدر در كتاب خود مىنويسد:
« .. از كتاب الصواعق المحرقه چنين استفاده مىشود كه شيعه اماميّه، ياگروهى از آنان، چنين مىپندارند كه مهدى منتظر در سرداب پنهان شده و آنها در انتظار بيرون آمدن وى هستند و با اسبان خود، در كنار سرداب ايستاده و خواستار بيرون آمدن وى هستند!
ايكاش نويسنده مدرك خود را در اين زمينه ذكر مىكرد؟ و به گمان من نويسنده هرگز از « حجاز » بيرون نيامده و عراق را هم از نزديك نديده و به طور قطع « سامرّاء » را هم زيارت نكرده است وگرنه بخوبى مىفهميد كه اين ادعا هرگز صحت و حقيقت ندارد... » .(8)
آيت اللَّه شيخ لطف اللَّه صافى گلپايگانى در همين رابطه مىنويسد: « يكى از افترائات مغرضين و دشمنان شيعه و اعداء اهل بيت اين است كه مىگويند: شيعه معتقد است امام در سرداب غيبت كرده و در سرداب باقى است و از سرداب ظاهر خواهد شد و هر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب مىايستند تا ستارگان نيك آشكار گردند، سپس متفرق مىشوند تا شب آينده!
ما در تكذيب و رد اين افتراء، محتاج به هيچگونه توضيح نيستيم، همه مىدانند كه اين گونه افترائات از امثال ابن خلدون و ابن حجر جعل و بر اساس انگيزه دشمنى با شيعه و انحراف از اهل بيت و تمايل به بنى اميه و دشمنان خاندان رسالت است.
اين نويسندگان و كسانى كه بعد از آنها آمدند تا زمان ما، به جاى اينكه عقايد و آراء شيعه را از خودشان و كتابهايشان به دست آورند، به جعل و افتراء پرداخته و يا جعليات و افترائات و پيشينيان را ملاك و ميزان درباره عقايد شيعه و معرفت آراء آنها قرار مىدهند و خود و ديگران را گمراه مىسازند...
از شيعه احدى نگفته امام در سرداب سامراء خمخفى است، بلكه كتب و رويايات شيعه... همه اين نسبت را تكذيب مىنمايند...»(9)
و آيت ا للَّه ابراهيم امينى در اين زمينه مىنويسند:
... »اين نسبت دروغ محض و از روى عناد صادر شده است و شيعيان چنين عقيدهاى ندارند. در هيچ روايتى گفته نشده كه امام دوازده در سرداب زندگى مىكند و از آنجا ظهور مىكند. هيچ يك از دانشمندان شيعه هم چنين مطلبى را نفرمودهاند». (10)
........................................................................................
8- المهدى، تأليف صدرالدين صدر، چاپ اول، تهران، 1358 ه ق، ص 157 و مهدى منتظر - ترجمه فارسى كتاب فوق - توسط مهدى فقيه ايمانى، چاپ اصفهان، 1334 ش، ص 228.
9- نويد أمن و امان، تأليف لطف اللَّه صافى گلپايگانى چاپ تهران، 1349، ص 205 - 204.
10- دادگستر جهان، تأليف ابراهيم امينى، چاپ دوازدهم، قم، 1371، ص 204.
اين است آراء بعضى از علماى شيعه و اگر گروهى اين را مىپسندند كه بر خلاف حقيقت، نسبتهايى به شيعه بدهند... ما باز آنان را به پيمودن راه راست دعوت مىكنيم...
نویسنده . خسروشاهی
این کاریکاتور مرا شدیدا به این فکر انداخته که چگونه ما ایرانیان اینگونه توسط آخوندها در سالهای دور فریب خوردیم و با نوعی تفکر ارتجاعی دنبالشان راه افتادیم و نتیجه فضاحت بارش را الان می بینیم که چطور مردم ما زیر چنین ستمی هستند .دست آقای توفیق هم به خاطر تلاشش در افشای هر چه بیشتر این تفکرات درد نکنه.
بهروز کریمی
با درود به آقای پرویز بهار؛حرف ما اینست که اولاً حسن عسگری فرزند پسری نداشته که در چاه باشد یا هرجای دیگر،دوماً فرض کنیم که داشته است و زنده است و در جائی از جهان پنهان شده باشد؛به ما ایرانیان چه ربطی دارد!چه مشکلی از مشکلات امروزی جامعه مارا میتواند حل کند؟آن 11 تای دیگرشان که حاضر بودند و در رأس همه آنها جدشان آن شبان شهوتران شهوت پرست چه گلی به سر جوامع آنروز ریخت که یکی از نوادگان فرضی او که فعلاً 15 قرن است غائب است و تا به حال چندتای این یک نفر ظهور کرده اند و توسط مدعیان امام غائب کشته شده اند؛بخواهد بیاید و مشکلات امروزی جوامع بشری را حل کند؟من نمیدانم که سن شما چقدر است،اما در کتابهای دبستانی ما داستانی بود به نام بلدرچین و برزگر وخلاصه داستان این بود که بلدرچین با بچه هایش در گندمزاری زندگی میکردند که موسم درو آن بود و صاحب کشتزار هر روز فرزندش را سراغ یکی از دوستان و آشنایان میفرستاد تا در درو مزرعه اورا یاری دهند و هر شب بچه های بلدرچین اخبار برزگر را به مادرشان گزارش میدادند و مادر آنها میگفت خیالتان تخت باش که فردا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد!یک شب بچه ها گفتند که امروز دهقان به فرزندش گفت که دیگر به امید این و آن نخواهیم نشست؛داسها را تیز میکنیم و فردا خودمان کشت را درو میکنیم؛مادر بچه ها گفت باید همین امشب از اینجا جابجا شویم که فردا کشت درو خواهد شد!!!!بله دوستان عزیز ما هم تا زمانی که به امید امام غائب شیعیان یا جورج بوش امام حاضر سلطنت طلبان بنشینیم ؛همین آش است و همین کاسه!باید داسها را تیز کنیم و این علفهای هرز را خودمان از سرزمین پاک ایران زمین درو کنیم!!با امید به آن روز.
علی بی ستاره
[دل میرود زدستم صاحبدلان خدارا ]
بیرون بیاز چاه و باز آر به ما حیارا
خرمان نشسته برگل از رو نمیرویم ما
بیرون بیار ز بحران تو سدعلی گدارا
چارسال رئیس جمهور گشتیم چقدر ما بور
پرروئیم نظر کن بی حد و بی شمارا
در خاور میانه خواهی اگر فراغت
بمب اتم بباید محمود بی نوارا
خواهی که حل شود در سطح جهان مسائل
موکول نما به محمود معذور دار مارا
علی بی ستاره
Thanks for sharing such good content. I will bookmark your web site too. I really feel that profitable website optimization is predicated on having identified the best key phrases to target.