محمد حبیب خدا اگر زنده بود.چنین اتفاقی نمی افتاد. اگر هم چنین احمقی پیدا میشد و عقده های خودرا بیرون می ریخت. کاری به کارش نداشت و به او جایزه هم نمیداد که رویش زیاد شود
آخر اروپایی ها . آنهم در حد یک وکیل مجلس . خود را خیلی پیشرفته و متمدن میدانند.و ما بقی جهان را عقب افتاده
پس .از وقیحان نباید بعید باشد که اهل سنگسار و جنایات ضد بشری باشند
و تازه . - در دیزی باز است . حیای گربه کجا رفته است ؟! - که هر از ننه اش قهر کرده ای دست به فتته گری بزند و بر مشکللات جهانیان بیفزاید؟
فتنه گری های حزب کولیگری کم بود که - گیرت ویلد ز - هم اضافه هم شد
صد البته . گلاب به ریش بی ریشه ی وقیحان جنایتکار که عامل اصلی ی همه ی فتنه گری های جهانی هستند
لعنت خدا و خلق بر همه ی فتنه گران ریشدار و بی ریش
وبه امید روزی که فتنه گران باز نشسته شوند و چوب لای چرخ حرکت مردم نگذارند
هنرمند گراهی خودت میدانی که حکم قتل عیسا مسیح از سوی بزرگ عمامه داران یهودی صادر شده بود و همان قدرتمندان مذهبی یک شعبان بی مخ آن زمان را بر پیامبر رهایی ترجیح داده بودند
اما هیچ مسلمانی علیه موسای پیامبر حرفی نزده است و نباید هم بزند
و یا دانشمند ایتالیایی . گالیله را بزرگ عمامه داران مسیحی . بخاطر یک کشف علمی محکوم به اعدام کرده بودند و سر انجام مجبور به توبه شد و جان بدر برده بود آیا مسلمانی گفته است بالای چشم دین و پیامبر نجات دهنده شان ابروست ؟
و یا هیتلر و دیگر حاکمان جهان غیر مسلمان با نام نامی پیامبران شان مرتکب جنایت شده اند و میشوند . آیا مسلمانی حق دارد به رهبران انسان ساز شان جسارت کند ؟
چون پیروان این بزرگان تو زرد از کار در آمدند و استعمار گر شده اند ؟
نه هنرمند انقلابی اندیش . نه. هرگز
درست است که وقیحان عمامه دار حاکم بر ایران . دست هیتلر را از پشت بسته اند . آنهم بنام اسلام . اما چه ربطی به محمد حبیب خدا و قر آن کریم دارد که فرصت طلب ها بیایند و آب حیات را گل آلود کنند
دوست عزیز، اگر دقت کنی این کاریکاتور به هیچ وجه تایید کار کثیف خیرت ویلدرز هلندی نیست. اولا هنرمند گرامی، ذیل خبری که در پایین طرح نوشته، با توهین آمیز خواندن فیلم، علیه آن موضعگیری کرده است. وقتی یک چنین موضعی گر فت، دست اش برای زدن حرف اصلی اش باز شده است. حرف اصلی و بسیار مهم او این است که جنایت و ظلمی که آخوندهای جنایت کار در ایران ( و حتی سایرنقاط جهان مثل ملاعمر و دیگران) علیه اسلام می کنند، بسیار بسیار بیشتر از این فیلم 15 دقیقه ای است. می خواهد بگوید در گیرودار شلوغ کاری آخوندها و بهره برداری سیاسی شان از این فیلم (که پریروز دانشجویان حزب الاهی را فرستادند جلو سفارت هلند در تهران تظاهرات کنند)، نقش خود آخوندها فراموش نشود. مضمون این کاریکاتور زیبا و هوشیارانه این است که کار ویلدرز در برابر جنایت ضد اسلامی آخوندها هیچ است. فراموش نکنید که در کاریکاتور، مثل مقاله، چپ و راست نمی بندند. هر کاریکاتوری یک نکته اصلی دارد که باید آن را دریافت و الا اگر از آن نکته غفلت کنی ، هزارایراد از هر قسمت کاریکاتور می شود گرفت. کار جنایتکارانه حزب کولیگری علیه سمبل های مورد علاقه مردم، قابل مقایسه با فیلم ویلدرز نیست. کما اینکه ده ها ساعت از این فیلم ها، قابل مقایسه با یک سنگسار در ایران به نام اسلام نیست. اتفاقا هوشیاری میهنی به ما می گوید که در میان گرد و خاک علیه فیلم کثیف ویلدرز توی دام شلوغ بازی های آخوندهای دین فروش درایران نیفتیم. کاریکاتوریست بسیار چیره دست میهن ما – توفیق – به خوبی از عهده آن برآمده است. حمید-ب
بعثت شماره سيزدهم و چهاردهم ( شماره چهارم و پنجم - سال دوم) > هويدا گفت هويداگفت
اخيراً آقاى اميرعباس هويدا كه به جاى دوست سابق خود منصور و هم پياله او درپاريس، نشسته است در وزارت دارايى چنين گفت:
"مردم دستگاهى مىخواهند كه جوابگوى خواستههاى آنهاباشد، اگرمردم ازدستگاهى شكايت داشته باشند من شخصاً حق را به مردم مىدهم و مطمئن هستم كه حق بامردم است".
ايشان سپس مطالب خود را چنين تكميل فرمودند:
" هردستگاهى كه مردم ازآن ناراضى باشند ازبين برده خواهد شد".
اين براى نخستينبار نيست كه سران حكومت غيرقانونى ايران به عوامفريبى مىپردازند، سالهاى متماديست كه كار و زيران و نخست و زيران دروغگويى و عوام فريبيست. همه آنها مدعى بودهاند كه به اصطلاح خادم ملت هستند ولى آنچه به حساب نيامده و نمىآيد همين ملت بدبخت و محروم ايران است. اگر آقاى هويدا درگفتار خود صادق هستند مگرنمىدانند كه مردم ازچه دستگاههايى ناراضى هستند؟ پس چرا اين دستگاهها را ازبين نمىبرند؟ اگر قرار باشد دستگاهى ازبين برده شود كه مردم راضى و خوشحال شوند، نخست بايد نظام غلط اجتماعى موجود ازبين برده شود و شالوده جديدى برروى خرابههاى حكومت هزارفاميل خانها و فئودالها طبق خواست قانون اساسى برپا شود.
آقاى هويدا! عوامفريبى ديگردربين مردم مسلمان ايران هوادارى ندارد و هرگز نمىتوان مردم را باحرف و سخنرانى راضى نگهداشت.
مردمى كه شب و روز دررنج و عذابند، و رهبر مذهبى آنان بهطور ناجوانمردانهاى تبعيد مىگردد، مجالس عزادارى و سوگوارى آنان بازور و سرنيزه برچيده مىشود، حتى به و عاظ و سخنرانان آنها هم اجازه داده نمىشود، مردمى كه ازاصلاحات اجتماعى جز بدبختى و فشار و اختناق بيشتر نتيجهاى نديدهاند، اين مردم را ديگر نمىتوان فريب داد... كسانى كه فكر مىكنند با حرف و شعار وتظاهرات قلابى و طومار و اختناق و اعدام بىگناهان مىتوان مملكتى را نجات داد كاملاً اشتباه مىكنند و به احمقانهترين روشهاى اجتماعى پناه بردهاند كه كوچكترين سودى را ازاين روش نخواهند
دوست گرامی حمید ضمن احترام به نظر شما در همه جا چپ و راست را باید دید هنرمند ما همیشه گل میکارد. اما میخواهم که ریزترین خاری هم در گلش نداشته باشد چون رژیم رسوا تر از آن است که کسی از جنایاتش بی خبر باشد دیگر احتیاجی به مو زرد ها نیست که در دعوا برای ما نرخ تعیین کنند ملت ایران را به یاری استعمارگران نیازی نیست. بهتر آن است که دست از سر مقاومت بر دارند و با این زشت کاری های شان آب به آسیاب وقیحان جلاد نریزند توفیق توفیق را آرزو مندم و سعادت ابدی دوست گرامی حمید را
ای بابا!منو ببین که فکر میکردم که ما ایرانیها خیلی از بن لادنیست هافرهنگ تریم!نگو خوب فهمیدند،رهبران جهل و جنایت وقتی که دستور آتش زدن کتابخانه بزرگ ساسانیان دادند.۱۴قرن ترویج جهل وجنایت هیچ اشکال نداره،اون همه قتل وتجاوز و غارت هیچ مسئله ای نیست ولی وای به اونوقتی که یکی بگه بالا چشمشون ابرو!واویلا!
درود بیکران به هنرمند گرانقدروگرامی.توفیق عزیز اگرچه کاریکاتور تو هیچ توهینی به هیچ دینی نیست،ولی به فرض اینکه توهین هم باشد،هیچ مهم نیست! مگر نه اینکه همه این ادیان،والاالخصوص در رأس همه آنها اسلام،عملاً و علناً این همه توهین و تجاوز و جنایت در حق میلیاردها مردم بدبخت کرده اند؟ اصلاً از این بیدی نباش،که به این بادها بلرزی!مواظب باش متعصبین مذهبی؛ سانسور را به شما تحمیل نکنند،که اگر خودرا سانسور کنی آنوقت فقط متعلق به عده معدودی خواهی بود!تو قلب ما جا داری. با سپاس فراوان. شهلا ـ س
با درود به هنرمند محبوب،توفیق عزیز.می خواستم در تکمیل حرفهای شهلا ـ س بگم؛ما که سالهاست در غربت علاوه بر همه مشکلات،از مسائل نژادپرستانه هم رنج مضاعف میبریم،آقای عباس علی آبادی،که به خاطر فقط یک کاریکاتور اینچنین آمپر چسبانده است،خودش هنوز نتوانسته مسئله رنگ انسانها را برای خودش حل کند!حرف از مو زردیها می زند.او هنوز انسانها را از روی رنگ مو و پوست کلاس بندی میکند!البته حق هم دارد،محمدی فکر میکند!پیرو محمد است؛حتماً سیاهها را هم هنوز برده می داند. خوش بود گر مهک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
دیدی هنرمند گرامی که چقدر نظرم درست است.یکی خوشحال است که به خیالش به اسلام زدی !! و دیگری خوشحال است که راسیست گیر آورده است . بدون اینکه بداند فتنه ساز هلندی مویش را زرد میکند تا مشخص تر باشد نگاه کن هنرمند. که دوستان فتنه ساز چقدر آماده به خدمت و اسلام ستیزند و چگونه کینه کهنه شان را حواله ی اسلام و مسلمانی میکنند!؟ و به رژیم مدد می رسانند!؟و آنچه خود به تنهایی دارند . حواله ی اسلام و مسلمانی میکنند خط همه شان مشخص است کینه و دروغ و تهمت . عین عمامه داران حاکم
بعثت شماره اول ( سال اول ) > ماهيئت حاكمه را استيضاح مىكنيم ماهيئت حاكمه را استيضاح مىكنيم
درست شش ماه و نيم از بازداشت غير قانونى مرجع تقليد شيعه حضرت آيةالله العظمى خمينى مىگذرد، بازداشتى كه سند قطعى محكوميت هيئت حاكمه قانونشكن ايران است.
دستگاه جبار با توقيف آيةالله خمينى خيانتى را مرتكب شد كه درتاريخ حكومتهاى شيعه و مسلمان ايران اصلاً سابقه ندارد. خيانتى غيرقابل جبران. دستگاه قانونشكن يكى از قوانين محكم مملكت رإ؛//ظظ بازندانى كردن اين مرجع عاليقدر زيرپا گذاشت وكثيفترين لكه ننگ را بردامن هيئت حاكمه ايران چسبانيد. لكه ننگى غيرقابل تطهيروشستشو.
دولت قانونشكن گويافراموش كرده كه دررأس مملكتى قرار دارد كه قانون آن به صراحت حق بازداشت و توقيف و محاكمه و زندانى كردن "مراجع تقليد"را از هرمقام و منصبى سلب كرده و مرجع تقليد را بدون قيدوشرط برتمام مقامات و مناصب حكومتى وغير حكومتى قرار داده، حكومتى مقدس و آسمانى.
اين زندانى عزيز كسىست كه همه آيات و حجج ايران و عراق با كمال صراحت مرجعيت اورا تصديق واعلان نمودهاند،بااين كه مأموران ابليس صفت وجادوگر دستگاه باهمه قوا بدنبال تهيه دستآويز وبهانه توقيف ايشان به تكاپو هستند، نتوانستند كوچكترين نقطه ضعف كه مجوز دستگيرى اين پرچمدار رشيد شيعه باشد بهدست بياورند.
تنهادستآويز اين ديكتاتورها اين است كه حضرت آيةالله خمينى بدون پروا قانونشكنى و خيانتهاى به دين و ملت را كه توسط زمامداران و طنفروش صورت مىگيرد محكوم مىكنند، و وظيفه مقدس نظارت برهيئت حاكمه و زمامداران فاسد را درست انجام مىدهند.
اينها طبق الهامى كه از اربابان استعمارگر خود گرفتهاند ميل دارند كه آيةالله العظمى از حريم مقدس قرآن و منافع و مصالح ملت دفاع نكنند، و برتمام اين جنايات و خيانتها و تجاوزات آنها صحنه گذارند، درمقابل خرابكاريهاى ايادى استعمار و عاملين صهيونيسم ساكت و آرام و مهربرلب بنشينند، و خلاصه به تمام معنى راهبى ديرنشين ياكاهنى صومعهنشين باشند!
ولى اين هوس بىجا و آرزوى خام را ديگر بايد به گور ببرند.آيةالله خمينى و آيات عظام ديگرعصر مهر سكوت را شكستند، ازاين بهبعد جمعيت علماى اعلام مانند كوه عظيمى درمقابل اجراى اغراض شوم استعمارى مقاومت مىكنند و عوامفريبيها را رسوا مىكنند و احساسات پاك ملت ايران را عليه رياكاران دغل مىشورانند و رفته رفته مردم را به و ظيفه خويش آشنا مىكنند.
اكنون مااز طرف تمام مسلمانان ايران و جهان دستگاه حاكمه را با سئوالات ذيل استيضاح مىكنيم ويقين داريم كه جوابى براى آنها نخواهند داشت كه:
چرا مأموران خبيث سازمان امنيت به پشتيبانى ارتش و پليس نيمه شب به منزل آيةاللهالعظمى خمينى ريخته و ايشان را جبراً به تهران جلب كردند؟
چرا مدت شش ماه و نيم مقام محترم مصون مرجع تقليد و رياست مذهبى را كه بايد روزانه صدها گرفتارى را ازمردم برطرف كنند درزندان نگاه داشتهايد؟
چرانمىگذاريد حرفها و خواستهها و نظريات "آيات عظام" درجرايد رسمى كشور و ياحداقل توسط اعلاميههاآزادانه پخش شود؟
چرا مردم را به جرم تقليدازآيةالله خمينى به محاكمه مىكشيد و شكنجه مىدهيد، و مأموران شمامزاحم مردمى كه دل خود رابه همراه داشتن عكس مرجع تقليد خود خوش كردهاند، مىشوند؟
چرامانع دعاكردن و حتى اسم بردن آيةالله خمينى درمجامع و محافل مىشويد؟
چرانمىگذاريد مردم به پيشواى خود اظهارارادت كنند؟
چرامانع رسيدن سيل تلگرافات و نامههاو...كه بهطرف منزل آيةالله سرازيراست، مىشويد؟
شماچه بخواهيد و چه نخواهيد مردم ارادت دارند واز هيچ فداكارى در راه تعقيب هدف پيشواى خود دريغ ندارند. اگر گاهى سكوت مىكنند براى اين است كه دستور صريح ندارند. برويد براى خود فكر ديگرى كنيدباعمل خلاف، خلاف ديگررا نمىتوان جبران كرد.اين كه شش ماه است، اگر آيةالله خمينى شصت سال هم درزواياى زندان بماند باز زواياى قلوب مردم را دراختيار خواهند داشت.
ووووووووووووووووووووووووووووو
و حالا ببینید که خود شیخ شاه شان صد برابر آن ضد بشرها متجاوز ترند و ارزش های مادی و معنوی ملت ایران را به حراج گذاشته اند
طنز روزگار ............. نوشته زیر از نشریه ی بعثت است که به کوشش جانی معروف آخوند منافق و تبهکار هاشمی رفسنجانی و یاران ناسپاس و ضد ایران و ایرانی اش . بنام حوزه جهل و جنون تولید میشد. جالب اینکه . از زبان کسی این مطلب آمده است که جانش را و آبرویش را همین نویسندگان بعثت گرفته اند مطلب را بخوانید و خود به عمق طنز روزگار پی ببرید
عباس علی آبادی
ککککککککککککککککککککککککککککک
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم
بعثت شماره اول ( سال اول ) > سياست از دين جدانيست سياست از دين جدانيست
يكى از فقرات سخنرانى آقاى شريعتمدارى در روز بيستم جمادىالاول 1383، پس از مراجعت از تهران اين است:
"استعمارگران براى اغراض استعمارى خود مشهوركردهاند سياست ازديانت جداست، و اين غلط است. زيرا اگر سياست به معنى تقلب و تزوير وپشتهماندازى است، البته ضد دين و مخالف دين است. ولى اگر سياست به معنى تدبيرامورودخالت درمصالح مردم باشد درجايى كه گفتهاند"مجارى الامور بيدالعلمأ بالله الامنأعلى حرامه و حلاله" تمام جريان روز به دست علمأاست. اگركسى به مذهب شيعه واسلام عقيده داشته باشد، بايد يقين كند كه مجارى امور به دست علمأ و مجتهدين است. مذهب مامثل مسيحيين نيست كه بگويد:" كار قيصر رابه قيصر واگذاريد و كارى به امور ديگر نداشته باشيد". بنابراين علمأ از هركسى اولى هستند كه دراين قبيل مصالح مداخله كنند. درجايى كه به يكنفر دهاتى بىسواد كه مىگويند امضاى خودش را بلد نبوده و سه چهار روز مشق امضأبه او مىدادند، بگويند بيائيد و درمصالح مملكت دخالت كنيد، ببينيد باچه دولتى صلح و با چه دولتى جنگ كنيم. درجايى كه اينها حق دارند درمهام امورمملكت دخالت كنند كه نه موضوعش را مىفهمند ونه محمولش را مىدانند و پنجاه سال ديگرهم اگر برود نخواهند فهميد. چگونه ممكن است مجتهدين بزرگ كه در راه اسلام ساليان دراز تحصيل كردهاند و سردوگرم دنيا را ديدهاند، اگر يك كلمه بگويند دخالت درسياست است؟!"
بگذار بگویند که آلوده به ننگیم ــ حرف همه کس را همه جا قدر و بها نیست با درود به شما آقای علی آبادی محترم.فقط میخواستم بگم که من نه بلکه مثل عمامه داران حاکم نیستم بلکه؛قربانی تمام عیار آنها هستم.خوشبختانه اینجا نه ساواک ونه وزارت خوشنام اطلاعات هستند که بتوانند سرب داغ در دهن، گوش و چشم مردم کنند تا بتوانند آنها را از گفتن، شنیدن و دیدن حقایق بازدارند!اماّ عاقلانی که این مطالب را بخوانند خود داوری خواهند نمود که چه کسانی عمامه دار بی عمامه و چه کسانی بی عمامه عمامه دارند! چه کسانی ریشداران بی ریش وچه کسانی بارریشان بی ریشند! من اروپا،نه پی حشمت و جاه آمده ام از بد حادثه(اسلام ومسلمین)اینجا به پناه آمده ام کسانی که پیروان اسلام ناب محمدی هستند را من نصیحت میکنم که بروند همانجا زیر چتر نایب امام زمانش!به راستی اگرآن دجال ضد بشر یک حرف راست در همه طول عمرش زد،این بود که می خواست اسلام ناب محمدی را پیاده کند و کرد.آنهائی که هنوز فکر میکنند که اسلام ناب محمدی غیر از این است که خمینی و خامنه ای و بن لادن و ملاعمر انجام میدهند؛سخت در اشتباهند اسلام ناب محمدی بسا مخوفتر و وحشتناک تر از آنی است که اینها انجام میدهند منتهی امروز اینها نه میتوانند و نه قدرتش را دارند که همان جنایات صدر اسلام را انجام دهند.
ترحم بر پلنگ تیز دندان ــ ستمکاری بود بر گوسفندان بیچاره گیرت ویلدز و امثالهم که مسلمین را از زیر ظلم و ستم مسلمین در اینجا پناه می دهند،آنوقت خودشان هم باید قلمهاشان را بشکنند و دهانشان را بدوزند. آقای توفیق ،هنرمند گرامی لطفاً به این شعر توجه کن بشکنی ای قلم ای دست اگر ــ پیچی از خدمت محرومان سر بابک ـ ط
اين جانی شهير . هاشمی رفسنجانی تبهکار . مثل اينکه يادش رفته است که ۴۴ سال پيش در نشريه ی مخفی اش بعثت . به انتخابات فرمايشی در بار تاخته بود و به انتصابی بودن آن شوی شاهنشاهی اشاره کرده بود و حالا با آمادگی کامل و با عجز و لابه ی فراوان از وقيح وقيحان ميخواهد نصيبی از اين رسوا ترين انتصابات داشته باشد. واقعا که اين ديو خون آشام و ياران منافق و جلاد و دجالش دست هر شاه خون آشامی را از پشت بسته اند مطلب زير را بخوانيد تا بيشتر به پليدی اين شيخ شاهان پی ببريد
عباس علی آبادی
ککککککککککککککککککککککککککککککککککک
جستجو در سايت
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
پس از دوسال و نيم كه رسماًمجلس تعطيل بود وقوانين توسط چند نفر معلومالحال تصويب مىشد، بالاخره انتخابات دوره بيستويكم انجام شد، بگذريم كه انتخابات براساس آئيننامهاى انجام شد كه خود آن هم از تصويبنامههاى كذايى بود، و آياچنين مجلسى مىتواند درتصويبنامه مولّد خود نظر دهد و اگر فرضاً آن را رد كرد، آيا چنين مجلسى خود بخود تعطيل نمىشود؟
اماخوشبختانه جريان كارطولانى بود كه كار به اين بحثها نمىرسيد، چه مسئله انتخابات نبود تاببينيم براساس چه آئيننامهاى است، انتصابى بود كه روى انتخابات دورههاى سابق را سفيد مىكرد. كنگره مركب از چند نفر مأمورين سرشناس دستگاه و جمع كثيرى از مأمورين مخفى سازمان امنيت و يك عده مردم كه حتى معنى كنگره و منظورازاين نشست و برخاست را نمىدانستند به رياست آقاى "احمد نفيسى" شهردار سابق تشكيل شد.
آرى دراين كنگره - كنگره آزادزنان و آزادمردان!- پس ازمقدار زيادى مديحهسرايى و زندهبادهاى بىمزه مأمورين، ليست تنظيم شده دستگاه كه درآن نام منصوبين دوره بيستويكم قانونگذارى نوشته شده بود به جمع حضار محترم رسيد!
انتخابات درمحيط صدرصد آزادى انجام شد بهطورى كه درتاريخ مشروطيت بىنظيربود! مردم حق نفس كشيدن نداشتند، سيل سيل بسوى زندانها روانه مىشدند. پخش يك اعلاميه كوچك انتخاباتى ازطرف علماى مذهبى و افراد ملى مساوى بازندان و شكنجه وحشيانهبود. به مجرد اعلام يك اجتماع از طرف ملت، گرداگرد منطقه مورد نظرحصارى از پليس مسلح و تانك وزرهپوش كشيده مىشد. روزنامههاى جيرهخوار ودستگاه دروغپرداز راديو، تلگرافات قلابى مأمورين را به نام طبقات مردم بازگو مىكردند... درسايه سرنيزه حكومت نظامى حتى اجتماعات چندنفرى ملت هم ممنوع بود. مراجع بزرگ تحت نظر بودند و جمع كثيرى ازاساتيد دانشگاه و طبقات مختلف مردم درگوشههاى زندان به سرمىبردند.
درچنين شرايطى مراجع تقليد و دستجات ملى وطبقات ديگر انتخابات را تحريم كردند، امادستگاه باكمال و قاحت صندوقها را پركرد و اينك بايد منتظر بود كه تصويبنامهها خروار خروار ازيك درمجلس وارد شده و ازدرديگر به سلامتى خارج شود. ملت ايران اين مجلس قلابى را به رسميت نمىشناسد وانحلال آن را هرچه زودتر خواستاراست
با درود به توفیق؛ سید حسن مدرس از جمله آخوندهائی است که هم اکثر انقلابیون و هم خمینی و شجره خبیثه اش از او به نیکی یاد می کنند؛اما برای من،آخوند،آخوند است. مدرس میگفت: سیاست ما عین دیانت ماست. اون راست می گفت ولی کسی متوجه نبود اون موقع که اون منظورش چیه!چند دهه بعد مردم فهمیدند که سیاست آخوند عین دیانتش؛حقه و نیرنگ و تزویر و ریاست.به قول حافظ: در میخانه ببستند،خدایا مپسند ــ که در خانه تزویر و ریا بگشایند بابک ـ ط
درود بر توفیق هنرمند؛بعد مدتها امروز سری به وبلا گت زدم،دیدم انقلاب شده،اونم از نوع
اسلامی اش!این آقای علی آبادی کیه؟درسهای مدرسه حقانی را که بهشتی ملعون برای تعلیم
و تربیت شکنجه گر و تروریست در دهه چهل تو اون مدرسه میداد ،جایش در وبلاگ شما نیست!اینها جایش در سایتها و وبلاگهای لاجوردی؛سعید امامی و اینجور جانورهاست نه اینجا!درسته که شما کامنتهارا سانسور نمیکنی و در دیزی را باز گذاشتی ولی آخه حیای گربه کوره کجا رفته؟
Geert Wilders یک نماینده پارلمان هلند ( که مواضعی بسیار راست و ضد ایمیگرنت ها دارد فیلمی به اسم فتنه را ساخته است برعلیه اسلام و مسلمانان. این فیلم را برخی از سایت های فارسی زبان هم انتشار داده اند با زیر نویس فارسی . فیلم با آیاتی از قرآن شروع میشود که ترجمه آن آیات جمع آوری سلاح و امکانات وقدرتمند شدن دربرابر تهدیدات دشمنان است .که البته چیز جدیدی به نظر نمی رسد . همه دولت ها و همه نیروهایی که مسلحانه می جنگند این تبلیغات را دارند و درشرایط جنگی وقتی جان یک عده و یا ملتی درخطر است هم و غم آن عده و آن گروه و یا آن ملت جمع آوری بیشترین سلاح و توانمندیهای نظامی برای درگیری با دشمن است . بعد از این آیات حمله هواپیما ها را در 11 سپتامبر به برج های دوقلو نشان میدهد. که آنرا نتیجه این آیات میداند. و صدای کسانی که درآن برجها سوختند و از بین رفتند پخش میشود . آن حرکت از نظر همه انسانهای دنیا و از جمله مسلمانان همه جا محکوم بود و همه آنرا محکوم کردند . یک حرکت تروریستی برعلیه غیر نظامیان که نتیجه ای به جز خشونت های بیشتر و حمله به عراق و افغانستان دربرنداشت .ولی البته درآن حمله حدود 3500 نفر حداکثر از بین رفتند. درانتقام آن حمله وبرای البته هد فهای بزرگ دیگر آمریکا به افعانستان حمله کرد وهنوز هم جنگ درآنجا کم وبیش ادامه دارد . کشته های جنگ افغانستان در پی آمد حمله آمریکا بدرستی منتشر نشد . و لی هرچه باشد مسلما از 3500 تا باید خیلی بیشتر باشد. درادامه جنگ افغانستان حمله به عراق بود که خبرنگاران دنیا تلفات آن جنگ و عوارض اش را حدود 600 هزار نفر تخمین زدند. که ویرانی همه مراکز فرهنگی و اقتصادی و محیط زیست را هم بابد به آن افزود و همچنین دشمنی های قومی و مذهبی که نتیجه آن جنگ ویرانگر بود .جنگ عراق هنوز روزانه کشتار میکند. درحمله های انتحاری - دربیمارستان ها ازبی دارویی و درخانه ها از بی غذایی . درادامه فیلم تبلیغاتی است که اسرائیل و یهودیها را دربرابر حملات و تهدیدات مسلمانان بی پناه و مظلوم قلمداد میکند. هر حمله انتحاری به اسرائیل که کمتر از 10 نفر کشته داده است یک حمله مسلحانه و وسیع به سرزمین های اشغالی و به کمپ های پناهندگی فلسطینی ها را در بر داشته است که مسلما تعداد کشته شده ها خیلی بیشتر از ده نفر وبیست نفر بوده است . خانه های ویران شده فلسطینی ها . پناهگاه های پراز فقر و بیماری و عقب ماندگی و ملتی آواره و بی خانمان و دربرابرش اسرائیل مجهز به پیشرفته ترین ارتش خاورمیانه و با کمک ها ی بی دریغ آمریکا و اروپا قرارگرفته است. فیلم هایی نشان میدهد از مردم عادی فلسطین و عرب که دشمنی خودشان را با یهودیها نشان میدهند و به آنها به عنواین مختلف توهین میکنند. ولی آیا اسرائیلی ها اینکار را نکرده اند؟ آیا عکس بمب های اسرائیلی را ندیدیم که کودکان اسرائیلی روی آنها امضاء میکردند و یعنی بمب های امضاء شده را برای کودکان همسن و سال خود درپناهگاه های فقیر فلسطینی ها میفرستادند؟ و اینهمه زنجموره برای یهودیان و خطر مسلمانان برای آنها آیا غیر از یک حرکت تبلیغی کثیف و شوم در جهت یک جنگ صلیبی نیست ؟ آیا این کار یک نماینده مجلس که دردرجه اول نه یک فیلمساز و یک مبلغ آزادی بیان که یک سیاستمدار راست ضد خارجی درهلند است را میشود به عنوان یک حرکت آزادیخواهانه قلمداد کرد وآنرا تبلیغ نمود؟ چطور درکنار این فیلم کشتارهای جمعی با بمب های پیشرفته را ازطرف آمریکا و اسرائیل را نشان نمیدهد؟ چطور زندانهای ابوغریب و گوانتاناما را دراین فیلم نشان نمیدهد؟. و چرا ترازو همیشه به یک سو سنگینی میکند؟ درست است که جماعت خشمگین مسلمانان را که از اشغال فلسطین و جنگ عراق و افغانستان بشدت گزیده شده و به نقطه اوج عصیان رسیده اند را نمیتوان کنترل کرد و منفعت طلبانی مثل آخوند های ایران و دیگر کشورها میتوانند آنها را بسرعت بسیج کنند و به سمت شورش و کشت و کشتار سوق دهند ولی آیا این مسلمانان نا آگاه هم وجودشان ریشه در کلنیالیسم و غارت ها و اشغال های همان کشورهای غربی ندارد ؟ آیا هند و پاکستان سالیان سال کلنی انگلیس نبودند؟ و مردم این کشورها سالهای رشد شان را بدلیل غارت و اشغال همان کشورهای متمدن از دست ندادند ؟ آیا کودتای 1952( 1332( سیا باعث از پای افتادن دولت ملی دکتر مصدق نشد و یک دیکتاتوری درعرض 25 سال نفس مردم ایران را نگرفت و باعث نشد که هیچ حزب و روزنامه آزادی بوجود نیاید و مردمی که به اصول دموکراسی و آزادیهای مدنی آشنا نبودند و تنها شور واحساسات انقلابی داشتند به خیابان بریزند و یک حکومت اسلامی را روی کارآورند؟ درهرحال آنچه به نظر میرسد اینست که درهردوحالت چه درغرب و چه در کشورهای مسلمان آنهایی که به آتش این جنگ های مذهبی دامن میزنند و بدون اینکه علل عقب ماندگی کشورهای مسلمان و توده های مذهبی را مورد تحلیل و بررسی قراردهند هرآنچه دراین کشورها روی میدهد را به عنوان اسلام دربوق و کرنا میکنند هدفی چندان انساندوستانه ندارند و قصدشان نه آزادی بیان و نه مبارزه ضد سانسور بلکه تبلیغ یک نوع تبغیض نژادی وقومی است و دو پاره کردن جهان و بستن مرزهای کشورهای غربی بروی مردم کشورهای مسامان و احتمالا تیز ترکردن آتش جنگی جدید درخاورمیانه است به نظر من سایت هایی هم که این نمونه فیلم ها را به عنوان آزادی بیان تبلیغ می کنند آتش بیار معرکه ای هستند که انتهایش را یا نمیدانند ویا عامدا و آگاهانه به آن دامن میزنند آیا آن سایت های کمونیستی که این چنین جنایات مسلمان ها را دربوق می کنند یک بار حاضرند جنایات استالین و دیگر سرکردگان کشورهای به اصطلاح سوسیالیسیتی را هم افشاء کنند و توی بوق کنند؟ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل زری اصفهانی
هم و غم انسان والا و انسان دوست . جز این نیست که میان انسان ها صلح و برادری و برابری را برقرار سازد. اما همیشه پارا زیت هایی پیدا می شوند و چوب لای چرخ می شوند و چون فتنه بدتر از قتل است طبیعی هست امثال فتنه سازان باید بایکوت شوند تا دست از شیطنت بردارند و از آتش بیاری معرکه های انسان سوز دست بردارند و تیغ جلادانی چون مرتجعین و استعمار گران را بیش از این تیز نکنند با این وصف آقای علی آبادی از آن نویسندگانی هست که دوستدار اتحاد ملت هاست و مدافع حقوق محرومان جوامع زیر ضرب خون آشامان عمامه دار و بی عمامه . و من از نوشته ی فراوان شان . در سایت های متعدداین خط را درک کرده ام
با درود خدمت خانم زری اصفهانی.من همه کامنت جناب عالی خواندم.من به عنوان یک کارگر ساده و کم سواد،همه فرمایشات جنابعالی را قبول دارم و با همه جنایات آمریکا،اسرائیل،استالین و حتی همین به اصطلاح جوامع سوسیال دمکرات اروپا هم مخالفم،اما شما به عنوان یک روشنفکر چرا یکبار هم که شده به جنایات محمد و علی، اشاره ای ندارید.آیا ما ایرانیها طی چهارده،پانزده قرن از استالین و هیتلر وجورج بوش و آریل شارون ضربه خورده ایم یا از اسلام و اسلامیستها؟ آیا کمونیستها و فاشیستها و امپریالیستها و صهیونیستها به ما بیشتر آسیب رسانده انده اند یا مسلمانها؟چه کسانی قرنها مارا در جهل فرهنگی نگهداشته اند؟خانم زری اصفهانی کمی هم انصاف داشته باشید!زمانیکه عربها به ایران حمله کردند،وهمه چیز مارا؛مطلقاٌ همه چیز مارا ! یا نابود کرده یا به غارت بردند.پدران و برادرانمان را،قتل عام کرده ومادران و خواهرانمان را بردند و تجاوز کردند و یا در بازار به عنوان کنیز و برده فروختند!تا چند قرن مارا از صحبت کردن به زبان مادریمان محروم کردند!آن زمان که آخوند و ملا نبود!هر جنایتی را که مسلمانان انجام میدهند،میگوئید ، اینها به اسم اسلام این کارها را میکنند،ولی اسلام دین رحمت است! آیا به خاطر چند دقیقه فیلم گیرت ویلدرز و آیات شیطانی سلمان رشدی است که چند میلیون ایرانی آواره اند،یا به خاطر اسلام ناب محمدی؟اگر این آیته الله های ناب محمدی نبودند و گودتای انگلیسی، آمریکائی،اسلامی، بیست و هشتم مرداد را هدایت و حمایت نمیکردند،دولت قانونی و مردمی دکتر مصدق را نمی توانستند سر نگون کنند! من که در حد این نیستم که با شما جر و بحث کنم،اما یک چیز برای من مثل روز روشن است و آن اینست که شماها نویسندگان و روشنفکران ما آگاهی کامل از اسلام ناب محدی دارید ولی چرا همیشه میخواهید حقایق را از ما مردم عادی پنهان کنید و اسلام را دین رحمت و مترقی جلوه دهید؛سر در نمی آورم.خود محمد در قرآنش می گوید که: من بشری هستم مثل شما.حال من نمی دانم که چرا همه طرف دارانش اینقدر کاسه داغتر از آشند!اگر به همه دنیا و مافیها اهانت کنی؛هیچ مسئله ای نیست، ولی وای به اون وقتی که اسم محمد یا یکی دیگه از دارو دسته اش بی طهارت بیاری واویلا!! با سپاس:علی بی ستاره
درود بر خانم دکتر اصفهانی شاعر و نویسنده مبارز . که حق مطلب را ادا نموده اند و شاید جای توضیح بیشتری نباشد اما یک عده از ضد اسلام های حرفه ای بی هیچ دانش مذهبی . شب و روز خدا جنایات ضد بشری یک مشت قدرت طلبان عرب و ایرانی را به اسلام می چسبانند و قصد دارند از آب گل آلود ماهی مقصود را صید کنند ونمیدانند که همه پیامبران برای خدمت به مردم مبعوث شده اند و علیه خون آشامان روزگار شان . محرومان را شو رانده اند. و با همه حاکمان ضد بشر چنگاچنگ شده اند و ایران و ایرانی مورد هجوم ستمگران بنام زر دشت و موسا و عیسا و محمد و علی و مارکس و سرمایه داری قرار گرفته است . و نه از سوی خود این بزرگان و شاخصان جوامع بشری .روسیه تزاری و شوروی کمونیستی و آمریکای مسیحی و اسرائیلیان یهودی نیز در استمرار ستم گری ها به ایرانیان نقش داشتند. که ادامه ستم خودی و خارجی بوده است . که هیچکدام این مظالم به اصل هیچ دینی بر نمی گردد. خون آشامی کار هیچ دینی نبوده و نیست بلکه کار انسان قدرت طلب و بیشرم و کلاش و دجال است. این یک اندیشه استعماریست که باید جنگ مذهبی راه بیفتد تا ذخایر کشور های پرتنش و در حال جنگ را به یغما ببرند برای عده ای اصلا مهم نیست که در طول تاریخ از سوی تا بعان ادیان . چه بلایی نصیب انسان های بی گناه و بی پناه شده است. اما هرجا بنام اسلام جنایتی صورت گرفته است باید هرچه لوش و لجن هست را به سر و روی رهبران از دست رفته و راهیان راهشان ریخت
مرگ از آن خمینی صفتان باد که با جنایات ضد بشری شان بهانه جویان مغرض را به میدان آورده اند تا مثل شاه و خمینی بر دهان حقطلبان و حقگویان سرب داغ دروغ و تهمت بریزند
طبیعیست که همه این بی شرمی ها نسبت به ساحت پیامبران رهایی از گور عفن عمل ضد بشری خمینی و همراهانش نشئا ت میگیرد
اما.اگر در دیزی باز است حیای گربه مرتجع مدعی روشنفکری و ایران دوستی کجا رفته است
از سخنان جورج جرداق دانشمند بزرگ و روشنفکرمسیحی و مبارز* * *
نه چشمه ساران پرآب و بركت!
نه سرزمينهاي پرنعمت سبز و خرم!
نه همة ثروتهاي دنيا!
نه نشاط شبانگاه و نسيم صبا و ژاله صبحگاه!
نه نعمتهايي كه براي فرد خوشگذراني، در مكاني جمع شود كه ازآن شير و عسل ميريزد و بر آن مر و لبان ميبخشد!(2)
نه خنده طبيعت و شادي و سرور آن در هر باغ و گلستان!،
و نه هرآنچه را كه جزيرةالعرب در آن روزگار از آن محروم بود اگر به اوميدادند، همه و همه به پايه آنچه بزودي از سرزمين معجزهها براي همه دنيا، طلوع و ظهور ميكرد، نميرسيد و ارزش برابري با آن را نداشت.
اين سرزمين، در آن زمان چيزي بالاتر و بزرگتر از همه اينها برايدنيا به ارمغان آورد: هنگامي كه جهان هستي به پاخاست، زمان به همپيوند يافت!، چشمهها صاف و زلال گرديد، ارزشهاي عالي زندگيروشن و آشكار شد و حقيقت وجود هستي در مرحله تكاملي انسانيت مطلق نمودار گشت و جوشش خير و نيكي، بلندي حقيقت، تحكيمعناصر فضيلت، به ظهور پيوست تا جملگي در ساكن غار حراء محمدبنعبدالله بروز و تجلي نمايد و همچنان در سرور و برگزيده نيكوكاران،انقلابي بزرگ، عليبن ابيطالب ادامه يابد و جاودانه شود.
برانگيختگي و بعث اين انسان بزرگ و استمرار آن در پسرعموي والاي او، بهخاطر ابدي ساختن حقيقت بزرگ، در روي اين زمين و درميان مردماني كه از عادات و موازين آنها گرفتن جان انسان با درهم و دينار بود، همان معجزهاي است كه به زودي به وقوع ميپيوست.
اين برانگيختگي، پس از خود محمد و علي ــ رهبران انقلابهاياجتماعي بشردوستانه بر ضد بدبختي و درماندگي در آن محيط و آنزمان ــ معجزه بزرگ صحرا بود. .............
صداي محمد از لهيب صحراي سوزان فروغي در چشمانش!
و از گسترش ريگهاي عريان، در برابر تابش خورشيد، صراحتيبر زبانش!
و از باغهاي « يثرب» و بستانهاي « طائف» و از واحههاي شناگرحجاز كه همچون جزائر پراكنده در دل دريايي از ريگ در زير پرتو ماه خودنمايي مينمودند، نرمي و مهري در قلب او و گرمي و سازشي درخون اوست!
و از وزش گردبادهاي تند صحرا، انقلابي در خيال اوست!
و از بيان شعر و نور آسمان افسون و سحري در زبان و شعلهاي فروزان در روح اوست!
و از راستي تصميم و درستي انديشه، برشي در شمشير و پيام ورسالتي در دست اوست. اين همان محمدبن عبدالله، پيامبر عرب،بت شكن تاريخ و كوبنده راه و رسم بت پرستيهايي است كه در زيرنامهاي : پرستش ثروت و سرمايه، پرستش عادات و رسوم كهنه،پرستش احمقانه نژاد و خون، انسان را از برادر انسانش دور ميكرد.
* * *
فرزندان « قريش» دنيا و زندگي را تنها در ربودن درهمهاي ناچيزعرب باديه نشين و انباشتن آنها براي خود ميديدند. آنها ارزشهاي زندگي انسان را تا حد يك تجارت پرسود و سوداگري و بهره گيري روزافزون، و كارواني از كالاها كه پستيها و بلنديها را سير كرده وبيابانهاي پرپيچ و خم را با نواي ني و خوانندگي براي شترها ــ بهخاطر سوداگري ــ پائين آورده بودند... و سايباني جز سايه درختانيك قرشي! و پناهگاهي جز مكه، شهر بتها و بتپرستيها، كه در آن فقط درهم و دينار، پول و ثروت ارج داشت و حكومت ميكرد،نداشتند!
ناگهان در گوش آنان صدايي طنين انداخت كه وجودشان را لرزاندو رشته شهوتها و هوسهاي آنان را از هم پاشيد و دنيا را بر سر آنهافرو ريخت! آن صدا ميگفت:
انسان ارزشي دارد، برتر از آنچه شما ميشناسيد، و عرب بيابانگردو سرگردان، رسالتي دارد غير از آنچه شما ميپنداريد.
اين صدا، صداي محمد بود. * * *
دو قبيله « بنياسد» و « بني تميم» در مسير جاهلانة زندگي خود با گمراهي و ضلالت، بهسرعت پيش مي رفتند و دختران خود را همچنان زنده به گور ميساختند و در اين كار جز پيروي از عادات و رسوم غلط و تبعيت از آنچه انسان جاهل گذشته انجام ميداد هدفي را تعقيب نميكردند و جز زهرخند بر آراستگي خلقت و زيبايي طبيعت وشورانگيزي هستي انگيزه ديگري نداشتند. به گوش آنها صدايي ملايم وسرشار از نسيم مهر و شوريدگي عشق و زندگي خورد كه ميگفت:
اي بندگان خدا! از زنده به گورساختن دختران بپرهيزيد!، براي زنان نيز مانند مردان حقوقي است و كسي صاحب اختيار مرگ و زندگي ديگران نيست، زندگي و مرگ تنها به دست خدا است.
اين صدا، صداي محمد بود. * * *
اعراب هميشه در جنگ و ستيز با شمشيرهاي آخته بودند و بازبانهايي كه گويي تازيانههاي دوزخ است! با يكديگر سخن ميگفتند و در سايه نيزهها و شمشيرها به دختران ميرسيدند و بر لبان آنها بوسه ميزدند!
جامعه آنها مركب از سواراني فخرفروش، مرداني در ميدان كارزار و كودكاني نالان بود كه براي خود پناهگاهي ميجويند و با كينه توزي و نابرادري، پرورش مييابند و بزرگ ميشوند! ناگهان درخميههايشان بانگي پيچيد سهمگين تر از خروش رعد و برق وهولناك تر از صفير توفان... كه ميگفت:
اين چه كاري است كه ميكنيد؟! آيا سزاوار است كه همديگر را بكشيد؟ و شما در سايه آفريدگار آسمان و زمين، برادر يكديگريد!جنگ و كشتار از كارهاي اهريمن است و آشتي و صلح براي شمازيبنده تر است و در ساية آن، زندگي بهتر و نعمتهاي دلخواه شما فراهم تر است.
اين صدا، صداي محمد بود. * * *
هيچ قوم و ملتي مانند مردم عرب، در خودخواهي و خودبيني فرونرفته بود. آنها آنچنان تحقير و خواري بر مردم غيرعرب روا داشتند كه فقط خواسته اخلاق فرعوني، خودپسندي احمقانه، اخلاق زشت و تلخ بود. ودرنتيجه، مردم غيرعرب در نزد آنان به قدري پست شمردهشدند كه شرافت انساني آنها مورد تهديد قرار گرفت و اين امر برپرچمدار رسالت جهاني سخت گران آمد و خودخواهان فخرفروش را با صدايي بلند بهخود آورد كه ميگفت:
«عرب را بر عجم برتري و فضيلتي جز با پرهيزگاري نيست و انسان،خواهي نخواهي برادر انسان است.»
اين صدا، صداي محمد بود. * * *
اما زجرديدهها و ستمكشيدههاي روي زمين!...
اما طردشدگان و آوارگاني كه باد سموم صحرا چهرههايشان راسوزانده بود و اجتماع مزدور نيز آنها را از خود ميراند و زندگي چنانبر آنان تلخ و تنگ گشته بود كه آنها كمارزشتر و پستتر از ريگهايبيابانها بهحساب ميآمدند و روزگار سياهي را ميگذرانيدند.
... اينها رفقا و ياران صاحب رسالت، پيامبر جديد بهشمارميرفتند، چنانكه دوستان مسيح نيز بينوايان و مطرودين اجتماع بودند. و پيامبر بهخاطر نجات آنها، حكومت را بهدست شورا سپرد.بندگي و بردهگيري و بهرهبرداري انسان از انسان را تحريم كرد.بيتالمال و كوششهاي مردم را ملي و عمومي ساخت تا همه با هم،از زندگي بهره مند شوند و پشت و شانههاي بستگان قريشي خود را با تازيانههاي خيرخواهي ملتهب ساخت! و با تمام نيرو و وجود خويش براي وحدت جهاني، كوشش نمود و سمبل آن را خداي واحد قرارداد و همه را بهسوي او خواند. در حالي كه آنان، مردمان بيخرد وكودكان نادان را تحريك كردند كه پيامبر را سنگباران نموده و او را مسخره نمايند.
اما دلهاي اين ستمديدگان و آوارگان و بردگان كه « بلال» مؤذن پيامبر ــ و نخستين مؤذن در اسلام ــ هم جزو آنها بود، با صدايي كه ژرف تر از سرود صبحگاهي و نشاطانگيزتر از سايه بيدريغ شب ونافذتر از همه بانگها بود، آرامش يافت و روشن گرديد:
« مردم همه روزي خوار وخاندان خداوندند و محبوبترين فرد در نزداو كسي است كه براي خاندان او مفيدتر باشد».
اين صدا، صداي محمد بود. * * *
اما دشمنانش و آنهايي كه او را آماج سنگها كرده و مسخرهمينمودند، اين صداي زندگيبخش را از او شنيدند: « ولو كنت فظاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فيالامر و اذا عزمت فتوكل عليالله انالله يحب المتوكلين» (3) اگر تو درشتخوي و سنگين دل بودي از گرد تو پراكنده ميشدند، از آنهادرگذر و عفو كن و براي آنان طلب آمرزش بنما و در كار با آنها به مشورت بپرداز و چون تصميم گرفتي بر خداي توكل كن كه خداوند متوكلان را دوست دارد.
اين صدا، صداي محمد بود. -------------------------------------------------------------------------------
(3). سوره آل عمران.
* * *
اما رزمندگان...
و آنهايي كه در راه زندگي بهتر ميجنگيدند... آنهايي كه ياران او برضد شر و فساد بودند. اگر بههنگام جهاد و دفاع از بنياد انقلاب جديد وسوسهاي براي پايمال كردن حقوق و كرامتهاي ديگران در دل آنها راه مييافت، پژواك اين كلمات دلنشين در دل و جانشان طنين ميافكند: جاي گرفت:
« نيرنگ و حيله بكار نبريد، مردم را به زنجير نكشيد، كودكان و زنان و پيرمردان و صومعه نشينان گوشه گير را از پاي درنياوريد، درختهاي خرما را آتش نزنيد، و هرگز گياه و درختي را قطع ننماييد و هيچ خانه وبنايي را ويران نسازيد».
اين صدا، صداي محمد بود. * * *
عرب اين بانگ آسماني را از فرزند عبدالله فرا گرفت و آن را شعارخود ساخت و همهجا گسترش داد تا آنجا كه هر تاجدار زورمندي را در آن غرق نمود! و بدين وسيله توانست پيوند انسانها را با همديگرمحكمتر سازد و از همه بالاتر، رابطه بين انسان و روح كائنات را ــ كهپيامبر صحرا آن را خداي واحد و بيشريك ميخواند ــ استوارتر و ناگسستني تر نمايد. ساية محمدبن عبدالله وسيع تر شد و گسترش يافت تا سراسر عالم قديم را فرا گرفت و از مشرق تا مغرب، از خاور تا باختر، نيكي و معرفت و صلح بارور گشت و اينك پيامبر صحرا دست خود را بر فراز جهان برافراشت تا بذر برادري و دوستي و محبت جهاني را در زمين بيفشاند.
و از آن پس، پرچم اسلام از هند تا اندلس برافراشته شد.
و بر جبين خورشيد، تاج ملتي بزرگ درخشيدن گرفت!
* * *
هدف نهايي اين صداي آسماني اين بود:
دعوت جهاني به برادري انساني، كوتاهي دست طبقه حاكمهستمگر، از ملت و دارايي و ثمره كوشش مردم. برابري همگاني ــ اعماز كوچك و بزرگ، محكوم و حاكم، عرب و عجم ــ در حقوق! زيرا كههمة مردم برادراني هستند كه با هم برابرند. و از اهداف نهايي اين صدا بود: دعوت به رهايي زن از ظلم و ستم مرد، آزادي كارگر از ستم كارفرما، آزادي بردگان و نوكران از بندگي و ذلت... تا آنجا كه شرائطزمان و امكانات محيط به آن اجازه ميداد.
اين صدا ميخواست كه درست برخلاف نظريهي آن عده ازفلاسفه پيشين كه ميگفتند: كارگران و پيشهوران و بردگان بايد به جرم انحطاط كار و پيشهاي كه دارند! از حقوق مدني محروم شوند و دنيا را در حقوق و مشاغل به طبقات گوناگوني تقسيم كرده بودند(4)، همهافراد مردم در كار حكومت و سرنوشت خويش دخالت كنند و اينبدون ترديد بزرگترين خيرخواهي و بشردوستي ممكن در شرايط آنزمان بود.
ربا و استثمار انسان از انسان تحريم گرديد. و اين صدا، پس از محمد، صداي عليبن ابيطالب بود!...
و انقلابي بود برضد اجتماعي كه بنياد آن برپايه ظلم و ستم استوارگشته بود!
امام عليبن ابيطالب، بزرگ بزرگان عالم،بيهمتا نسخهاي است كه شرق و غرب جهان نه در گذشته و نه امروز، صورتي برطبق آن نديده است.
آقای مهران خان شما(ها)که هروقت هرکسی کوچکترین چیزی بگوید یا بنویسد؛ که با طرز تفکر شما(ها)همخوانی نداشته باشد، فوراً اورا به خمینی نسبت میدهید،الان یک آدرسی به شما میدهم بروید و ببینید که آیا ما این بی شرمی ها را نسبت به ساحت پیامبران رهائی که برای خدمت به مردم مبعوث شده اند (البته به قول شما؛والا ما مردم را امیدی به خیر اینها نیست،شر مرسانند) میدهیم و یا آن پیامبران و رهبرانند که خودشان با بی شرمی بی حد و حصر این مزخرفات را به عنوان کتاب راهنما برای مردم به جای گذاشته اند؟ آدرس:قرآن مجید(کریم) ـ سوره نمل آیات۱۸تا۲۳و۸۲ سوره حجر آیه۲۷ سوره هود آیه۵ آل عمران۱۱۹ انبیاء۸۱ سبا۱۲ ص۳۶ بقره ۶۵و۶۶ صافات ۱۳۹تا۱۴۵ طاها۸۸ اعراف۱۴۸ـاحزاب ۷۲ ـ الزلزال ۴ همچنین در کتاب نهج البلاغه خطبه۸۰ نظر علی در مورد زنان پس از جنگ جمل.بله آقای مهران با همه دانشهای مذهبی که شما دارید وما نداریم!ای کاش من در یک خانواده غیر مذهبی به دنیا آمده بودم تا به جای این مزخرفات و لاطاءلاتی که شما آنرا دانش مذهبی میدانید؛علم آموخته بودم!به قول سعدی دلایل قوی باید و معنوی...نه رگهای گردن به حجت قوی بابک ـ ط
با درود به بابک ـ ط . میخواستم بگم که شما اینقدر اعصاب خودتون را خورد نکنید،بحث با اینها کلاٌ بیهوده است.البته من همه شونا میگم نه فقط مسلمونها.همه شون سرتا پا یک کرباسند. چه بودایی،زردشتی؛کلیمی،مسیحی،مسلمون،بهایی و..اینها تمام حد و مرزهای پر رویی و وقاحت را در نوردیدند و تا باهاشون بحث میکنی میگن تقصیر کاهن ها یا مغها یا خاخام ها یا کشیشها و یا آخوندها بوده!وقتی مثلا با مسلمونها بحث میکنی و از قرآن فاکت می آری، اونوقت میگن نه ؛ قرآن؛ محکمات و متشابهات داره(بخوانید:سفتیات و شلییات).آخه دوستان عزیز؛خدائی که هی شل و سفت میکنه؛چه مشکلی را تا بحال از جوامع بشری حل کرده؟ در طول قرون متمادی؛تمام ادیان و مذاهب به غیر کشتار و جنایت و نفاق و دشمنی انداختن در میان مردم،کدام مسئله از مسائل جامعه را حل کرده اند؟ای بابا!!به قول اصفهانیها میگن دیزی ابول کلوا داره ـ ـ ما با ابول کار نداریم ـ ـ ابول با ما دعوا داره! پیروز باشی بابک جان. شهلا ـ س
خدایی که همه را آفریده است. بندگانش نفیش میکنند. و تعدادی هم از این مخلوقات . همیشه طلبکار خدایند پس عجیب نیست که ادیان و پیامبران و کتب خالق هم منکرانی داشته باشند. که این دیدگاه های منفی زیانی به اصل و ریشه نمیزند. بلکه . یک عده ای را سر کار میگذارد و تعدادی را هم گیج میکند. بعضی ها هم از این طریق به دکه های شان بطور موقت رونق می بخشند. چون مبارزه با جلادان . در میدان رزم مالیات مالی و حیثیتی و جانی دارد چه بهتر از نعل وارونه زدن ها و دین ستیزی ها . که آعاز و انجامش لو رفته است. و در یک کلام مذهب ستیزان چوب زیر بغل ارتجاع بودند و هستند و خواهند بود
و سر انجام معمار اندیشه مارکسیسم فیلسوف آلمانی کارل مارکس که یکی از فلاسفه بزرگ قرن نوزدهم و مولف کتاب - سرمایه - و بنیانگذار اندیشه مارکسیسم جهانی با همکاری همرزمش انگلس می باشد. در باره محمد حبیب خدا میگوید
مرد عربی که کاستی های مسیحیت و یهودیت را درک کرد. و مسئولیتی را بر عهده گرفت که در میان اقوامی که بت پرست می باشند بی خطر نبود . و آنهارا به توحید دعوت کرد. و ابدیت روح و جاودانگی آن را در درون آتان ریشه دار نمود. آیا حق او نیست که جز ئ مردان بزرگ تاریخ قرار گیرد؟ .بلکه بایستی هر خردمندی اعتراف کند که او پیامبر و پیام رسان از آسمان به زمین است
و در جایی دیگر میگوید... این پیامبر با رسالت خود . دوران علم و نور و حرفت را باز گشایی کرد شایسته است که گفته ها و اقداماتش به صورت علمی ویژه ای تدوین شود. با اینکه آموزشهایی که مطرح کرد به عنوان وحی از بالا بود. اما خرافات موجود در سالهای گذشته از دگرگونی و تغییرات بوجود آمده را محو نمود
با درود به بابک ـ ط و شهلا ـ س فقط میخواستم بگم که راجع به دین و مذهب و آورندگان آنها هر چه می خواهید بگوئید و بنویسید زیرا که هرچه بگوئید وبنویسید کم است.اما وقتی راجع به آنهائی که کامنت نوشته اند،مینویسید،با احترام کامل بر خورد کنید! از کلمات توهین آمیز جداٌ خودداری ورزید.هرچقدر هم آنها؛به ما فحاشی بکنند و تهمتهای نا روا و نا شایست بزنند؛فراموش نکنید که ما از روی عقل صحبت میکنیم؛نه خرافات!ما باید وا قع بینانه برخورد کنیم؛ نه متعصبانه. مواظب باشید که : ماهرانه در جنگ است...نا خدای استبداد...با خدای آزادی... پیروز باشید
خدمت آقای فرزاد بهار عرض کنم که همه بدبختیهای ما از ایده ئولوژی هاست؛چه از نوع مذهبی اش و چه غیر مذهبی اش !چه موسائیست و مسیحیست ومحمدیست و چه مارکسیست و کمونیست و لنینیست و مائو ئیست و فیدلیست!بهترین و محکم ترین دلیل هم اینست که هم در طول عمر خودمان دیده ایم وهم به تاریخ مراجعه کرده ایم.از قدیم گفته اند: عطر آن است که ببوید،نه آنکه عطار بگوید. موفق و کامیاب باشید. علی ـ بی ـ ستاره
کسی که به خدا اعتقادی ندارد بحث مذهبی با ایشان بی ثمر است چون تن -مذهب - بی سر- خدا - چه ارزشی دارد که آدم برایش وقت تلف کند به فرض بحث کردیم و یکی را جا کن کردیم. آیا رژیم عمامه داران رهسپر گور نابودی می شود ؟ هزاران بار به این پرسش ها پا سخ داده شد. مگر مفید فایده شد؟ راجع به سخن مولا علی در نهج البلاغه در باره مطلق زن نیست. بلکه فقط در باره یک زن است آنهم در میدان جنگ که به عنوان مثل آمده است که در مثل هم مناقشه نیست
و کسانی که پایبندی به هیچ مکتبی ندارند هم نمیتوانند با هیچکسی به توافق برسند. چون چهار چوبی برای بحث ندارند
در ضمن این بحث ها هم برای رژیم خون آشام سرب داغی نیست که کله پایش کند فقط سرگرمی وبلاکی است برای من و شما
در حد پز عالی و جیب خالی که حد اقلش خودمان را سر کار میگذاریم تا مردان در میدان خون بدهند و من و شمارا به مشروطه مان برسانند
راستی !! مگر در خارج کسی هست که بخواهد حکومت مذهبی روی کار بیاورد که شما به دین و مذهب مردم می پرید !؟
و مذهب خمینی مگر . مذهب شیطانی من در آوردی نیست که اول از همه جان شیعیان را گرفته است. به وسعت هزاران هزاران نفر از بهترین هایش را !؟
پس. بعد از خمینی. طلب شما از ستم ناپذیر های ایستاده در برابر دژخیمان حاکم چیست!؟
چون دیندارند و ضد ارتجاع و استعمار!؟ و یا آنان را رقیب خودتان میدانید !؟ که هرچه زودتر باید از صحنه ی مبارزه حذف شوند !؟
همانطوری که نوشته بودم . بحث میان ما بجایی نخواهد رسید . اما در میان 6600آیات قرآن چند آیه را بدون هیچ اشراف کار شناسانه برخ کشیدن چه سودی در بر خواهد داشت!؟ یکصد و چهارده بار بسم الله الر حمان الرحیم در ابتدای سوره ها آمده است با 600 بار کلمه رحمت و رحمان و رحیم و دیگر مشتقاتش آیات جنگی همه اش دفاعی هست و و تنها به محرومان تحت ستم دستور گرفتن سلاح علیه جلادان داخلی و خارجی را می دهد و بس
و لا اقل بیش از 1000 آیات قرآن راجع به علم و خرد و دانائی است
و تازه. ما به عنوان مسلمان بیشتر کشته دادیم و زندانی و بها ی سنگین تا ریشه ستم خمینی و خمینی صفتان زده شود که بزودی جانشینان خون آشامش راهی جهنم خواهند شد
صائب . هزار دام تما شا زموج هست زین بحر . چون حباب چرا چشم بسته ای
نمایش آیههای شیطانی؛ برای تحریک یا تفاهم؟ تئاتر "هانس اوتو" در پتسدام (نزدیک برلین پایتخت آلمان) اقتباسی از رمان "آیههای شیطانی" اثر معروف سلمان رشدی را روی صحنه برده است.
اولین اجرای نمایش در ۳۰ مارس همراه با تدابیر شدید امنیتی برگزار شد. مأموران پلیس، از بیم حمله اسلامگرایان افراطی، ساختمان تئاتر را در محاصره داشتند.
دست اندرکاران تئاتر اقدام خود را نمودی از "آزادی بیان" و گامی در "گفتگوی ادیان" دانستند. برخی از رسانه های گروهی دوازده بازیگر اثر را "شجاع ترین هنرمندان معاصر" نامیدند. اما هیچ رویداد غیرمنتظره ای پیش نیامد و تئاتر در آرامش اجرا شد.
بهمن نیرومند یک نویسنده ایرانی مقیم آلمان است که کتاب های زیادی منتشر کرده و برای بسیاری از ایرانیان اروپا چهره ای شناخته شده است. آقای نیرومند این تئاتر را دیده و به آن اعتراض کرده و گفته است که این نمایش به همزیستی مسلمانان و مسیحی ها در اروپا آسیب می زند و دین اسلام را که یک میلیارد پیرو دارد به خشونت و آدمکشی خلاصه کرده است. نظرات آقای نیرومند در رسانه های گروهی آلمان انعکاس وسیع یافت. او نظرات خود را درباره این نمایش در میان می گذارد.
آقای نیرومند، کتاب "آیههای شیطانی" نوشته سلمان رشدی حدود بیست سال پیش منتشر شد و به یاد داریم که جنجال زیادی به پا کرد که اوج آن اقدام آیت الله خمینی بود که سلمان رشدی را تکفیر کرد و به قتل او فتوا داد. آن واکنشهای خشمآلود به معروفیت کتاب کمک کرد، تا آنجا که شاید بتوان این کتاب را پرماجراترین کتاب قرن بیستم دانست. در این سالها طبعا بسیاری از هنرمندان غربی تلاش کردند، از این رمان در آفرینش کارهای نمایشی برای سینما یا تئاتر اقتباس کنند، اما همیشه گفته میشد که درونمایه تخیلی این کتاب بسیار قوی اما ظرفیت نمایشی آن پایین است. چگونه اکنون کارگردانی موفق شده آن را برای تئاتر اجرا کند؟
به نظر من کارگردان به هیچوجه موفق نشده اثر جالبی خلق کند، و اصولا فکر نمیکنم که هدف او ارائه یک اثر هنری بوده است.
پس چه انگیزه ای داشته؟
دستاندرکاران این تئاتر احتمالا انگیزههای صرفا شخصی یا سیاسی داشته اند. من که از دیدن این نمایش واقعا شوکه شدم. به نظر من کاری که روی صحنه آمده نه تنها هیچ پیام سازندهای ندارد، از نظر هنری هم بسیار مبتذل است. این یک تحریک آشکار و تحریکی توهینآمیز نسبت به جهان اسلام است. کارگردان مدعی است که از بنیادگرایی انتقاد می کند، اما حمله او سرراست متوجه دین اسلام است، بدون آنکه کمترین تفاوتی بگذارد میان گرایشهای افراطی در این دین و ایمان تودههای وسیع مردم، عقاید یک میلیارد و نیم از مردم جهان که با دافعه روحی و معنوی به این دین باور دارند.
چه نفعی در توهین به اسلام وجود دارد؟
منافع اقتصادی و سیاسی هنگفتی پشت پرده است. به نظر من از زمان سقوط اتحاد شوروی و فروپاشی بلوک شرق، قدرتهای بزرگ دشمن تازهای تراشیدند به نام دین اسلام و علیه آن یک جنگ روانی تمام عیار به راه انداختند. برخی از هنرمندان هم آگاهانه یا ناآگاهانه هیزمبیار این معرکه شدهاند. بیدریغ به اسلام حمله میکنند بدون آنکه تفاوتی قایل شوند میان گروههای افراطی و توده وسیع مردم مسلمان.
برخی از کارهای به اصطلاح هنری مثل همین نمایش و فیلم "فتنه" ساخته یک نماینده دستراستی مجلس هلند را باید در این چارچوب دید. هدف این کارها عبارتست از ایجاد خصومت و درگیری میان جهان غرب و جهان اسلام.
اگر دقت کنید در این آثار به هیچوجه به ریشههای بنیادگرایی و عوامل آن اشاره نمیشود. مثلا نمیگویند که این به اصطلاح "تروریسم اسلامی" ریشه خیلی قدیمی ندارد. البته در اسلام همیشه نیروها یا فرقههای افراطی بودهاند مانند "فدائیان اسلام" در ایران یا "اخوان المسلمین" در مصر، اما در جوامع اسلامی قدرت و نفوذ بسیار محدودی داشتند. این آمریکا و متحدانش در خاورمیانه بودند که برای طرد اتحاد شوروی از افغانستان، گروه طالبان و شبکه القاعده را در افغانستان علم کردند. با حمایت همه جانبه آنها بود که بنیادگرایی از یک فرقه بیاهمیت به یک جریان جهانی تبدیل شد.
ظاهرا عقیده شما این است که نباید از بنیادگرایی انتقاد کرد؟
به هیچوجه. برخورد انتقادی با اسلام سنتی یا بنیادگرا یک چیز است و توهین به میلیونها مسلمان یک چیز دیگر. به نظر من با این کارهای تحریک آمیز نه تنها بنیادگرایی کمترین لطمهای نمیبیند، بلکه برعکس تقویت میشود. من شک ندارم که آقای محمود احمدی نژاد از اجرای این نمایش خوشحال است، چون برای حملات خود به تمدن غرب محمل تبلیغاتی مییابد و فرصت پیدا میکند که یک اقدام تحریکآمیز را با واکنش تندتری جواب بدهد.
نیروهای ضداسلامی افراطی در غرب و نیروهای بنیادگرای مسلمان از نظر تبلیغاتی به یاری هم میروند و کار هم را تکمیل میکنند. اصولا نیروهای افراطی از گفتگوی سالم و صمیمانه گریزان هستند. فضای زیست این نیروها در تحریک و ایجاد تنش مداوم است. هر تحریکی زمینهای میشود برای یک تحریک متقابل تا جو بحرانی تا ابد ادامه پیدا کند.
برای برخورد انتقادی با اسلام چه راهی در برابر هنرمند یا روشنفکر غربی وجود دارد؟
راه درست و سازنده به نظر من تماس و برقراری گفتگو با روشنفکران مسلمان، یا افرادی است که به اصلاح یا نوسازی شریعت اسلام باور دارند، نه تقویت جناحها و نیروهای واماندهای که جرثومه تعصب و کهنهاندیشی هستند. هیچ کس نمیتواند منکر شود که در اسلام سنتی، احکام و مقرراتی وجود دارد که با مبانی جامعه مدنی مدرن ناسازگار است.
اسلام اگر بخواهد به عنوان یک بنیاد اعتقادی جدی ماندگار باشد، باید خود را با شئونات زندگی مدرن سازگار کند. احکامی تبعیضآمیز و خشونتبار مانند سنگسار و دست بریدن و غیره در یک جامعه مدرن قابل دفاع نیست. اما خوشبختانه در جوامع اسلامی کم نیستند افراد پیشرو و روشن بین که به این نارساییها آگاهی دارند و در شرایط دشوار در راه نوگرایی تلاش میکنند. باید با این افراد وارد گفتگو شد و آنها را تقویت کرد. با توهین و عقدهگشایی مشکلی حل نمیشود.
به نظر شما نمایش "آیههای شیطانی" توهینآمیز است؟
کاملا. این نمایش پیامبر اسلام را در هیات یک تاجر حریص اهل داد و ستد و باندبازی معرفی میکند، و بعد کل اسلام را خلاصه میکند در یک رشته احکام افراطی وحشیانه، که دیدگاهی آشکارا سطحی و یک جانبه است.
آیا کتاب سلمان رشدی جز این است؟
به نظر من سلمان رشدی یکی از بهترین نویسندگان معاصر جهان است و کتاب او یک اثر بدیع ادبی است. من کتاب را به دقت خواندهام و تقریبا هیچ ارتباطی میان رمان و این نمایش نمیبینم، نه در پیام و نه در ارزش هنری. نمایش تنها یک ایده کلی را از رمان گرفته است: "شیطان" برای پیش بردن اهداف خود، در هیات فرشته (جبرئیل) بر حضرت محمد ظاهر میشود و تلاش می کند آیات دلخواه خود را به پیامبر اسلام وحی یا الهام کند. کارگردان این خط اصلی را گرفته و چهار ساعت وراجی ملالانگیز را روی آن سوار کرده است. من تردید ندارم که اگر سلمان رشدی این اثر را ببیند از این که اثر ادبی او به این ابتدال کشیده شده، ناراحت میشود.
خانه از پای بست ویران است....خواجه در فکر نقش ایوان است با درود خدمت جناب بهروز شادمان.اولاٌ بلانسبت و دور از جون شما و بدون اینکه قصد هیچگونه اهانتی به شما داشته باشم؛گوبلز میگفت؛دروغ هر چه بزرگتر باشد،بهتر باورش میکنند!شما هم ماشاءالله هزار بار،چشم دشمن کور و گوش شیطون کر؛درابتدای نوشته تان تعداد مسلمان هارا یک میلیارد و کمی پائین تر یک ونیم میلیارد ذکر کرده اید!البته شانس آوردیم که نوشته شما طولانیتر نشد!والا ممکن بود که تعداد مسلمانها از تعداد همه موجودات روی زمین زیادتر شود!از قدیم گفته اند: گوز تو بازار مسگرها،لاف در غریبی! اما اتفاقا بنیادگرائی هم ریشه قدیمی دارد و به آورندگان این دین بر میگردد به تاریخ مراجعه کنید و جنایات خود محمد و علی را بنگرید!اینکه قدرتهای بزرگ از دین برای پیشبرد منافع سیاسی واقتصادی خود سوء استفاده میکنند درست است،اما قرنها پیش از پیدایش آمریکا و به وجود آمدن شوروی سابق من باب مثال در زمانیکه خواجه نظام الملک در راس صدرات بود تمام روشنفکران ودانشمندان جامعه را تحت عنوان ملحد،مرتد،باغی و...به دار می سپرد.دائی جون ناپلئونی فکر نکنیم که همه جنایات را زیر سر آخوندها یا آمریکا بدانیم.اصلا مگر نه این است که دین را وخدا را کسانی به وجود آوردند که میخواستند با استثمار و استحمار مردم؛ همیشه آنها را در زیر یوغ داشته باشند!اما شما میگوئید که راه درست گفتگو است؛اتفاقا همه خردگرایان با این موافقند،اما این متحجرین دینگرا هستند که چون دلایل قانع کننده ای برای باورهایشان ندارند؛همیشه متوسل به خشونت میشوند! اسلام از همان ابتدا با زور شمشیر و سر نیزه به مردم تحمیل میشد؛عده ای هم که داوطلبانه به محمد می پیوستند؛به خاطر این بود که بتوانند در حمله به قبائل مختلف؛و بدست آوردن غنائم به نوائی برسند.در ضمن الان سالهاست که در سایتها و وبلاگهای مختلف اینترنتی افراد خردگرا،علما و دانشمندان و روشنفکران اسلامی را به بحث و گفتگو دعوت میکنند؛اما این آنها هستند که شدیداٌ ازاین کار دوری میکنند.
این کارل مارکس هم عجب فیلسوف الاغی بوده ها!با اینکه کشف به این بزرگی کرده که محمد چه مرد فهیم و دانشمند مترقی ای بوده و جوامع جاهل آن روز را مدرنیزه میکرده؛خودش مسلمان نشده!لابد اعتقاد داشته که همیشه مرگ برای همسایه حقه.البته من مطمئنم که اگه میدونست که این حبیب خدا اینقدر رحمان ورحیم است که حتی دختر شش ساله یار غارش را و زن پسر خوانده خودش را هم تجاوز میکرد و بعدش هم با یکی دوتا آیه سروته قضیه را هم میآورد.؛حتماٌ مسلمان میشد!در روایات اومده که شبی که محمد آیشه شش ساله را عقد کرد و برد؛فرداش عمر رفت دیدن ابوبکر؛دید ابوبکر خیلی ناراحته و چشماش هم اشک آلود و قرمزه؛پرسید چیه؟چه شده؟ابوبکر گفت: یاران شدند بدتر از اغیار گو به دل....که یار غار صحبت از اغیارم آرزوست اما من به عنوان یک زن ایرانی یک سئوال از زنان و مردان مسلمان ایرانی دارم؛مسلمانهای بقیه کشورهارا کاری ندارم ها! اگر واقعاٌ خدائی می بود و امروز خود اون خدا شخصاٌ می اومد و یک مرد پنجاه و چند ساله را به شما معرفی میکرد و میگفت این فرستاده و حبیب من است،آیا شما حاضر می شدید دختر شش ساله خودتان را به عقد او در آورید!؟امیدوارم یک جواب معقول از شما دریافت کنم.
خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا و فرستادگان خدا واثر مثبت اين معشوقهای ميليارد ها انسان . آيا ميدانيد اغلب انديشمندان و شاعران و کاشفان و مخترعين و نامداران جهان عالمانه و آگاهانه و عاشقانه . دوستدار شان بودند و تا پای جان هم در اين مسير رفته اند. حافظ و سعدی و مولوی و بو علی و زکريای رازی و فردوسی بزرگ هم از سينه چاکان اين حقايق مورد نفرت شما بوده اند!؟
فقط چند بيت از فردوسی راجع به مولا علی و پيامبر اسلام می آورم . تا روشن شود که ديگر باور مندان روی هوا و بيهوده چيزی نمی نويسند درد مشترک ملت ايران . وجود منحوس رژيم دیکتاتوری نعلین است و بس. نه هيچ چيز ديگر به پيش به پيش برای کمک به مقاومت خونين بال. ............................
سعدی . اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد. سعدی شيرازی ....................................................
ترا دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست وگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دایم بوی مستمند به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی.... ........................................... گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست
............... ..............
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست ؟
........... فردوسی طوسی کککککککککککککک ..................................................................... در ضمن .احکام ارزشی نیست و مته به خشخاش گذاشتن هم کار یک آرمان خواه آزادی طلب نمی باشدو ناسزا گویان هم هیچ احترامی در هیج جامعه یی ندارندو همیشه برنده کسی هست که ادب و منطق روش کارش هست و بااینکه قردوسی در یکی ار بیت های توصیف مولا علی بد ترین حرف را حواله منکر حق علی نموده است اما من نقطه چین کردم تا کسی را آزرده خاطر نسازم
خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا و فرستادگان خدا واثر مثبت اين معشوقهای ميليارد ها انسان . آيا ميدانيد اغلب انديشمندان و شاعران و کاشفان و مخترعين و نامداران جهان عالمانه و آگاهانه و عاشقانه . دوستدار شان بودند و تا پای جان هم در اين مسير رفته اند. حافظ و سعدی و مولوی و بو علی و زکريای رازی و فردوسی بزرگ هم از سينه چاکان اين حقايق مورد نفرت شما بوده اند!؟
فقط چند بيت از فردوسی راجع به مولا علی و پيامبر اسلام می آورم . تا روشن شود که ديگر باور مندان روی هوا و بيهوده چيزی نمی نويسند درد مشترک ملت ايران . وجود منحوس رژيم دیکتاتوری نعلین است و بس. نه هيچ چيز ديگر به پيش به پيش برای کمک به مقاومت خونين بال. ............................
سعدی . اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد. سعدی شيرازی ....................................................
ترا دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست وگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دایم بوی مستمند به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی.... ........................................... گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست
............... ..............
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست ؟
........... فردوسی طوسی کککککککککککککک ..................................................................... در ضمن .احکام ارزشی نیست و مته به خشخاش گذاشتن هم کار یک آرمان خواه آزادی طلب نمی باشدو ناسزا گویان هم هیچ احترامی در هیج جامعه یی ندارندو همیشه برنده کسی هست که ادب و منطق روش کارش هست و بااینکه قردوسی در یکی ار بیت های توصیف مولا علی بد ترین حرف را حواله منکر حق علی نموده است اما من نقطه چین کردم تا کسی را آزرده خاطر نسازم
آقای آرمان شهروند معتقد به خدا و دین و...شما هم که دارید آدرس فقط آیات رحمت را میدید. تو قرآنی که شما معتقدید؛شعرا را شیاطین خطاب میکند. الشعراء شیاطین.وانگهی ماکه شعرا را نمیپرستیم و معتقد نیستیم که هرچه گفته اند؛مو،لا درزش نمیره؛اینها اکثراٌ مدیحه سرا بوده اند.من باب مثال سعدی بعد از مرگ المعتصم بالله خلیفه عباسی چنین می سراید: جای دارد آسمان گر خون بگرید بر زمین...در عزای معتصم یعنی امیرالموئمنین! و هنگامیکه مغولها آن جنایات وحشتناک را در سر تا سر ایران انجام میدادند اون ستاره شناس معروف شیعه؛ خواجه نصیرالدین طوسی باهاشون همکاری میکرد وسعدی سنی چنین می سرود در آن مدت که ما را وقت خوش بود...ز هجرت ششصدوپنجاه وشش بود از همه اینها گذشته از این یکی دو قرن اخیر که بگذریم اکثر شعرا همیشه مدیحه سرای شاهان و سلطانها وامامان و... و انواع واقسام ظالمهای دیگر بوده اند! خیلی بندرت میتوان شعرایی مثل مسعود سعد سلمان یافت که درباری نبودند و مدیحه سرائی نمیکردند؛که اینها هم همیشه در غل وزنجیر و زندان بسر میبردند اما شما چرا از همه نام بردی ولی از خیام نام نمیبری؟خیام چنین میسراید ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم.......با این همه مستی از تو هشیارتریم تو خون کسان خوری و ما خون رزان...انصاف بده،کدام خونخوارتریم؟ و همچنین میگوید از من بر مصطفی رسانید سلام...وآن گاه بگوئید به اعزاز تمام کی سید هاشمی چرا دوغ ترش...در شرع حلال است و می ناب حرام؟ و همچنین افسوس که سرمایه زکف بیرون شد...واز دست اجل بسی جگرها خون شد کس نامد از آن جهان که از وی پرسم...که احوال مسافران دنیا چون شد! در ترویج دینتان پیروز باشید علی بی ستاره
احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تایید شد
خبرنامه امیرکبیر: علیرغم عدم وجود ادله کافی و مستندات قابل اتکا، ساعدی، قاضی شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، عاقبت تحت فشار شدید وزارت اطلاعات و دادستان تهران حکم چندین سال حبس سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری را تایید و ایراد وارده توسط قاضی حداد به حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را تایید و حکم تبرئه را ملغی اعلام کرد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر طبق حکم صادره توسط شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، که صبح امروز به وکیل دانشجویان ابلاغ شد، رای شعبه ۶ دادگاه انقلاب که متضمن سه سال حبس برای مجید توکلی، دو سال نیم حبس برای احمد قصابان و دو سال حبس برای احسان منصوری بود را تایید کرد. اما دادگاه به علت جوان بودن متهمین و فقدان سابقه کیفری، حکم صادره را مشمول تخفیف دانسته و حکم دادگاه انقلاب را به ترتیب به یک سال و نیم، یک سال و دو ماه و ده ماه حبس تعزیری تقلیل داده است. دادگاه تجدیدنظر با وارد دانستن اعتراض حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و در خصوص این پرونده برای هر یک از این سه دانشجو یک سال حبس تعزیری در نظر گرفته است. این دادگاه حکم ۴ ماه حبسی که توسط دادگاه عمومی به جهت ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی صادر شده بود را وارد ندانسته و این حکم را نیز نقض کرده است. در مجموع مجید توکلی به دو سال و نیم حبس تعزیری، احمد قصابان به دو سال و دو ماه حبس تعزیری و احسان منصوری به یک سال و ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند. حکم صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. متن کامل حکم صادره توسط دادگاه تجدیدنظر در روزهای آینده توسط خبرنامه امیرکبیر منتشر خواهد شد.
*************************************** ایرانی : ننگ بر رییس بیدادگاهی که این حکم ظالمانه را صادر کرده است. درود خداوند بر دوستان مظلوممان. حمزه : بلند شید. بر ما لازمه بلند شیم. بر ما واجبه بلند شیم. وای بر ما اگه ساکت بشینیم. وای بر ما اگه این حکم رو لغو نکنیم. اگر این سه بیگناه در زندان بمونن همه ما شریک جرمیم. از فردا تمام دانشگاه های کشور باید تعطیل بشه. مهدی : بسه ساکت نشستن در خونه ها رو بستن یالا پاشین بجنگین با این روزای ننگین چه فایده داره اینجا حتی نشه بخندین علی : لعنت بر قاضی مرتضوی این … وحشی دست پرورده … مرواريد : یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما دشت بی فرهنگی ما هرزه تمومه علفاش خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش دست من و تو باید این هرزه ها رو پاره کنه کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه یار دبستانی من … محمدرضا : دیگه بسه به این سکوت ننگین پایان بدید تا کی سکوت آخه تا کی توسری و ساکت موندن آخه حتما” باید همه را زندانی کنند تا صداشون در بیاد ؟؟؟؟!!!!! جنایات این حکومت همه دیگه مشخص شده است این یک حکومت دیکتاتوری و فردی است مرگ بر دیکتاتور مرگ بر فاشیست مذهبی محسن : مرگ بردیکتاتور مرگ برمرتضوی جلاد مرگ بروزارت اطلاعات یک پلی تکنیکی : داد خواهیم این بیداد را پلی تکنیک برای آزادی ۳ آذر اهورایی خود دوباره به پا خواهد خواست مرگ بر دیکتاتوری دینی زنده باد آزادی و دموکراسی .................................
احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تایید شد
خبرنامه امیرکبیر: علیرغم عدم وجود ادله کافی و مستندات قابل اتکا، ساعدی، قاضی شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، عاقبت تحت فشار شدید وزارت اطلاعات و دادستان تهران حکم چندین سال حبس سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری را تایید و ایراد وارده توسط قاضی حداد به حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را تایید و حکم تبرئه را ملغی اعلام کرد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر طبق حکم صادره توسط شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، که صبح امروز به وکیل دانشجویان ابلاغ شد، رای شعبه ۶ دادگاه انقلاب که متضمن سه سال حبس برای مجید توکلی، دو سال نیم حبس برای احمد قصابان و دو سال حبس برای احسان منصوری بود را تایید کرد. اما دادگاه به علت جوان بودن متهمین و فقدان سابقه کیفری، حکم صادره را مشمول تخفیف دانسته و حکم دادگاه انقلاب را به ترتیب به یک سال و نیم، یک سال و دو ماه و ده ماه حبس تعزیری تقلیل داده است. دادگاه تجدیدنظر با وارد دانستن اعتراض حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و در خصوص این پرونده برای هر یک از این سه دانشجو یک سال حبس تعزیری در نظر گرفته است. این دادگاه حکم ۴ ماه حبسی که توسط دادگاه عمومی به جهت ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی صادر شده بود را وارد ندانسته و این حکم را نیز نقض کرده است. در مجموع مجید توکلی به دو سال و نیم حبس تعزیری، احمد قصابان به دو سال و دو ماه حبس تعزیری و احسان منصوری به یک سال و ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند. حکم صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. متن کامل حکم صادره توسط دادگاه تجدیدنظر در روزهای آینده توسط خبرنامه امیرکبیر منتشر خواهد شد.
*************************************** ایرانی : ننگ بر رییس بیدادگاهی که این حکم ظالمانه را صادر کرده است. درود خداوند بر دوستان مظلوممان. حمزه : بلند شید. بر ما لازمه بلند شیم. بر ما واجبه بلند شیم. وای بر ما اگه ساکت بشینیم. وای بر ما اگه این حکم رو لغو نکنیم. اگر این سه بیگناه در زندان بمونن همه ما شریک جرمیم. از فردا تمام دانشگاه های کشور باید تعطیل بشه. مهدی : بسه ساکت نشستن در خونه ها رو بستن یالا پاشین بجنگین با این روزای ننگین چه فایده داره اینجا حتی نشه بخندین علی : لعنت بر قاضی مرتضوی این … وحشی دست پرورده … مرواريد : یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما دشت بی فرهنگی ما هرزه تمومه علفاش خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش دست من و تو باید این هرزه ها رو پاره کنه کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه یار دبستانی من … محمدرضا : دیگه بسه به این سکوت ننگین پایان بدید تا کی سکوت آخه تا کی توسری و ساکت موندن آخه حتما” باید همه را زندانی کنند تا صداشون در بیاد ؟؟؟؟!!!!! جنایات این حکومت همه دیگه مشخص شده است این یک حکومت دیکتاتوری و فردی است مرگ بر دیکتاتور مرگ بر فاشیست مذهبی محسن : مرگ بردیکتاتور مرگ برمرتضوی جلاد مرگ بروزارت اطلاعات یک پلی تکنیکی : داد خواهیم این بیداد را پلی تکنیک برای آزادی ۳ آذر اهورایی خود دوباره به پا خواهد خواست مرگ بر دیکتاتوری دینی زنده باد آزادی و دموکراسی .................................
وقتی اولین فضا نورد شوروی به فضا رفت . گفت من خدایی ندیدم
اما فضا نورد آمریکایی گفت . هرچه و دیدم خدا بود و خدا بود
و یا وقتی که مائو حالش خیلی بد بود. خبر نگاری از او پرسید چطوری آقای رئیس ؟ مائو گفت بزودی بدیدار خدا میروم
که این پاسخ در میان فلاسفه جهان مثل توپ صدا کرده بود و سر انجام به این نتیجه رسیده بودند که اندیشه کنفسیوس در این اعتراف موثر بوده است
و اگر بخواهیم در این رابطه بنویسیم و یا بحث کنیم تا قیامت هم بجایی نمیرسیم . اما رژیم خواهد ماند و بتاخت و تازش ادامه خواهد داد
رژیم باید سقوط کند . بدست مذهبی یا غیر مذهبی و یا با اتحاد همه اقشار ملت که اصلی ترین راهش هم همین است
و ما باید حواس مان به توطئه های ارتجاع و استعمار باشد تا بیش از این با کاریکاتور ها و تئا تر ها و کارتون ها و فیلم های فرمایشی شان ما را سر کار نگذارند
داستان درون خلقی مشکل بی خدایی و یا با خدایی نیست . دینداری یا بیدینی نیست و مذهبی و بی مذهبی نیست
داستان این است که یک مبارز باید هشیار باشد و دست استعمار و ارتجاع را رو کند و بساط ضد ایران و ایرانی اش را بر اندازد
کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.
ولتر
من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئله به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در مسئله دین که نه تنها پا بر روی عقل خود میگذارند، بلکه سفیه و دیوانه میشوند و چیزهایی باور مینمایند که هیچ طفل نادانی باور نمیکند و حرفها میزنند که ابداً هیچ سفیه دیوانه ای نمیزند.
ولتر
تحقیقات علمی بر روی این پایه استوار است که همه اتفاقاتی که می افتند معین شده توسط قوانین طبیعت هستند و این در مورد اعمال مردم نیز صادق است. به همین دلیل است که یک محقق علمی به سختی میتواند تمایل به این عقیده داشته باشد که اتفاقها را میتوان با دعا خواندن تحت تاثیر قرار داد، مثلا با آرزو کردن و تمنا کردن از یک موجود ماورای طبیعت بتوان به تغییری دست یافت.
آلبرت انیشتن
پیامبرانی که مسلح شدند، پیروز شدند، و پیامبرانی که سلاح نداشتند از یادها رفتند.
وقتی من بچه بودم هرشب از خدا میخواستم که یک دوچرخه به من بدهد، سر انجام فهمیدم که کار خدا اینجوری نیست، بنابر این رفتم و یک دوچره دزدیدم و از آن پس هرشب از خدا میخواستم که من را ببخشد.
ارنو فیلیپ
دینها مانند بازیهایی مانند شطرنج و تخته نرد هستند که از آسیا به اروپا آمده اند. ولتر
انسانها هرگز به اندازه ای که با مفاهیم دینی توجیه شده باشند، شرارت را به کمال و با لذت انجام نمیدهند.
پاسکال دوران نادانی با کلیسای مسیحیت آغاز شد. توماس پین
خداوندا، مرا از شر طرفدارانت حفظ کن! بی نام و نشان تعریف ایمان: صبر نکردن برای درک اینکه چه چیز صحیح است.
فردریش نیچه من باور دارم هردو ما بیخدا هستیم. من تنها به یک خدا کمتر از تو اعتقاد دارم. وقتی که بفهمی چرا تمامی خدایان دیگر را رد کرده ای و فقط یک خدا را قبول کرده ای، خواهی فهمید که من خدای تو را رد میکنم."
استفن روبرتز "گفتن اینکه بیخدایی یک دین است مثل این است که گفته شود کچل یک نوع رنگ مو است."
آیا از طریق علم می توان وجود خدا را اثبات کرد در صورت مثبت بودن جواب آیا شاهد و مثالی وجود دارد؟
دلایل بسیاری بر وجود خداوند می توان اقامه کرد ، اما مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیستشناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشنتر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد. فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازندهای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیدهتر و عجیبتر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1) سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب. برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید. ------------------------------------------------------------------------------------------------- شاهرخ وطن دوست
آیا جهان خالق و آفرینندهای دارد؟ دلایل اثبات وجود خالق چیست؟
این پرسش، قرنها فکر بشر را به خود مشغول ساخته و آرا و عقاید بیشماری را نسبت به علت و منشأ جهان هستی به وجود آورده است. در دنباله تمام فرضیههایی را که راجع به منشأ جهان هستی قابل تصور است، ذکر میکنیم تا معلوم شود که جهان، نیاز به خالق و آفریننده دارد. هفت راه برای حل معمای هستی، قابل تصور میباشد: 1ـ جهان هستی ازلی است و نیازمند به علت نیست. این فرضیه صحیح نیست، زیرا ازلی بودن جهان دو تصویر دارد: أ) جهان هستی با همین صورتی که مشاهده میکنیم، از ازل بوده تا ابد، پایدار است. ب) صورت فعلی جهان حادث است، ولی عناصر و موادی که از نظام را پدید آوردهاند، ازلی و ابدی هستند. فرض اوّل قابل پذیرش نیست، زیرا اوّلاً هیچگونه دلیلی بر اثبات این نظریه وجود ندارد؛ ثانیاً با پیشرفت علوم، بطلان قطعی آن ثابت گردیده است.(1) فرضیه دوم نیز خالی از اشکال نیست، زیرا اگر فرضیه ازلیت ماده را به عنوان یک اصل مسلّم قبول کنیم، تازه نتیجه این میشود که برای جهان هستی با صورت فعلی، یک علت ازل به نام "ماده" که حقیقتی بیشعور و ادراک است، قائل شدهایم. قائلان به ازلیت ماده و عدم خالق روی مبنای خود باید بپذیرند که قائل به خدایی بیشعور و ادراک برای جهان هستند. بالاخره هر اشکالی که مادیین راجع به ازلیت خدا دارند، در مورد ازلیت ماده نیز وارد میگردد. بنابر این برای حل معمای هستی دو راه پیدا میشود: امر دائر میگردد بین این که قائل بشویم به خدایی با شعور و درک، یا خدایی بیشعور و ادراک، مانند ماده و در این صورت بدون تردید عقل ما را وادار به اقرار به خدایی با شعور میکند. 2ـ دومین راه برای حل معمای هستی آن است که بگوییم جهان با تمام قوانین پیچیده حاکم بر ون خود به خود و بدون علت پدید آمده است. این نظریه نیز قابل پذیرش نیست، زیرا اگر پیدایش چیزی بدون سبب و علت، صحیح باشد، در همه وقت و تحت هر شرایطی، پیدایش حادثهای را میتوان انتظار داشت، به این معنا که عقلاً امکان داشته شخص بیسوادی بدون هیچ جهت، از بزرگترین فیلسوفهای جهان گردد. انکار قانون علیت، مساوی با انکار تمام نظامها و قوانین جهان است.(1) 3ـ جهان هستی نیازمند به علت است، ولی سلسله علل نامتناهی است، بنابر این نیازی به علت نخستین نیست. از این نظریه پاسخهای فلسفی دقیقی داده شده که به بیانی ساده و گذرا آن را توضیح میدهیم: هر یک از این علل نامتناهی چون در سر بند ذات خود، محتاج به دیگری است، بدون علت فوق، هستی ندارد، بنابر این چگونه میشود از اجتماعی یک سلسله اموری که فاقد هستی هستند، جهان هستی به وجود آید؟! این باور مانند آن است که کسی بگوید: از اجتماع بینهایت یک صفر، بزرگترین عددها و از اجتماع بینهایت نیستی، بزرگترین هستیها به وجود میآید! بنابر این چارهای نیست که سلسله علتها باید به یک علت نخستین که در هستی نیازمند به علت دیگری نباشد برسد که آن خالق و خداوند است. 4ـ نظریه چهارم معتقد است که علت پیدایش جهان، خود آن است. این نظریه نیز صحیح نیست، زیرا لازمه این فرض آن است که جهان پیش از وجود خویش وجود داشته باشد تا بتواند به خود هستی دهد.(1) 5ـ گروهی دیگر معتقدند که انرژیهای ازلی، پدید آورنده جهان ماده است. این نظریه نیز مردود است، زیرا اوّلاً هیچگونه دلیلی بر ازلیت انرژیها وجود ندارد و این ادعایی بدون دلیل است. دوم: بر فرض تسلیم، باز قائل به خدا و وجودی که همیشه بوده شدهایم، با این تفاوت که قائل به خدایی بی شعور ادراک شدهایم. سوم: آیا این انرژیها، علم و قدرت بر آفرینش جهان دارند؟ اگر بگویند دارند، قائل به اصل خدا هستند و فقط در صفات او اشتباه نمودهاند اما اگر بگویند که علم و قدرت بر آفرینش ندارند و با این وصف موجوداتی در نهایت دقت و عظمت ساختهاند، دروغ بودن این سخن نیاز به توضیح ندارد. گذشته از این که انرژیهای بی شعور و ادراک چگونه موجودات با شعور ساختهاند؟! 6ـ گروهی دیگر معتقد شدهاند که طبیعت، سازنده جهان هستی است. این نظریه نیز توصیه منطقی ندارد، زیرا طبیعت موجود است یا معدوم؟ اگر معدوم است، عدم منشأ و وجود نمیتواند باشد؛ اگر موجود است،آیا مراد از آن جهان ماده است یا چیزی ما فوق جهان ماده؟ اگر مراد از طبیعت همین جهان ماده است که گفتیم، معقول نیست جهان، پدید آورنده خوش باشد. اگر مراد ما فوق جهان ماده است، آیا علم و قدرت بر آفرینش دارد یا نه؟ اگر علم و قدرت ندارد و با این وصف، جهانی در نهایت دقت و نظم آفرید، بطلانش روشن است. اگر علم و قدرت دارد، شما اسمش را طبیعت بگذار و ما خدا. بحثی در نامگذاری نداریم. 7ـ آفریننده جهان خدا است. همین مطالبی که راجع به بطلان احتمالهای شش گانه گذشته بیان شد، دلائلی برای اثبات واقعیت داشتن فرضیه هفتم "لزوم علة العلل" و این که آفریدگار جهان خدا است، ذکر گردید. در مورد دلایلی اثبات وجود خالق میتوان گفت: --------------------------------------------------------------------------------------------- آیا خدا می تواند خودرا بسازد؟
بهتر است سوال را این جور طرح کنیم که آیا خدا می تواند مثل خودرا خلق کندزیرا ساختن خود معنا ندارد بلکه باید سوال کرد که آیا خدا قادر به ساخت موجودی مثل خود هست یا نه؟ در جواب این سؤال، باید به چند نکته توجه داشت: الف) قدرت الهى بىنهایت است و حدى براى آن نمىتوان فرض کرد. ب) همیشه قدرت به امر ممکن تعلق مىگیرد یعنى، هرکارى که امکان انجام آن باشد متعلق قدرت است. ج) وجود شریک براى خداى سبحان محال ذاتى است. محال بر دو نوع است: عادى و ذاتى. 1) محال عادى، یعنى آن که ممکن است انجام بگیرد ولى به طور خارقالعاده و از عهده افراد عادى و علتهاى معمولى خارج است نظیر معجزههاى پیامبران مثلاً اژدها شدن عصا محال عادى است یعنى، از طریق علتهاى مأنوس امکان ندارد و نیز از عهده افراد عادى خارج است ولى کارى است ممکن که با علل غیرعادى (خارقالعاده) و توسط حضرت موسى (ع) انجام گرفت. 2) محال ذاتى، آن است که اصل فرض آن در ذهن دچار تناقض است مثلاً در جاى خود ثابت شده است که شریک براى خدا غیرممکن است و وقتى غیرممکن شد، فرض این که «آیا خداوند مىتواند براى خود شریک بیافریند» دچار تناقض است چون «شریک خدا» امکان وجود ندارد، درحالى که سؤال مىشود آیا مىتواند.؟ توجه داشته باشید که لفظ «مىتواند» در جایى به کار مىرود که امکان انجام آن کار محرز باشد. بنابراین با وصف این که «شریک بارى تعالى» غیرممکن است، لازم مىآید که ممکن باشد چون از یک طرف فرض، این است که شریک بارى غیر ممکن است. از طرف دیگر چون لفظ «مىتواند» را به کار بردهایم، باید ممکن باشد. سپس در عین امکان شریک عدم امکان آن و در عین عدم امکان شریک، امکان آن لازم مىآید و این تناقض است و با این بیان جایى براى طرح سؤال مذکور
در طول تاريخ بشريت, افرادی پا به عرصه ی وجود نهاده اند که پس از سال ها کار, کوشش, فعاليت, تحقيق و مطالعه, در رشته های گوناگون علمی, به مرحله تخصص و دانشمندی رسیده اند.
دانشمندان ، پس از پژوهش ها فراوان در آزمايشگاه ها, رصدخانه ها ، کتابخانه ها ، دانشگاه ها و سایر مراکز علمی . پژوهشی ، به وجود خدا و ابراز ايمان نسبت به پروردگار و نقش دین و معنویت در زندگی انسان اعتراف کرده اند.
برخی از دانشمندان حاصل تحقيقات خود را که همان ايمان به پروردگار است ، بيان کرده, يا به نگارش درمی آورند, و آن را به چامعه بشری ارایه می دهند.
آن چه در اين جا آورده شده, گوشه ای از اعترافات و دیدگاه ها و سخنان فلاسفه, دانشمندان, انديشمندان و صاحب نظران جهان, در باره این موضوعات می باشد:
خداشناسی
اعتقاد و ايمان به خدا
اعتقاد و ايمان به دین (اسلام)
دين و زندگی
دين و علم
اخلاق
بقای روح
نقش نيايش در سازندگی فرد و اجتماع
خداشناسی و ايمان به خدا
سيسيل بويس هامان (1) _ در قلمرو علم به هر سو می نگرم نشانه های مشيّت, اراده, قانون و نظم يک وجود عالی را مشاهده می کنم. (2)
الکسیس کارل (3) _ انسان همچنان که به آب و اکسيژن نيازمند است, به خدا نيز محتاج است. (4)
ايرونيک وليام نبلوج (5) _ من به خدا ايمان دارم. چون معتقدم که اولين الکترون و پروتون و اولين اسيد آمينه و پروتوپلاسم, و يا اولين مغز بشری, ممکن نيست تصادفاً به وجود آمده باشد. (6)
منتسکيو (7) _ قانونی که در ذهن ما فکر يک خالق را نقش می کند, و ما را به سوی او می کشاند, از حيث اهميّت اولين قانونی طبيعی است. (8)
دکارت (9) _ به حکم موجود بودن جهان, خدا هست. (10)
آندوکانوای آيوی (11) _ ماترياليسم و انکار خدا يا طرز تفکر و کار يک دانشمند, مغايرت دارد. (12)
ادموندکارل کونفلد (15) _ من هر قدر بيشتر در آزمايشگاه ها به کار تجربه می پردازم , ايمانم پایدارتر و محکمتر می شود. (16)
لامارتين(17) _ دلی که از خدا تهی باشد, مانند محکمه ای است که از قاضی تهی باشد. (18)
کلوين (19) _ اگر نيکو بينديشيد, علم, شما را ناچار از آن خواهد کرد که به خدا ايمان داشته باشيد. (20)
ديل کارنگی _ از راه ايمان به خدا, بشر می تواند نيروهای عظيم وجود خود را به کار اندازد.
در مصائب بزرگ و هنگام دردهای جانگذاز, بارها به تجربه رسيده است که, انسان می تواند با ايمان به خدا ، اعتماد به نفس پیدا کند , و به زندگی اميدوار بشود. (21)
جان کلولندکوثرن (22) _ چون ماده نمی تواند خود و قوانين حاکم بر خويش را بيافريند, عمل آفرينش ناچار بايد به وسيله عاملی غيرعادی صورت گرفته باشد. (23)
دين و زندگی
ويل دورانت (24) _ زندگی بدون دين ملال انگيز و پست است و مانند جسد بی روح می باشد. (25)
دين و علم
سانتايانا (26) _ دين, پيشاپيش علم حرکت می کند, و مانع آن نمی شود. (27)
انيشتين (28) _ علم , بدون مذهب لنگ است, و مذهب بدون علم کور. (29)
ماکس پلانگ (30) _ هرگز تضاد واقعی ميان علم و مذهب پيدا نخواهد شد , زیرا يکی از آن دو مکمل ديگری است. (31)
دين اسلام
ليويولدفايس (32) _ اروپا اين حقيقت را به خوبی می داند که پس از قرن ها که در تاريکی به سر برده به وسيله اسلام به تمدن رسيد. هرگز اسلام در پيشرفت های علمی دچار وقفه نشده است, و هيچ دينی مانند اسلام در تأکيد علم (واقعی) برهمه مظاهر زندگی پافشاری نکرده است. (33)
ولتر _ دين محمد (ص) دينی است معقول, جدی، پاک و دوستدار بشريت. (34)
جان ديون پورت (35) _ اسلام دينی است منزّه از تضاد و اختلاف. (36)
ويل دورانت _ در همه تاريخ, دينی جز اسلام, پيوسته پيروان خود را به نيرومند بودن دعوت نکرده, و هيچ دين ديگری در اين زمينه مانند اسلام , موفق نبوده است. (37)
جرج برناردشاو (38) _ بايد پيشگويی مرا به خاطر سپرده که, اسلام در آينده, دين جهانی خواهد بود. (39)
ديويد دوسانتيلا (40) _ اسلام حکومت مستقيم خداوند , و تحت امر خداوندی است که هميشه ناظر بندگانش می باشد . اسلام , مذهب "انسان" است ؛ اساس واقعی قانون اسلام , "آزادی" است. (41)
هنری فارمر (42) _ اسلام, يک دين "عملی" است. دينی است خالی از اسرار و خرافات. ديانتی است که چيزی خلاف عقل ندارد , بين دين و علم فاصله ای نمی شناسد. (43)
ژرژدوروئی (44) _ مذهبی که به وسيله حضرت محمد (ص) بنيان گذاری شده, حاوی تعليمات بسيار مترقی و بی عيب می باشد. (45)
هربرت جورج و لز (46) _ جامعة اسلامی, ترکيبی است از دولت و دين. و هيچ يک از ديگری جدا نيست. (49)
توماس کارلايل (50) _ يکی از شريفترين خصال و اوصاف پسنديده و ستوده اسلام, مساوات ميان همه اهل جهان است ... اين يگانه دليل بر نظر صائب و صدق رأی صاحب اين دين است ... خدايا ! چه قانون ارزنده و سودمندی است. (51)
اخلاق, بقای روح, نيايش
انيشتين _ اصول اخلاقی و مذهب ، بر عالی ترين سطح زندگی اجتماعی غلبه و حکم فرمایی دارد. (52)
الکسيس کارل _ اخلاق, نيروی تفکّر را می افزايد, و بذر صلح در ميان انسان ها می پاشد. (53)
انيشتين _ انسانی که زندگی و حيات ديگران و حتی خودش را بی معنی و واهی می داند, نه تنها بدبختی بيش نيست, بلکه صلاحيّت زندگی هم ندارد. (54)
سانتهيلر (55) _ يا باید قانون, اخلاق و آزادی انسان و مسئوليت او را انکار کنيم, و يا باید لزوم زندگانی ديگری را که در دنبال اين زندگانی دنياست, قبول کنيم. (56)
فليسين شاله (57) _ کسی که جاويدان بودن "روح" را منکر است وظيفه بيشتری به آوردن حجت, دليل و برهان دارد , تا کسی که آن را تصديق می کند. (58)
ژان ژاک روسو (59) _ آن کسی که به بقای "روح" و "معاد" عقيده ندارد, حتماً يا بی غيرت است يا ديوانه ! (60)
الکسيس کارل _ فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در ميان اکثريت عناصر فعال اين ملت, زمينة زوال قطعی ملت و انقياد او را در بند بيگانه, تدارک می بيند. (62)
ديل کارنگی _ وقتی که ما دعا می خوانيم, خود را به نیروی پايان ناپذيری که تمام کائنات را به هم پيوسته است, متصّل و مربوط می کنيم. (63)
الکسيس کارل _حتمی به نظر می رسد که در صورت تساوی قدرت مغزی و علمی ميان دو نفر, سجايا و خصائل اخلاقی کسی که حتّی به صورت معمولی و متوسط نيايش می کند , تکامل يافته تر از آن ديگری است. (65)
الکسيس کارل _ نيايش , بر روی صفات و خصائل انسانی اثر می گذارد. بنابراين نيايش را بايد پيوسته انجام داد. (66)
الکسيس کارل _ نيايش را نبايد با مرفين همرديف دانست, زيرا نيايش در همان حال که آرامش را پديد می آورد ، به طور کامل و صحيح در فعاليت های انسان يک حالت و وضع شگفتی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحريک می کند. (67)
مدارک گفتار دانشمندان, همراه با معرفی رشتة علمی و تخصص آنان :
1) زيست شناس آمريکایی
2) اثبات وجود خدا صفحه (57) از مقاله مرغ انجير خوار و گلها.
3) فيزيولوژيست فرانسوی
4) نيايش _ الکسيس کارل _ صفحه (67) ترجمه شريعتی.
5) طبيعی دان آمريکایی
6) اثبات وجود خدا صفحه (101) از مقاله مادّه گری به تنهایی کافی نيست.
7) نويسنده و حقوق دان فرانسوس
8) روح القوانين _ منتسکيو _ ترجمه علی اکبر مهتدی صفحه (87 _ 88)
9) رياضی دان, فيلسوف فرانسوی
10) فلاسفه قرن هفدهم _ استوارت همپيشير _ ترجمه احمد سيادت نژاد صفحه (170)
11) دانشمند فيزيولوژیست
12) اثبات وجود خدا صفحه (272) از مقالة "وجود خدا حقيقت مطلقی است".
دلایل فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم. 1-برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب». این برهان از چهار مقدمه یقینی تشکیل می یابد: الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند. این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است. ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است. ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد. این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل میشود که آن را علت می نامند. د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است. با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر میشود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر، موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر میباشند و وجود هر یک از آنها به وسیلة علتی ایجاب میشود (مقدمه سوم). اکنون اگر فرض کنیم که وجود آنها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آنها باطل و محال میباشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است. این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آنها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آنها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آنها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد. به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود. 2ـ برهان تقدّم: علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمیکند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است. مثال: فرض میکنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آنها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، میگوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم میگوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد. اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آنها به زبان حال میگویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند، ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد. از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که اینها وجود پیدا کرده اند.
3- برهان تجربی (دلیل علمی ) مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیستشناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشنتر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد. فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازندهای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیدهتر و عجیبتر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1) سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب. برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید. پی نوشت: 1) اثبات وجود خدا، ص 230 ـ 227
رینک آلمانی در کتاب خود بنام / دنیا مخلوق است / . صریحا اعتراف میکند که در این جهان یک عقل و قدرت ابدی وجود دارد
رومین انگلیسی کمی قبل از مرگش اظهار کرد که او معتقد است که تمام مبانی علمی و فلسفی او تا آنزمان باطل بوده و وجود دنیا بدون صانع غیر قابل فهم است و توبه کاران زیادی از این قبیل را می توان نام برد
میکائیل فارادی . دانشمند فیزیک و شیمی انگلیسی که تمام عمرش صرف تحقیق و بیان نظریه شده بود . در یکی از روز ها ی سال 1867 که در بستر مرگ بود . یکی از دوستانش از او پرسید ./ فارادی به چه نظریه ای فکر میکنی ؟ جواب داد . خدارا شکر که به هیچ نظریه ای فکر نمی کنم آیا در بستر مرگ هم نظریه مرا راحت نخواهد گذاشت ؟ من خدای خود را می شناسم و مطمئنم که تقصیرات مرا خواهد بخشید.
خاک بر سر گیرت ویلدز
با یاوران کورش
بیدار نمود وقیح را
بیشتر نموده زورش
عباس علی آبادی
سلام هنرمند
محمد حبیب خدا اگر زنده بود.چنین اتفاقی نمی افتاد. اگر هم چنین احمقی پیدا میشد و عقده های خودرا بیرون می ریخت. کاری به کارش نداشت و به او جایزه هم نمیداد که رویش زیاد شود
آخر اروپایی ها . آنهم در حد یک وکیل مجلس . خود را خیلی پیشرفته و متمدن میدانند.و ما بقی جهان را عقب افتاده
پس .از وقیحان نباید بعید باشد که اهل سنگسار و جنایات ضد بشری باشند
و تازه . - در دیزی باز است . حیای گربه کجا رفته است ؟! - که هر از ننه اش قهر کرده ای دست به فتته گری بزند و بر مشکللات جهانیان بیفزاید؟
فتنه گری های حزب کولیگری کم بود که - گیرت ویلد ز - هم اضافه هم شد
صد البته . گلاب به ریش بی ریشه ی وقیحان جنایتکار که عامل اصلی ی همه ی فتنه گری های جهانی هستند
لعنت خدا و خلق بر همه ی فتنه گران ریشدار و بی ریش
وبه امید روزی که فتنه گران باز نشسته شوند و چوب لای چرخ حرکت مردم نگذارند
چنین باد
عباس علی آبادی
هنرمند گراهی
خودت میدانی که حکم قتل عیسا مسیح از سوی بزرگ عمامه داران یهودی صادر شده بود و همان قدرتمندان مذهبی یک شعبان بی مخ آن زمان را بر پیامبر رهایی ترجیح داده بودند
اما هیچ مسلمانی علیه موسای پیامبر حرفی نزده است و نباید هم بزند
و یا دانشمند ایتالیایی . گالیله را بزرگ عمامه داران مسیحی . بخاطر یک کشف علمی محکوم به اعدام کرده بودند و سر انجام مجبور به توبه شد و جان بدر برده بود
آیا مسلمانی گفته است بالای چشم دین و پیامبر نجات دهنده شان ابروست ؟
و یا هیتلر و دیگر حاکمان جهان غیر مسلمان با نام نامی پیامبران شان مرتکب جنایت شده اند و میشوند . آیا مسلمانی حق دارد به رهبران انسان ساز شان جسارت کند ؟
چون پیروان این بزرگان تو زرد از کار در آمدند و استعمار گر شده اند ؟
نه هنرمند انقلابی اندیش . نه. هرگز
درست است که وقیحان عمامه دار حاکم بر ایران . دست هیتلر را از پشت بسته اند . آنهم بنام اسلام . اما چه ربطی به محمد حبیب خدا و قر آن کریم دارد که فرصت طلب ها بیایند و آب حیات را گل آلود کنند
عباس علی آبادی
دوست عزیز، اگر دقت کنی این کاریکاتور به هیچ وجه تایید کار کثیف خیرت ویلدرز هلندی نیست. اولا هنرمند گرامی، ذیل خبری که در پایین طرح نوشته، با توهین آمیز خواندن فیلم، علیه آن موضعگیری کرده است. وقتی یک چنین موضعی گر
فت، دست اش برای زدن حرف اصلی اش باز شده است. حرف اصلی و بسیار مهم او این است که جنایت و ظلمی که آخوندهای جنایت کار در ایران ( و حتی سایرنقاط جهان مثل ملاعمر و دیگران) علیه اسلام می کنند، بسیار بسیار بیشتر از این فیلم 15 دقیقه ای است. می خواهد بگوید در گیرودار شلوغ کاری آخوندها و بهره برداری سیاسی شان از این فیلم (که پریروز دانشجویان حزب الاهی را فرستادند جلو سفارت هلند در تهران تظاهرات کنند)، نقش خود آخوندها فراموش نشود. مضمون این کاریکاتور زیبا و هوشیارانه این است که کار ویلدرز در برابر جنایت ضد اسلامی آخوندها هیچ است. فراموش نکنید که در کاریکاتور، مثل مقاله، چپ و راست نمی بندند. هر کاریکاتوری یک نکته اصلی دارد که باید آن را دریافت و الا اگر از آن نکته غفلت کنی ، هزارایراد از هر قسمت کاریکاتور می شود گرفت. کار جنایتکارانه حزب کولیگری علیه سمبل های مورد علاقه مردم، قابل مقایسه با فیلم ویلدرز نیست. کما اینکه ده ها ساعت از این فیلم ها، قابل مقایسه با یک سنگسار در ایران به نام اسلام نیست. اتفاقا هوشیاری میهنی به ما می گوید که در میان گرد و خاک علیه فیلم کثیف ویلدرز توی دام شلوغ بازی های آخوندهای دین فروش درایران نیفتیم. کاریکاتوریست بسیار چیره دست میهن ما – توفیق – به خوبی از عهده آن برآمده است.
حمید-ب
نوشته ی 44 سال پیش هاشمی رفسنجانی و هادی خسرو شاهی
طنز روزگار
کککککککککککککککککککککککک
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم
--------------------------------------------------------------------------------
از سري کتابهاي تحقيقي
بعثت شماره سيزدهم و چهاردهم ( شماره چهارم و پنجم - سال دوم) > هويدا گفت
هويداگفت
اخيراً آقاى اميرعباس هويدا كه به جاى دوست سابق خود منصور و هم پياله او درپاريس، نشسته است در وزارت دارايى چنين گفت:
"مردم دستگاهى مىخواهند كه جوابگوى خواستههاى آنهاباشد، اگرمردم ازدستگاهى شكايت داشته باشند من شخصاً حق را به مردم مىدهم و مطمئن هستم كه حق بامردم است".
ايشان سپس مطالب خود را چنين تكميل فرمودند:
" هردستگاهى كه مردم ازآن ناراضى باشند ازبين برده خواهد شد".
اين براى نخستينبار نيست كه سران حكومت غيرقانونى ايران به عوامفريبى مىپردازند، سالهاى متماديست كه كار و زيران و نخست و زيران دروغگويى و عوام فريبيست. همه آنها مدعى بودهاند كه به اصطلاح خادم ملت هستند ولى آنچه به حساب نيامده و نمىآيد همين ملت بدبخت و محروم ايران است. اگر آقاى هويدا درگفتار خود صادق هستند مگرنمىدانند كه مردم ازچه دستگاههايى ناراضى هستند؟ پس چرا اين دستگاهها را ازبين نمىبرند؟ اگر قرار باشد دستگاهى ازبين برده شود كه مردم راضى و خوشحال شوند، نخست بايد نظام غلط اجتماعى موجود ازبين برده شود و شالوده جديدى برروى خرابههاى حكومت هزارفاميل خانها و فئودالها طبق خواست قانون اساسى برپا شود.
آقاى هويدا! عوامفريبى ديگردربين مردم مسلمان ايران هوادارى ندارد و هرگز نمىتوان مردم را باحرف و سخنرانى راضى نگهداشت.
مردمى كه شب و روز دررنج و عذابند، و رهبر مذهبى آنان بهطور ناجوانمردانهاى تبعيد مىگردد، مجالس عزادارى و سوگوارى آنان بازور و سرنيزه برچيده مىشود، حتى به و عاظ و سخنرانان آنها هم اجازه داده نمىشود، مردمى كه ازاصلاحات اجتماعى جز بدبختى و فشار و اختناق بيشتر نتيجهاى نديدهاند، اين مردم را ديگر نمىتوان فريب داد... كسانى كه فكر مىكنند با حرف و شعار وتظاهرات قلابى و طومار و اختناق و اعدام بىگناهان مىتوان مملكتى را نجات داد كاملاً اشتباه مىكنند و به احمقانهترين روشهاى اجتماعى پناه بردهاند كه كوچكترين سودى را ازاين روش نخواهند
دوست گرامی حمید
ضمن احترام به نظر شما
در همه جا چپ و راست را باید دید
هنرمند ما همیشه گل میکارد. اما میخواهم که ریزترین خاری هم در گلش نداشته باشد
چون رژیم رسوا تر از آن است که کسی از جنایاتش بی خبر باشد
دیگر احتیاجی به مو زرد ها نیست که در دعوا برای ما نرخ تعیین کنند
ملت ایران را به یاری استعمارگران نیازی نیست. بهتر آن است که دست از سر مقاومت بر دارند و با این زشت کاری های شان آب به آسیاب وقیحان جلاد نریزند
توفیق توفیق را آرزو مندم
و سعادت ابدی دوست گرامی حمید را
عباس علی آبادی
ای بابا!منو ببین که فکر میکردم که ما ایرانیها خیلی از بن لادنیست هافرهنگ تریم!نگو خوب فهمیدند،رهبران جهل و جنایت وقتی که دستور آتش
زدن کتابخانه بزرگ ساسانیان دادند.۱۴قرن ترویج جهل وجنایت هیچ اشکال
نداره،اون همه قتل وتجاوز و غارت هیچ مسئله ای نیست ولی وای به
اونوقتی که یکی بگه بالا چشمشون ابرو!واویلا!
ح ـ ت
فهمیده تر و با
درود بیکران به هنرمند گرانقدروگرامی.توفیق عزیز اگرچه کاریکاتور تو هیچ
توهینی به هیچ دینی نیست،ولی به فرض اینکه توهین هم باشد،هیچ مهم نیست!
مگر نه اینکه همه این ادیان،والاالخصوص در رأس همه آنها اسلام،عملاً و
علناً این همه توهین و تجاوز و جنایت در حق میلیاردها مردم بدبخت کرده اند؟
اصلاً از این بیدی نباش،که به این بادها بلرزی!مواظب باش متعصبین مذهبی؛
سانسور را به شما تحمیل نکنند،که اگر خودرا سانسور کنی آنوقت فقط متعلق
به عده معدودی خواهی بود!تو قلب ما جا داری.
با سپاس فراوان. شهلا ـ س
با درود به هنرمند محبوب،توفیق عزیز.می خواستم در تکمیل حرفهای شهلا ـ س
بگم؛ما که سالهاست در غربت علاوه بر همه مشکلات،از مسائل نژادپرستانه هم
رنج مضاعف میبریم،آقای عباس علی آبادی،که به خاطر فقط یک کاریکاتور
اینچنین آمپر چسبانده است،خودش هنوز نتوانسته مسئله رنگ انسانها را برای
خودش حل کند!حرف از مو زردیها می زند.او هنوز انسانها را از روی رنگ
مو و پوست کلاس بندی میکند!البته حق هم دارد،محمدی فکر میکند!پیرو محمد
است؛حتماً سیاهها را هم هنوز برده می داند.
خوش بود گر مهک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
بابک ـ ط
دیدی هنرمند گرامی که چقدر نظرم درست است.یکی خوشحال است که به خیالش به اسلام زدی !! و دیگری خوشحال است که راسیست گیر آورده است . بدون اینکه بداند فتنه ساز هلندی مویش را زرد میکند تا مشخص تر باشد
نگاه کن هنرمند. که دوستان فتنه ساز چقدر آماده به خدمت و اسلام ستیزند و چگونه کینه کهنه شان را حواله ی اسلام و مسلمانی میکنند!؟ و به رژیم مدد می رسانند!؟و
آنچه خود به تنهایی دارند . حواله ی اسلام و مسلمانی میکنند
خط همه شان مشخص است
کینه و دروغ و تهمت . عین عمامه داران حاکم
علی آبادی
طنز روزگار
کککککککککککک
چهل و چهار سال پیش هاشمی رفسنجانی جانی با یاران منافق و دروغگویش
در باره ی حکومت وابسته و متجاوز شاه
چنین نوشته بود
..............................
جستجو در سايت
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم
--------------------------------------------------------------------------------
از سري کتابهاي تحقيقي
بعثت شماره اول ( سال اول ) > ماهيئت حاكمه را استيضاح مىكنيم
ماهيئت حاكمه را استيضاح مىكنيم
درست شش ماه و نيم از بازداشت غير قانونى مرجع تقليد شيعه حضرت آيةالله العظمى خمينى مىگذرد، بازداشتى كه سند قطعى محكوميت هيئت حاكمه قانونشكن ايران است.
دستگاه جبار با توقيف آيةالله خمينى خيانتى را مرتكب شد كه درتاريخ حكومتهاى شيعه و مسلمان ايران اصلاً سابقه ندارد. خيانتى غيرقابل جبران. دستگاه قانونشكن يكى از قوانين محكم مملكت رإ؛//ظظ بازندانى كردن اين مرجع عاليقدر زيرپا گذاشت وكثيفترين لكه ننگ را بردامن هيئت حاكمه ايران چسبانيد. لكه ننگى غيرقابل تطهيروشستشو.
دولت قانونشكن گويافراموش كرده كه دررأس مملكتى قرار دارد كه قانون آن به صراحت حق بازداشت و توقيف و محاكمه و زندانى كردن "مراجع تقليد"را از هرمقام و منصبى سلب كرده و مرجع تقليد را بدون قيدوشرط برتمام مقامات و مناصب حكومتى وغير حكومتى قرار داده، حكومتى مقدس و آسمانى.
اين زندانى عزيز كسىست كه همه آيات و حجج ايران و عراق با كمال صراحت مرجعيت اورا تصديق واعلان نمودهاند،بااين كه مأموران ابليس صفت وجادوگر دستگاه باهمه قوا بدنبال تهيه دستآويز وبهانه توقيف ايشان به تكاپو هستند، نتوانستند كوچكترين نقطه ضعف كه مجوز دستگيرى اين پرچمدار رشيد شيعه باشد بهدست بياورند.
تنهادستآويز اين ديكتاتورها اين است كه حضرت آيةالله خمينى بدون پروا قانونشكنى و خيانتهاى به دين و ملت را كه توسط زمامداران و طنفروش صورت مىگيرد محكوم مىكنند، و وظيفه مقدس نظارت برهيئت حاكمه و زمامداران فاسد را درست انجام مىدهند.
اينها طبق الهامى كه از اربابان استعمارگر خود گرفتهاند ميل دارند كه آيةالله العظمى از حريم مقدس قرآن و منافع و مصالح ملت دفاع نكنند، و برتمام اين جنايات و خيانتها و تجاوزات آنها صحنه گذارند، درمقابل خرابكاريهاى ايادى استعمار و عاملين صهيونيسم ساكت و آرام و مهربرلب بنشينند، و خلاصه به تمام معنى راهبى ديرنشين ياكاهنى صومعهنشين باشند!
ولى اين هوس بىجا و آرزوى خام را ديگر بايد به گور ببرند.آيةالله خمينى و آيات عظام ديگرعصر مهر سكوت را شكستند، ازاين بهبعد جمعيت علماى اعلام مانند كوه عظيمى درمقابل اجراى اغراض شوم استعمارى مقاومت مىكنند و عوامفريبيها را رسوا مىكنند و احساسات پاك ملت ايران را عليه رياكاران دغل مىشورانند و رفته رفته مردم را به و ظيفه خويش آشنا مىكنند.
اكنون مااز طرف تمام مسلمانان ايران و جهان دستگاه حاكمه را با سئوالات ذيل استيضاح مىكنيم ويقين داريم كه جوابى براى آنها نخواهند داشت كه:
چرا مأموران خبيث سازمان امنيت به پشتيبانى ارتش و پليس نيمه شب به منزل آيةاللهالعظمى خمينى ريخته و ايشان را جبراً به تهران جلب كردند؟
چرا مدت شش ماه و نيم مقام محترم مصون مرجع تقليد و رياست مذهبى را كه بايد روزانه صدها گرفتارى را ازمردم برطرف كنند درزندان نگاه داشتهايد؟
چرانمىگذاريد حرفها و خواستهها و نظريات "آيات عظام" درجرايد رسمى كشور و ياحداقل توسط اعلاميههاآزادانه پخش شود؟
چرا مردم را به جرم تقليدازآيةالله خمينى به محاكمه مىكشيد و شكنجه مىدهيد، و مأموران شمامزاحم مردمى كه دل خود رابه همراه داشتن عكس مرجع تقليد خود خوش كردهاند، مىشوند؟
چرامانع دعاكردن و حتى اسم بردن آيةالله خمينى درمجامع و محافل مىشويد؟
چرانمىگذاريد مردم به پيشواى خود اظهارارادت كنند؟
چرامانع رسيدن سيل تلگرافات و نامههاو...كه بهطرف منزل آيةالله سرازيراست، مىشويد؟
شماچه بخواهيد و چه نخواهيد مردم ارادت دارند واز هيچ فداكارى در راه تعقيب هدف پيشواى خود دريغ ندارند. اگر گاهى سكوت مىكنند براى اين است كه دستور صريح ندارند. برويد براى خود فكر ديگرى كنيدباعمل خلاف، خلاف ديگررا نمىتوان جبران كرد.اين كه شش ماه است، اگر آيةالله خمينى شصت سال هم درزواياى زندان بماند باز زواياى قلوب مردم را دراختيار خواهند داشت.
ووووووووووووووووووووووووووووو
و حالا ببینید که خود شیخ شاه شان صد برابر آن ضد بشرها متجاوز ترند
و ارزش های مادی و معنوی ملت ایران را به حراج گذاشته اند
عباس علی آبادی
طنز روزگار
.............
نوشته زیر از نشریه ی بعثت است که به کوشش جانی معروف آخوند منافق و تبهکار هاشمی رفسنجانی و یاران ناسپاس و ضد ایران و ایرانی اش . بنام حوزه جهل و جنون تولید میشد. جالب اینکه . از زبان کسی این مطلب آمده است که جانش را و آبرویش را همین نویسندگان بعثت گرفته اند
مطلب را بخوانید و خود به عمق طنز روزگار پی ببرید
عباس علی آبادی
ککککککککککککککککککککککککککککک
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم
--------------------------------------------------------------------------------
از سري کتابهاي تحقيقي
بعثت شماره اول ( سال اول ) > سياست از دين جدانيست
سياست از دين جدانيست
يكى از فقرات سخنرانى آقاى شريعتمدارى در روز بيستم جمادىالاول 1383، پس از مراجعت از تهران اين است:
"استعمارگران براى اغراض استعمارى خود مشهوركردهاند سياست ازديانت جداست، و اين غلط است. زيرا اگر سياست به معنى تقلب و تزوير وپشتهماندازى است، البته ضد دين و مخالف دين است. ولى اگر سياست به معنى تدبيرامورودخالت درمصالح مردم باشد درجايى كه گفتهاند"مجارى الامور بيدالعلمأ بالله الامنأعلى حرامه و حلاله" تمام جريان روز به دست علمأاست. اگركسى به مذهب شيعه واسلام عقيده داشته باشد، بايد يقين كند كه مجارى امور به دست علمأ و مجتهدين است. مذهب مامثل مسيحيين نيست كه بگويد:" كار قيصر رابه قيصر واگذاريد و كارى به امور ديگر نداشته باشيد". بنابراين علمأ از هركسى اولى هستند كه دراين قبيل مصالح مداخله كنند. درجايى كه به يكنفر دهاتى بىسواد كه مىگويند امضاى خودش را بلد نبوده و سه چهار روز مشق امضأبه او مىدادند، بگويند بيائيد و درمصالح مملكت دخالت كنيد، ببينيد باچه دولتى صلح و با چه دولتى جنگ كنيم. درجايى كه اينها حق دارند درمهام امورمملكت دخالت كنند كه نه موضوعش را مىفهمند ونه محمولش را مىدانند و پنجاه سال ديگرهم اگر برود نخواهند فهميد. چگونه ممكن است مجتهدين بزرگ كه در راه اسلام ساليان دراز تحصيل كردهاند و سردوگرم دنيا را ديدهاند، اگر يك كلمه بگويند دخالت درسياست است؟!"
بگذار بگویند که آلوده به ننگیم ــ حرف همه کس را همه جا قدر و بها نیست
با درود به شما آقای علی آبادی محترم.فقط میخواستم بگم که من نه بلکه مثل
عمامه داران حاکم نیستم بلکه؛قربانی تمام عیار آنها هستم.خوشبختانه اینجا نه
ساواک ونه وزارت خوشنام اطلاعات هستند که بتوانند سرب داغ در دهن،
گوش و چشم مردم کنند تا بتوانند آنها را از گفتن، شنیدن و دیدن حقایق
بازدارند!اماّ عاقلانی که این مطالب را بخوانند خود داوری خواهند نمود که
چه کسانی عمامه دار بی عمامه و چه کسانی بی عمامه عمامه دارند!
چه کسانی ریشداران بی ریش وچه کسانی بارریشان بی ریشند!
من اروپا،نه پی حشمت و جاه آمده ام
از بد حادثه(اسلام ومسلمین)اینجا به پناه آمده ام
کسانی که پیروان اسلام ناب محمدی هستند را من نصیحت میکنم که بروند
همانجا زیر چتر نایب امام زمانش!به راستی اگرآن دجال ضد بشر یک حرف
راست در همه طول عمرش زد،این بود که می خواست اسلام ناب محمدی را
پیاده کند و کرد.آنهائی که هنوز فکر میکنند که اسلام ناب محمدی غیر از این
است که خمینی و خامنه ای و بن لادن و ملاعمر انجام میدهند؛سخت در اشتباهند
اسلام ناب محمدی بسا مخوفتر و وحشتناک تر از آنی است که اینها انجام میدهند
منتهی امروز اینها نه میتوانند و نه قدرتش را دارند که همان جنایات صدر اسلام
را انجام دهند.
بابک ـ ط
خدائی که محمد است حبیبش؛وای به حال طبیبش!خوشا به حال رقیبش!دربدر
اونکه این خدا شده نصیبش!
بابک ـ ط
ترحم بر پلنگ تیز دندان ــ ستمکاری بود بر گوسفندان
بیچاره گیرت ویلدز و امثالهم که مسلمین را از زیر ظلم و ستم مسلمین در اینجا پناه
می دهند،آنوقت خودشان هم باید قلمهاشان را بشکنند و دهانشان را بدوزند.
آقای توفیق ،هنرمند گرامی لطفاً به این شعر توجه کن
بشکنی ای قلم ای دست اگر ــ پیچی از خدمت محرومان سر
بابک ـ ط
خاک بر سر وقیحان
منافق و پلیدان
دکانشان اسلام شد
ایران نمودندویران
گگگگگگگگگگگگگگگگگ
بسر رسید عمر دیو
اگر همه بر خیزند
مار ندواند دشمن
گل پای شیخ نریزند
عباس علی آبادی
--------------------------------------------------------------------------------
نام فرستنده: عباس علی آبادی
موضوع: انتصابات قديم و چديد
--------------------------------------------------------------------------------
طنز روزگار
ککککککککککککککککککک
اين جانی شهير . هاشمی رفسنجانی تبهکار . مثل اينکه يادش رفته است که ۴۴ سال پيش در نشريه ی مخفی اش بعثت . به انتخابات فرمايشی در بار تاخته بود و به انتصابی بودن آن شوی شاهنشاهی اشاره کرده بود
و حالا با آمادگی کامل و با عجز و لابه ی فراوان از وقيح وقيحان ميخواهد نصيبی از اين رسوا ترين انتصابات داشته باشد. واقعا که اين ديو خون آشام و ياران منافق و جلاد و دجالش دست هر شاه خون آشامی را از پشت بسته اند
مطلب زير را بخوانيد تا بيشتر به پليدی اين شيخ شاهان پی ببريد
عباس علی آبادی
ککککککککککککککککککککککککککککککککککک
جستجو در سايت
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم
--------------------------------------------------------------------------------
از سري کتابهاي تحقيقي
بعثت شماره دوم (سال اول) > انتخابات!!
انتخابات!!
پس از دوسال و نيم كه رسماًمجلس تعطيل بود وقوانين توسط چند نفر معلومالحال تصويب مىشد، بالاخره انتخابات دوره بيستويكم انجام شد، بگذريم كه انتخابات براساس آئيننامهاى انجام شد كه خود آن هم از تصويبنامههاى كذايى بود، و آياچنين مجلسى مىتواند درتصويبنامه مولّد خود نظر دهد و اگر فرضاً آن را رد كرد، آيا چنين مجلسى خود بخود تعطيل نمىشود؟
اماخوشبختانه جريان كارطولانى بود كه كار به اين بحثها نمىرسيد، چه مسئله انتخابات نبود تاببينيم براساس چه آئيننامهاى است، انتصابى بود كه روى انتخابات دورههاى سابق را سفيد مىكرد. كنگره مركب از چند نفر مأمورين سرشناس دستگاه و جمع كثيرى از مأمورين مخفى سازمان امنيت و يك عده مردم كه حتى معنى كنگره و منظورازاين نشست و برخاست را نمىدانستند به رياست آقاى "احمد نفيسى" شهردار سابق تشكيل شد.
آرى دراين كنگره - كنگره آزادزنان و آزادمردان!- پس ازمقدار زيادى مديحهسرايى و زندهبادهاى بىمزه مأمورين، ليست تنظيم شده دستگاه كه درآن نام منصوبين دوره بيستويكم قانونگذارى نوشته شده بود به جمع حضار محترم رسيد!
انتخابات درمحيط صدرصد آزادى انجام شد بهطورى كه درتاريخ مشروطيت بىنظيربود! مردم حق نفس كشيدن نداشتند، سيل سيل بسوى زندانها روانه مىشدند. پخش يك اعلاميه كوچك انتخاباتى ازطرف علماى مذهبى و افراد ملى مساوى بازندان و شكنجه وحشيانهبود. به مجرد اعلام يك اجتماع از طرف ملت، گرداگرد منطقه مورد نظرحصارى از پليس مسلح و تانك وزرهپوش كشيده مىشد. روزنامههاى جيرهخوار ودستگاه دروغپرداز راديو، تلگرافات قلابى مأمورين را به نام طبقات مردم بازگو مىكردند... درسايه سرنيزه حكومت نظامى حتى اجتماعات چندنفرى ملت هم ممنوع بود. مراجع بزرگ تحت نظر بودند و جمع كثيرى ازاساتيد دانشگاه و طبقات مختلف مردم درگوشههاى زندان به سرمىبردند.
درچنين شرايطى مراجع تقليد و دستجات ملى وطبقات ديگر انتخابات را تحريم كردند، امادستگاه باكمال و قاحت صندوقها را پركرد و اينك بايد منتظر بود كه تصويبنامهها خروار خروار ازيك درمجلس وارد شده و ازدرديگر به سلامتى خارج شود. ملت ايران اين مجلس قلابى را به رسميت نمىشناسد وانحلال آن را هرچه زودتر خواستاراست
;;;;;;;;;;;;;;;;;;;
بنازم خداوند پیروز را
پریروز و دیروز و امروز را
عباس علی آبادی
با درود به توفیق؛ سید حسن مدرس از جمله آخوندهائی است که هم اکثر انقلابیون و هم خمینی
و شجره خبیثه اش از او به نیکی یاد می کنند؛اما برای من،آخوند،آخوند است. مدرس میگفت:
سیاست ما عین دیانت ماست. اون راست می گفت ولی کسی متوجه نبود اون موقع که اون منظورش چیه!چند دهه بعد مردم فهمیدند که سیاست آخوند عین
دیانتش؛حقه و نیرنگ و تزویر و ریاست.به قول حافظ:
در میخانه ببستند،خدایا مپسند ــ که در خانه تزویر و ریا بگشایند
بابک ـ ط
درود بر توفیق هنرمند؛بعد مدتها امروز سری به وبلا گت زدم،دیدم انقلاب شده،اونم از نوع
اسلامی اش!این آقای علی آبادی کیه؟درسهای مدرسه حقانی را که بهشتی ملعون برای تعلیم
و تربیت شکنجه گر و تروریست در دهه چهل تو اون مدرسه میداد ،جایش در وبلاگ شما نیست!اینها جایش در سایتها و وبلاگهای لاجوردی؛سعید امامی و اینجور جانورهاست نه اینجا!درسته که شما کامنتهارا سانسور نمیکنی و در دیزی را باز گذاشتی ولی آخه
حیای گربه کوره کجا رفته؟
ع ـ بی ستاره
فیلم فتنه درحقیقت چیست؟- دکتر رزی اصفهانی
Geert Wilders یک نماینده پارلمان هلند (
که مواضعی بسیار راست و ضد ایمیگرنت ها دارد فیلمی به اسم فتنه را ساخته است برعلیه اسلام و مسلمانان. این فیلم را برخی از سایت های فارسی زبان هم انتشار داده اند با زیر نویس فارسی .
فیلم با آیاتی از قرآن شروع میشود که ترجمه آن آیات جمع آوری سلاح و امکانات وقدرتمند شدن دربرابر تهدیدات دشمنان است .که البته چیز جدیدی به نظر نمی رسد . همه دولت ها و همه نیروهایی که مسلحانه می جنگند این تبلیغات را دارند و درشرایط جنگی وقتی جان یک عده و یا ملتی درخطر است هم و غم آن عده و آن گروه و یا آن ملت جمع آوری بیشترین سلاح و توانمندیهای نظامی برای درگیری با دشمن است . بعد از این آیات حمله هواپیما ها را در 11 سپتامبر به برج های دوقلو نشان میدهد. که آنرا نتیجه این آیات میداند. و صدای کسانی که درآن برجها سوختند و از بین رفتند پخش میشود . آن حرکت از نظر همه انسانهای دنیا و از جمله مسلمانان همه جا محکوم بود و همه آنرا محکوم کردند . یک حرکت تروریستی برعلیه غیر نظامیان که نتیجه ای به جز خشونت های بیشتر و حمله به عراق و افغانستان دربرنداشت .ولی البته درآن حمله حدود 3500 نفر حداکثر از بین رفتند. درانتقام آن حمله وبرای البته هد فهای بزرگ دیگر آمریکا به افعانستان حمله کرد وهنوز هم جنگ درآنجا کم وبیش ادامه دارد . کشته های جنگ افغانستان در پی آمد حمله آمریکا بدرستی منتشر نشد . و لی هرچه باشد مسلما از 3500 تا باید خیلی بیشتر باشد. درادامه جنگ افغانستان حمله به عراق بود که خبرنگاران دنیا تلفات آن جنگ و عوارض اش را حدود 600 هزار نفر تخمین زدند. که ویرانی همه مراکز فرهنگی و اقتصادی و محیط زیست را هم بابد به آن افزود و همچنین دشمنی های قومی و مذهبی که نتیجه آن جنگ ویرانگر بود .جنگ عراق هنوز روزانه کشتار میکند. درحمله های انتحاری - دربیمارستان ها ازبی دارویی و درخانه ها از بی غذایی .
درادامه فیلم تبلیغاتی است که اسرائیل و یهودیها را دربرابر حملات و تهدیدات مسلمانان بی پناه و مظلوم قلمداد میکند. هر حمله انتحاری به اسرائیل که کمتر از 10 نفر کشته داده است یک حمله مسلحانه و وسیع به سرزمین های اشغالی و به کمپ های پناهندگی فلسطینی ها را در بر داشته است که مسلما تعداد کشته شده ها خیلی بیشتر از ده نفر وبیست نفر بوده است . خانه های ویران شده فلسطینی ها . پناهگاه های پراز فقر و بیماری و عقب ماندگی و ملتی آواره و بی خانمان و دربرابرش اسرائیل مجهز به پیشرفته ترین ارتش خاورمیانه و با کمک ها ی بی دریغ آمریکا و اروپا قرارگرفته است. فیلم هایی نشان میدهد از مردم عادی فلسطین و عرب که دشمنی خودشان را با یهودیها نشان میدهند و به آنها به عنواین مختلف توهین میکنند. ولی آیا اسرائیلی ها اینکار را نکرده اند؟ آیا عکس بمب های اسرائیلی را ندیدیم که کودکان اسرائیلی روی آنها امضاء میکردند و یعنی بمب های امضاء شده را برای کودکان همسن و سال خود درپناهگاه های فقیر فلسطینی ها میفرستادند؟ و اینهمه زنجموره برای یهودیان و خطر مسلمانان برای آنها آیا غیر از یک حرکت تبلیغی کثیف و شوم در جهت یک جنگ صلیبی نیست ؟ آیا این کار یک نماینده مجلس که دردرجه اول نه یک فیلمساز و یک مبلغ آزادی بیان که یک سیاستمدار راست ضد خارجی درهلند است را میشود به عنوان یک حرکت آزادیخواهانه قلمداد کرد وآنرا تبلیغ نمود؟
چطور درکنار این فیلم کشتارهای جمعی با بمب های پیشرفته را ازطرف آمریکا و اسرائیل را نشان نمیدهد؟ چطور زندانهای ابوغریب و گوانتاناما را دراین فیلم نشان نمیدهد؟. و چرا ترازو همیشه به یک سو سنگینی میکند؟
درست است که جماعت خشمگین مسلمانان را که از اشغال فلسطین و جنگ عراق و افغانستان بشدت گزیده شده و به نقطه اوج عصیان رسیده اند را نمیتوان کنترل کرد و منفعت طلبانی مثل آخوند های ایران و دیگر کشورها میتوانند آنها را بسرعت بسیج کنند و به سمت شورش و کشت و کشتار سوق دهند ولی آیا این مسلمانان نا آگاه هم وجودشان ریشه در کلنیالیسم و غارت ها و اشغال های همان کشورهای غربی ندارد ؟ آیا هند و پاکستان سالیان سال کلنی انگلیس نبودند؟ و مردم این کشورها سالهای رشد شان را بدلیل غارت و اشغال همان کشورهای متمدن از دست ندادند ؟ آیا کودتای 1952( 1332( سیا باعث از پای افتادن دولت ملی دکتر مصدق نشد و یک دیکتاتوری درعرض 25 سال نفس مردم ایران را نگرفت و باعث نشد که هیچ حزب و روزنامه آزادی بوجود نیاید و مردمی که به اصول دموکراسی و آزادیهای مدنی آشنا نبودند و تنها شور واحساسات انقلابی داشتند به خیابان بریزند و یک حکومت اسلامی را روی کارآورند؟
درهرحال آنچه به نظر میرسد اینست که درهردوحالت چه درغرب و چه در کشورهای مسلمان آنهایی که به آتش این جنگ های مذهبی دامن میزنند و بدون اینکه علل عقب ماندگی کشورهای مسلمان و توده های مذهبی را مورد تحلیل و بررسی قراردهند هرآنچه دراین کشورها روی میدهد را به عنوان اسلام دربوق و کرنا میکنند هدفی چندان انساندوستانه ندارند و قصدشان نه آزادی بیان و نه مبارزه ضد سانسور بلکه تبلیغ یک نوع تبغیض نژادی وقومی است و دو پاره کردن جهان و بستن مرزهای کشورهای غربی بروی مردم کشورهای مسامان و احتمالا تیز ترکردن آتش جنگی جدید درخاورمیانه است
به نظر من سایت هایی هم که این نمونه فیلم ها را به عنوان آزادی بیان تبلیغ می کنند آتش بیار معرکه ای هستند که انتهایش را یا نمیدانند ویا عامدا و آگاهانه به آن دامن میزنند
آیا آن سایت های کمونیستی که این چنین جنایات مسلمان ها را دربوق می کنند یک بار حاضرند جنایات استالین و دیگر سرکردگان کشورهای به اصطلاح سوسیالیسیتی را هم افشاء کنند و توی بوق کنند؟
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
زری اصفهانی
از وبلاک زری اصفهانی
ازفرصاد حسن زاده
هم و غم انسان والا و انسان دوست . جز این نیست که میان انسان ها صلح و برادری و برابری را برقرار سازد. اما همیشه پارا زیت هایی پیدا می شوند و چوب لای چرخ می شوند و چون فتنه بدتر از قتل است طبیعی هست امثال فتنه سازان باید بایکوت شوند تا دست از شیطنت بردارند و از آتش بیاری معرکه های انسان سوز دست بردارند و تیغ جلادانی چون مرتجعین و استعمار گران را بیش از این تیز نکنند
با این وصف آقای علی آبادی از آن نویسندگانی هست که دوستدار اتحاد ملت هاست و مدافع حقوق محرومان جوامع زیر ضرب خون آشامان عمامه دار و بی عمامه . و من از نوشته ی فراوان شان . در سایت های متعدداین خط را درک کرده ام
فردا
تمام چهره ات ای مدعی
پیدا شود
بی ماسک و
بی روتوش
پس دور شو
از دروغ
تهمت زدن
از هرچه زشت
از هر چه بد
فرصاد.........
با درود خدمت خانم زری اصفهانی.من همه کامنت جناب عالی خواندم.من به عنوان یک کارگر
ساده و کم سواد،همه فرمایشات جنابعالی را قبول دارم و با همه جنایات آمریکا،اسرائیل،استالین
و حتی همین به اصطلاح جوامع سوسیال دمکرات اروپا هم مخالفم،اما شما به عنوان یک روشنفکر
چرا یکبار هم که شده به جنایات محمد و علی، اشاره ای ندارید.آیا ما ایرانیها طی چهارده،پانزده
قرن از استالین و هیتلر وجورج بوش و آریل شارون ضربه خورده ایم یا از اسلام و اسلامیستها؟
آیا کمونیستها و فاشیستها و امپریالیستها و صهیونیستها به ما بیشتر آسیب رسانده انده اند یا
مسلمانها؟چه کسانی قرنها مارا در جهل فرهنگی نگهداشته اند؟خانم زری اصفهانی کمی هم انصاف
داشته باشید!زمانیکه عربها به ایران حمله کردند،وهمه چیز مارا؛مطلقاٌ همه چیز مارا !
یا نابود کرده یا به غارت بردند.پدران و برادرانمان را،قتل عام کرده ومادران و خواهرانمان
را بردند و تجاوز کردند و یا در بازار به عنوان کنیز و برده فروختند!تا چند قرن مارا از
صحبت کردن به زبان مادریمان محروم کردند!آن زمان که آخوند و ملا نبود!هر جنایتی را
که مسلمانان انجام میدهند،میگوئید ، اینها به اسم اسلام این کارها را میکنند،ولی اسلام دین
رحمت است! آیا به خاطر چند دقیقه فیلم گیرت ویلدرز و آیات شیطانی سلمان رشدی است
که چند میلیون ایرانی آواره اند،یا به خاطر اسلام ناب محمدی؟اگر این آیته الله های ناب
محمدی نبودند و گودتای انگلیسی، آمریکائی،اسلامی، بیست و هشتم مرداد را هدایت و
حمایت نمیکردند،دولت قانونی و مردمی دکتر مصدق را نمی توانستند سر نگون کنند!
من که در حد این نیستم که با شما جر و بحث کنم،اما یک چیز برای من مثل روز روشن
است و آن اینست که شماها نویسندگان و روشنفکران ما آگاهی کامل از اسلام ناب
محدی دارید ولی چرا همیشه میخواهید حقایق را از ما مردم عادی پنهان کنید و اسلام
را دین رحمت و مترقی جلوه دهید؛سر در نمی آورم.خود محمد در قرآنش می گوید که:
من بشری هستم مثل شما.حال من نمی دانم که چرا همه طرف دارانش اینقدر کاسه
داغتر از آشند!اگر به همه دنیا و مافیها اهانت کنی؛هیچ مسئله ای نیست، ولی وای به
اون وقتی که اسم محمد یا یکی دیگه از دارو دسته اش بی طهارت بیاری واویلا!!
با سپاس:علی بی ستاره
درود بر خانم دکتر اصفهانی شاعر و نویسنده مبارز . که حق مطلب را ادا نموده اند
و شاید جای توضیح بیشتری نباشد
اما یک عده از ضد اسلام های حرفه ای بی هیچ دانش مذهبی . شب و روز خدا جنایات ضد بشری یک مشت قدرت طلبان عرب و ایرانی را به اسلام می چسبانند و قصد دارند از آب گل آلود ماهی مقصود را صید کنند ونمیدانند که همه پیامبران برای خدمت به مردم مبعوث شده اند و علیه خون آشامان روزگار شان . محرومان را شو رانده اند. و با همه حاکمان ضد بشر چنگاچنگ شده اند
و ایران و ایرانی مورد هجوم ستمگران بنام زر دشت و موسا و عیسا و محمد و علی و مارکس و سرمایه داری قرار گرفته است . و نه از سوی خود این بزرگان و شاخصان جوامع بشری .روسیه تزاری و شوروی کمونیستی و آمریکای مسیحی و اسرائیلیان یهودی نیز در استمرار ستم گری ها به ایرانیان نقش داشتند. که ادامه ستم خودی و خارجی بوده است . که هیچکدام این مظالم به اصل هیچ دینی بر نمی گردد. خون آشامی کار هیچ دینی نبوده و نیست بلکه کار انسان قدرت طلب و بیشرم و کلاش و دجال است. این یک اندیشه استعماریست که باید جنگ مذهبی راه بیفتد تا ذخایر کشور های پرتنش و در حال جنگ را به یغما ببرند
برای عده ای اصلا مهم نیست که در طول تاریخ از سوی تا بعان ادیان . چه بلایی نصیب انسان های بی گناه و بی پناه شده است. اما هرجا بنام اسلام جنایتی صورت گرفته است باید هرچه لوش و لجن هست را به سر و روی رهبران از دست رفته و راهیان راهشان ریخت
مرگ از آن خمینی صفتان باد که با جنایات ضد بشری شان بهانه جویان مغرض را به میدان آورده اند تا مثل شاه و خمینی بر دهان حقطلبان و حقگویان سرب داغ دروغ و تهمت بریزند
طبیعیست که همه این بی شرمی ها نسبت به ساحت پیامبران رهایی از گور عفن عمل ضد بشری خمینی و همراهانش نشئا ت میگیرد
اما.اگر در دیزی باز است
حیای گربه مرتجع مدعی روشنفکری و ایران دوستی کجا رفته است
!؟
مهران آوائی
از سخنان جورج جرداق دانشمند بزرگ و روشنفکرمسیحی و مبارز* * *
نه چشمه ساران پرآب و بركت!
نه سرزمينهاي پرنعمت سبز و خرم!
نه همة ثروتهاي دنيا!
نه نشاط شبانگاه و نسيم صبا و ژاله صبحگاه!
نه نعمتهايي كه براي فرد خوشگذراني، در مكاني جمع شود كه ازآن شير و عسل ميريزد و بر آن مر و لبان ميبخشد!(2)
نه خنده طبيعت و شادي و سرور آن در هر باغ و گلستان!،
و نه هرآنچه را كه جزيرةالعرب در آن روزگار از آن محروم بود اگر به اوميدادند، همه و همه به پايه آنچه بزودي از سرزمين معجزهها براي همه دنيا، طلوع و ظهور ميكرد، نميرسيد و ارزش برابري با آن را نداشت.
اين سرزمين، در آن زمان چيزي بالاتر و بزرگتر از همه اينها برايدنيا به ارمغان آورد: هنگامي كه جهان هستي به پاخاست، زمان به همپيوند يافت!، چشمهها صاف و زلال گرديد، ارزشهاي عالي زندگيروشن و آشكار شد و حقيقت وجود هستي در مرحله تكاملي انسانيت مطلق نمودار گشت و جوشش خير و نيكي، بلندي حقيقت، تحكيمعناصر فضيلت، به ظهور پيوست تا جملگي در ساكن غار حراء محمدبنعبدالله بروز و تجلي نمايد و همچنان در سرور و برگزيده نيكوكاران،انقلابي بزرگ، عليبن ابيطالب ادامه يابد و جاودانه شود.
برانگيختگي و بعث اين انسان بزرگ و استمرار آن در پسرعموي والاي او، بهخاطر ابدي ساختن حقيقت بزرگ، در روي اين زمين و درميان مردماني كه از عادات و موازين آنها گرفتن جان انسان با درهم و دينار بود، همان معجزهاي است كه به زودي به وقوع ميپيوست.
اين برانگيختگي، پس از خود محمد و علي ــ رهبران انقلابهاياجتماعي بشردوستانه بر ضد بدبختي و درماندگي در آن محيط و آنزمان ــ معجزه بزرگ صحرا بود.
.............
فرستنده
کورش ثابت
...........
صداي محمد
از لهيب صحراي سوزان فروغي در چشمانش!
و از گسترش ريگهاي عريان، در برابر تابش خورشيد، صراحتيبر زبانش!
و از باغهاي « يثرب» و بستانهاي « طائف» و از واحههاي شناگرحجاز كه همچون جزائر پراكنده در دل دريايي از ريگ در زير پرتو ماه خودنمايي مينمودند، نرمي و مهري در قلب او و گرمي و سازشي درخون اوست!
و از وزش گردبادهاي تند صحرا، انقلابي در خيال اوست!
و از بيان شعر و نور آسمان افسون و سحري در زبان و شعلهاي فروزان در روح اوست!
و از راستي تصميم و درستي انديشه، برشي در شمشير و پيام ورسالتي در دست اوست. اين همان محمدبن عبدالله، پيامبر عرب،بت شكن تاريخ و كوبنده راه و رسم بت پرستيهايي است كه در زيرنامهاي : پرستش ثروت و سرمايه، پرستش عادات و رسوم كهنه،پرستش احمقانه نژاد و خون، انسان را از برادر انسانش دور ميكرد.
* * *
فرزندان « قريش» دنيا و زندگي را تنها در ربودن درهمهاي ناچيزعرب باديه نشين و انباشتن آنها براي خود ميديدند. آنها ارزشهاي زندگي انسان را تا حد يك تجارت پرسود و سوداگري و بهره گيري روزافزون، و كارواني از كالاها كه پستيها و بلنديها را سير كرده وبيابانهاي پرپيچ و خم را با نواي ني و خوانندگي براي شترها ــ بهخاطر سوداگري ــ پائين آورده بودند... و سايباني جز سايه درختانيك قرشي! و پناهگاهي جز مكه، شهر بتها و بتپرستيها، كه در آن فقط درهم و دينار، پول و ثروت ارج داشت و حكومت ميكرد،نداشتند!
ناگهان در گوش آنان صدايي طنين انداخت كه وجودشان را لرزاندو رشته شهوتها و هوسهاي آنان را از هم پاشيد و دنيا را بر سر آنهافرو ريخت! آن صدا ميگفت:
انسان ارزشي دارد، برتر از آنچه شما ميشناسيد، و عرب بيابانگردو سرگردان، رسالتي دارد غير از آنچه شما ميپنداريد.
اين صدا، صداي محمد بود.
* * *
دو قبيله « بنياسد» و « بني تميم» در مسير جاهلانة زندگي خود با گمراهي و ضلالت، بهسرعت پيش مي رفتند و دختران خود را همچنان زنده به گور ميساختند و در اين كار جز پيروي از عادات و رسوم غلط و تبعيت از آنچه انسان جاهل گذشته انجام ميداد هدفي را تعقيب نميكردند و جز زهرخند بر آراستگي خلقت و زيبايي طبيعت وشورانگيزي هستي انگيزه ديگري نداشتند. به گوش آنها صدايي ملايم وسرشار از نسيم مهر و شوريدگي عشق و زندگي خورد كه ميگفت:
اي بندگان خدا! از زنده به گورساختن دختران بپرهيزيد!، براي زنان نيز مانند مردان حقوقي است و كسي صاحب اختيار مرگ و زندگي ديگران نيست، زندگي و مرگ تنها به دست خدا است.
اين صدا، صداي محمد بود.
* * *
اعراب هميشه در جنگ و ستيز با شمشيرهاي آخته بودند و بازبانهايي كه گويي تازيانههاي دوزخ است! با يكديگر سخن ميگفتند و در سايه نيزهها و شمشيرها به دختران ميرسيدند و بر لبان آنها بوسه ميزدند!
جامعه آنها مركب از سواراني فخرفروش، مرداني در ميدان كارزار و كودكاني نالان بود كه براي خود پناهگاهي ميجويند و با كينه توزي و نابرادري، پرورش مييابند و بزرگ ميشوند! ناگهان درخميههايشان بانگي پيچيد سهمگين تر از خروش رعد و برق وهولناك تر از صفير توفان... كه ميگفت:
اين چه كاري است كه ميكنيد؟! آيا سزاوار است كه همديگر را بكشيد؟ و شما در سايه آفريدگار آسمان و زمين، برادر يكديگريد!جنگ و كشتار از كارهاي اهريمن است و آشتي و صلح براي شمازيبنده تر است و در ساية آن، زندگي بهتر و نعمتهاي دلخواه شما فراهم تر است.
اين صدا، صداي محمد بود.
* * *
هيچ قوم و ملتي مانند مردم عرب، در خودخواهي و خودبيني فرونرفته بود. آنها آنچنان تحقير و خواري بر مردم غيرعرب روا داشتند كه فقط خواسته اخلاق فرعوني، خودپسندي احمقانه، اخلاق زشت و تلخ بود. ودرنتيجه، مردم غيرعرب در نزد آنان به قدري پست شمردهشدند كه شرافت انساني آنها مورد تهديد قرار گرفت و اين امر برپرچمدار رسالت جهاني سخت گران آمد و خودخواهان فخرفروش را با صدايي بلند بهخود آورد كه ميگفت:
«عرب را بر عجم برتري و فضيلتي جز با پرهيزگاري نيست و انسان،خواهي نخواهي برادر انسان است.»
اين صدا، صداي محمد بود.
* * *
اما زجرديدهها و ستمكشيدههاي روي زمين!...
اما طردشدگان و آوارگاني كه باد سموم صحرا چهرههايشان راسوزانده بود و اجتماع مزدور نيز آنها را از خود ميراند و زندگي چنانبر آنان تلخ و تنگ گشته بود كه آنها كمارزشتر و پستتر از ريگهايبيابانها بهحساب ميآمدند و روزگار سياهي را ميگذرانيدند.
... اينها رفقا و ياران صاحب رسالت، پيامبر جديد بهشمارميرفتند، چنانكه دوستان مسيح نيز بينوايان و مطرودين اجتماع بودند. و پيامبر بهخاطر نجات آنها، حكومت را بهدست شورا سپرد.بندگي و بردهگيري و بهرهبرداري انسان از انسان را تحريم كرد.بيتالمال و كوششهاي مردم را ملي و عمومي ساخت تا همه با هم،از زندگي بهره مند شوند و پشت و شانههاي بستگان قريشي خود را با تازيانههاي خيرخواهي ملتهب ساخت! و با تمام نيرو و وجود خويش براي وحدت جهاني، كوشش نمود و سمبل آن را خداي واحد قرارداد و همه را بهسوي او خواند. در حالي كه آنان، مردمان بيخرد وكودكان نادان را تحريك كردند كه پيامبر را سنگباران نموده و او را مسخره نمايند.
اما دلهاي اين ستمديدگان و آوارگان و بردگان كه « بلال» مؤذن پيامبر ــ و نخستين مؤذن در اسلام ــ هم جزو آنها بود، با صدايي كه ژرف تر از سرود صبحگاهي و نشاطانگيزتر از سايه بيدريغ شب ونافذتر از همه بانگها بود، آرامش يافت و روشن گرديد:
« مردم همه روزي خوار وخاندان خداوندند و محبوبترين فرد در نزداو كسي است كه براي خاندان او مفيدتر باشد».
اين صدا، صداي محمد بود.
* * *
اما دشمنانش و آنهايي كه او را آماج سنگها كرده و مسخرهمينمودند، اين صداي زندگيبخش را از او شنيدند: « ولو كنت فظاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فيالامر و اذا عزمت فتوكل عليالله انالله يحب المتوكلين» (3) اگر تو درشتخوي و سنگين دل بودي از گرد تو پراكنده ميشدند، از آنهادرگذر و عفو كن و براي آنان طلب آمرزش بنما و در كار با آنها به مشورت بپرداز و چون تصميم گرفتي بر خداي توكل كن كه خداوند متوكلان را دوست دارد.
اين صدا، صداي محمد بود.
-------------------------------------------------------------------------------
(3). سوره آل عمران.
* * *
اما رزمندگان...
و آنهايي كه در راه زندگي بهتر ميجنگيدند... آنهايي كه ياران او برضد شر و فساد بودند. اگر بههنگام جهاد و دفاع از بنياد انقلاب جديد وسوسهاي براي پايمال كردن حقوق و كرامتهاي ديگران در دل آنها راه مييافت، پژواك اين كلمات دلنشين در دل و جانشان طنين ميافكند: جاي گرفت:
« نيرنگ و حيله بكار نبريد، مردم را به زنجير نكشيد، كودكان و زنان و پيرمردان و صومعه نشينان گوشه گير را از پاي درنياوريد، درختهاي خرما را آتش نزنيد، و هرگز گياه و درختي را قطع ننماييد و هيچ خانه وبنايي را ويران نسازيد».
اين صدا، صداي محمد بود.
* * *
عرب اين بانگ آسماني را از فرزند عبدالله فرا گرفت و آن را شعارخود ساخت و همهجا گسترش داد تا آنجا كه هر تاجدار زورمندي را در آن غرق نمود! و بدين وسيله توانست پيوند انسانها را با همديگرمحكمتر سازد و از همه بالاتر، رابطه بين انسان و روح كائنات را ــ كهپيامبر صحرا آن را خداي واحد و بيشريك ميخواند ــ استوارتر و ناگسستني تر نمايد. ساية محمدبن عبدالله وسيع تر شد و گسترش يافت تا سراسر عالم قديم را فرا گرفت و از مشرق تا مغرب، از خاور تا باختر، نيكي و معرفت و صلح بارور گشت و اينك پيامبر صحرا دست خود را بر فراز جهان برافراشت تا بذر برادري و دوستي و محبت جهاني را در زمين بيفشاند.
و از آن پس، پرچم اسلام از هند تا اندلس برافراشته شد.
و بر جبين خورشيد، تاج ملتي بزرگ درخشيدن گرفت!
* * *
هدف نهايي اين صداي آسماني اين بود:
دعوت جهاني به برادري انساني، كوتاهي دست طبقه حاكمهستمگر، از ملت و دارايي و ثمره كوشش مردم. برابري همگاني ــ اعماز كوچك و بزرگ، محكوم و حاكم، عرب و عجم ــ در حقوق! زيرا كههمة مردم برادراني هستند كه با هم برابرند. و از اهداف نهايي اين صدا بود: دعوت به رهايي زن از ظلم و ستم مرد، آزادي كارگر از ستم كارفرما، آزادي بردگان و نوكران از بندگي و ذلت... تا آنجا كه شرائطزمان و امكانات محيط به آن اجازه ميداد.
اين صدا ميخواست كه درست برخلاف نظريهي آن عده ازفلاسفه پيشين كه ميگفتند: كارگران و پيشهوران و بردگان بايد به جرم انحطاط كار و پيشهاي كه دارند! از حقوق مدني محروم شوند و دنيا را در حقوق و مشاغل به طبقات گوناگوني تقسيم كرده بودند(4)، همهافراد مردم در كار حكومت و سرنوشت خويش دخالت كنند و اينبدون ترديد بزرگترين خيرخواهي و بشردوستي ممكن در شرايط آنزمان بود.
ربا و استثمار انسان از انسان تحريم گرديد.
و اين صدا، پس از محمد، صداي عليبن ابيطالب بود!...
و انقلابي بود برضد اجتماعي كه بنياد آن برپايه ظلم و ستم استوارگشته بود!
امام عليبن ابيطالب، بزرگ بزرگان عالم،بيهمتا نسخهاي است كه شرق و غرب جهان نه در گذشته و نه امروز، صورتي برطبق آن نديده است.
شبلي شميل
---------------------------------------------------------------------------------
(4). فلاسفه يونان و از جمله افلاطون، چنين نظريهاي داده بودند!
................
فرستنده
کورش ثابت
آقای مهران خان شما(ها)که هروقت هرکسی کوچکترین چیزی بگوید یا بنویسد؛
که با طرز تفکر شما(ها)همخوانی نداشته باشد، فوراً اورا به خمینی نسبت
میدهید،الان یک آدرسی به شما میدهم بروید و ببینید که آیا ما این بی شرمی ها
را نسبت به ساحت پیامبران رهائی که برای خدمت به مردم مبعوث شده اند
(البته به قول شما؛والا ما مردم را امیدی به خیر اینها نیست،شر مرسانند)
میدهیم و یا آن پیامبران و رهبرانند که خودشان با بی شرمی بی حد و حصر
این مزخرفات را به عنوان کتاب راهنما برای مردم به جای گذاشته اند؟
آدرس:قرآن مجید(کریم) ـ سوره نمل آیات۱۸تا۲۳و۸۲ سوره حجر آیه۲۷ سوره هود آیه۵ آل عمران۱۱۹ انبیاء۸۱ سبا۱۲ ص۳۶ بقره ۶۵و۶۶ صافات
۱۳۹تا۱۴۵ طاها۸۸ اعراف۱۴۸ـاحزاب ۷۲ ـ الزلزال ۴ همچنین در کتاب
نهج البلاغه خطبه۸۰ نظر علی در مورد زنان پس از جنگ جمل.بله آقای
مهران با همه دانشهای مذهبی که شما دارید وما نداریم!ای کاش من در یک
خانواده غیر مذهبی به دنیا آمده بودم تا به جای این مزخرفات و لاطاءلاتی
که شما آنرا دانش مذهبی میدانید؛علم آموخته بودم!به قول سعدی
دلایل قوی باید و معنوی...نه رگهای گردن به حجت قوی
بابک ـ ط
با درود به بابک ـ ط . میخواستم بگم که شما اینقدر اعصاب خودتون را خورد نکنید،بحث با
اینها کلاٌ بیهوده است.البته من همه شونا میگم نه فقط مسلمونها.همه شون سرتا پا یک کرباسند.
چه بودایی،زردشتی؛کلیمی،مسیحی،مسلمون،بهایی و..اینها تمام حد و مرزهای پر رویی و
وقاحت را در نوردیدند و تا باهاشون بحث میکنی میگن تقصیر کاهن ها یا مغها یا خاخام ها یا
کشیشها و یا آخوندها بوده!وقتی مثلا با مسلمونها بحث میکنی و از قرآن فاکت می آری،
اونوقت میگن نه ؛ قرآن؛ محکمات و متشابهات داره(بخوانید:سفتیات و شلییات).آخه دوستان
عزیز؛خدائی که هی شل و سفت میکنه؛چه مشکلی را تا بحال از جوامع بشری حل کرده؟
در طول قرون متمادی؛تمام ادیان و مذاهب به غیر کشتار و جنایت و نفاق و دشمنی انداختن
در میان مردم،کدام مسئله از مسائل جامعه را حل کرده اند؟ای بابا!!به قول اصفهانیها میگن
دیزی ابول کلوا داره ـ ـ ما با ابول کار نداریم ـ ـ ابول با ما دعوا داره!
پیروز باشی بابک جان.
شهلا ـ س
خدایی که همه را آفریده است. بندگانش نفیش میکنند. و تعدادی هم از این مخلوقات . همیشه طلبکار خدایند
پس عجیب نیست که ادیان و پیامبران و کتب خالق هم منکرانی داشته باشند. که این دیدگاه های منفی زیانی به اصل و ریشه نمیزند. بلکه . یک عده ای را سر کار میگذارد و تعدادی را هم گیج میکند. بعضی ها هم از این طریق به دکه های شان بطور موقت رونق می بخشند. چون مبارزه با جلادان . در میدان رزم مالیات مالی و حیثیتی و جانی دارد چه بهتر از نعل وارونه زدن ها و دین ستیزی ها . که آعاز و انجامش لو رفته است. و در یک کلام مذهب ستیزان چوب زیر بغل ارتجاع بودند و هستند و خواهند بود
و سر انجام
معمار اندیشه مارکسیسم
فیلسوف آلمانی کارل مارکس که یکی از فلاسفه بزرگ قرن نوزدهم و مولف کتاب - سرمایه - و بنیانگذار اندیشه مارکسیسم جهانی با همکاری همرزمش انگلس می باشد. در باره محمد حبیب خدا میگوید
مرد عربی که کاستی های مسیحیت و یهودیت را درک کرد. و مسئولیتی را بر عهده گرفت که در میان اقوامی که بت پرست می باشند بی خطر نبود . و آنهارا به توحید دعوت کرد. و ابدیت روح و جاودانگی آن را در درون آتان ریشه دار نمود. آیا حق او نیست که جز ئ مردان بزرگ تاریخ قرار گیرد؟ .بلکه بایستی هر خردمندی اعتراف کند که او پیامبر و پیام رسان از آسمان به زمین است
و در جایی دیگر میگوید...
این پیامبر با رسالت خود . دوران علم و نور و حرفت را باز گشایی کرد
شایسته است که گفته ها و اقداماتش به صورت علمی ویژه ای تدوین شود. با اینکه آموزشهایی که مطرح کرد به عنوان وحی از بالا بود. اما خرافات موجود در سالهای گذشته از دگرگونی و تغییرات بوجود آمده را محو نمود
..................
فر زاد بهار
با درود به بابک ـ ط و شهلا ـ س
فقط میخواستم بگم که راجع به دین و مذهب و آورندگان آنها هر چه می خواهید بگوئید و
بنویسید زیرا که هرچه بگوئید وبنویسید کم است.اما وقتی راجع به آنهائی که کامنت
نوشته اند،مینویسید،با احترام کامل بر خورد کنید! از کلمات توهین آمیز جداٌ خودداری
ورزید.هرچقدر هم آنها؛به ما فحاشی بکنند و تهمتهای نا روا و نا شایست بزنند؛فراموش
نکنید که ما از روی عقل صحبت میکنیم؛نه خرافات!ما باید وا قع بینانه برخورد کنیم؛ نه
متعصبانه. مواظب باشید که :
ماهرانه در جنگ است...نا خدای استبداد...با خدای آزادی...
پیروز باشید
علی ـ بی ـ ستاره
خدمت آقای فرزاد بهار عرض کنم که همه بدبختیهای ما از ایده ئولوژی هاست؛چه از نوع
مذهبی اش و چه غیر مذهبی اش !چه موسائیست و مسیحیست ومحمدیست و چه مارکسیست
و کمونیست و لنینیست و مائو ئیست و فیدلیست!بهترین و محکم ترین دلیل هم اینست که هم
در طول عمر خودمان دیده ایم وهم به تاریخ مراجعه کرده ایم.از قدیم گفته اند:
عطر آن است که ببوید،نه آنکه عطار بگوید.
موفق و کامیاب باشید.
علی ـ بی ـ ستاره
مهران آوائی
....
کسی که به خدا اعتقادی ندارد
بحث مذهبی با ایشان بی ثمر است
چون تن -مذهب - بی سر- خدا - چه ارزشی دارد که آدم برایش وقت تلف کند
به فرض بحث کردیم و یکی را جا کن کردیم. آیا رژیم عمامه داران رهسپر گور نابودی می شود ؟
هزاران بار به این پرسش ها پا سخ داده شد. مگر مفید فایده شد؟
راجع به سخن مولا علی در نهج البلاغه در باره مطلق زن نیست. بلکه فقط در باره یک زن است آنهم در میدان جنگ که به عنوان مثل آمده است که در مثل هم مناقشه نیست
و کسانی که پایبندی به هیچ مکتبی ندارند هم نمیتوانند با هیچکسی به توافق برسند. چون چهار چوبی برای بحث ندارند
در ضمن این بحث ها هم برای رژیم خون آشام سرب داغی نیست که کله پایش کند
فقط سرگرمی وبلاکی است برای من و شما
در حد پز عالی و جیب خالی که حد اقلش خودمان را سر کار میگذاریم تا مردان در میدان خون بدهند و من و شمارا به مشروطه مان برسانند
راستی !! مگر در خارج کسی هست که بخواهد حکومت مذهبی روی کار بیاورد که شما به دین و مذهب مردم می پرید !؟
و مذهب خمینی مگر . مذهب شیطانی من در آوردی نیست که اول از همه جان شیعیان را گرفته است. به وسعت هزاران هزاران نفر از بهترین هایش را !؟
پس. بعد از خمینی. طلب شما از ستم ناپذیر های ایستاده در برابر دژخیمان حاکم چیست!؟
چون دیندارند و ضد ارتجاع و استعمار!؟ و یا آنان را رقیب خودتان میدانید !؟ که هرچه زودتر باید از صحنه ی مبارزه حذف شوند !؟
همانطوری که نوشته بودم . بحث میان ما بجایی نخواهد رسید . اما
در میان 6600آیات قرآن چند آیه را بدون هیچ اشراف کار شناسانه برخ کشیدن چه سودی در بر خواهد داشت!؟
یکصد و چهارده بار بسم الله الر حمان الرحیم در ابتدای سوره ها آمده است
با 600 بار کلمه رحمت و رحمان و رحیم و دیگر مشتقاتش
آیات جنگی همه اش دفاعی هست و و تنها به محرومان تحت ستم دستور گرفتن سلاح علیه جلادان داخلی و خارجی را می دهد و بس
و لا اقل بیش از 1000 آیات قرآن راجع به علم و خرد و دانائی است
و تازه. ما به عنوان مسلمان بیشتر کشته دادیم و زندانی و بها ی سنگین تا ریشه ستم خمینی و خمینی صفتان زده شود که بزودی جانشینان خون آشامش راهی جهنم خواهند شد
صائب . هزار دام تما شا زموج هست
زین بحر . چون حباب چرا چشم بسته ای
!؟!؟
14:02 گرينويچ - يکشنبه 13 آوريل 2008 - 25 فروردین 1387
ارسالی بهروز شادمان
.............
علی امینی نجفی
منتقد هنری
نمایش آیههای شیطانی؛ برای تحریک یا تفاهم؟
تئاتر "هانس اوتو" در پتسدام (نزدیک برلین پایتخت آلمان) اقتباسی از رمان "آیههای شیطانی" اثر معروف سلمان رشدی را روی صحنه برده است.
اولین اجرای نمایش در ۳۰ مارس همراه با تدابیر شدید امنیتی برگزار شد. مأموران پلیس، از بیم حمله اسلامگرایان افراطی، ساختمان تئاتر را در محاصره داشتند.
دست اندرکاران تئاتر اقدام خود را نمودی از "آزادی بیان" و گامی در "گفتگوی ادیان" دانستند. برخی از رسانه های گروهی دوازده بازیگر اثر را "شجاع ترین هنرمندان معاصر" نامیدند. اما هیچ رویداد غیرمنتظره ای پیش نیامد و تئاتر در آرامش اجرا شد.
بهمن نیرومند یک نویسنده ایرانی مقیم آلمان است که کتاب های زیادی منتشر کرده و برای بسیاری از ایرانیان اروپا چهره ای شناخته شده است. آقای نیرومند این تئاتر را دیده و به آن اعتراض کرده و گفته است که این نمایش به همزیستی مسلمانان و مسیحی ها در اروپا آسیب می زند و دین اسلام را که یک میلیارد پیرو دارد به خشونت و آدمکشی خلاصه کرده است. نظرات آقای نیرومند در رسانه های گروهی آلمان انعکاس وسیع یافت. او نظرات خود را درباره این نمایش در میان می گذارد.
آقای نیرومند، کتاب "آیههای شیطانی" نوشته سلمان رشدی حدود بیست سال پیش منتشر شد و به یاد داریم که جنجال زیادی به پا کرد که اوج آن اقدام آیت الله خمینی بود که سلمان رشدی را تکفیر کرد و به قتل او فتوا داد. آن واکنشهای خشمآلود به معروفیت کتاب کمک کرد، تا آنجا که شاید بتوان این کتاب را پرماجراترین کتاب قرن بیستم دانست. در این سالها طبعا بسیاری از هنرمندان غربی تلاش کردند، از این رمان در آفرینش کارهای نمایشی برای سینما یا تئاتر اقتباس کنند، اما همیشه گفته میشد که درونمایه تخیلی این کتاب بسیار قوی اما ظرفیت نمایشی آن پایین است. چگونه اکنون کارگردانی موفق شده آن را برای تئاتر اجرا کند؟
به نظر من کارگردان به هیچوجه موفق نشده اثر جالبی خلق کند، و اصولا فکر نمیکنم که هدف او ارائه یک اثر هنری بوده است.
پس چه انگیزه ای داشته؟
دستاندرکاران این تئاتر احتمالا انگیزههای صرفا شخصی یا سیاسی داشته اند. من که از دیدن این نمایش واقعا شوکه شدم. به نظر من کاری که روی صحنه آمده نه تنها هیچ پیام سازندهای ندارد، از نظر هنری هم بسیار مبتذل است. این یک تحریک آشکار و تحریکی توهینآمیز نسبت به جهان اسلام است. کارگردان مدعی است که از بنیادگرایی انتقاد می کند، اما حمله او سرراست متوجه دین اسلام است، بدون آنکه کمترین تفاوتی بگذارد میان گرایشهای افراطی در این دین و ایمان تودههای وسیع مردم، عقاید یک میلیارد و نیم از مردم جهان که با دافعه روحی و معنوی به این دین باور دارند.
چه نفعی در توهین به اسلام وجود دارد؟
منافع اقتصادی و سیاسی هنگفتی پشت پرده است. به نظر من از زمان سقوط اتحاد شوروی و فروپاشی بلوک شرق، قدرتهای بزرگ دشمن تازهای تراشیدند به نام دین اسلام و علیه آن یک جنگ روانی تمام عیار به راه انداختند. برخی از هنرمندان هم آگاهانه یا ناآگاهانه هیزمبیار این معرکه شدهاند. بیدریغ به اسلام حمله میکنند بدون آنکه تفاوتی قایل شوند میان گروههای افراطی و توده وسیع مردم مسلمان.
برخی از کارهای به اصطلاح هنری مثل همین نمایش و فیلم "فتنه" ساخته یک نماینده دستراستی مجلس هلند را باید در این چارچوب دید. هدف این کارها عبارتست از ایجاد خصومت و درگیری میان جهان غرب و جهان اسلام.
اگر دقت کنید در این آثار به هیچوجه به ریشههای بنیادگرایی و عوامل آن اشاره نمیشود. مثلا نمیگویند که این به اصطلاح "تروریسم اسلامی" ریشه خیلی قدیمی ندارد. البته در اسلام همیشه نیروها یا فرقههای افراطی بودهاند مانند "فدائیان اسلام" در ایران یا "اخوان المسلمین" در مصر، اما در جوامع اسلامی قدرت و نفوذ بسیار محدودی داشتند. این آمریکا و متحدانش در خاورمیانه بودند که برای طرد اتحاد شوروی از افغانستان، گروه طالبان و شبکه القاعده را در افغانستان علم کردند. با حمایت همه جانبه آنها بود که بنیادگرایی از یک فرقه بیاهمیت به یک جریان جهانی تبدیل شد.
ظاهرا عقیده شما این است که نباید از بنیادگرایی انتقاد کرد؟
به هیچوجه. برخورد انتقادی با اسلام سنتی یا بنیادگرا یک چیز است و توهین به میلیونها مسلمان یک چیز دیگر. به نظر من با این کارهای تحریک آمیز نه تنها بنیادگرایی کمترین لطمهای نمیبیند، بلکه برعکس تقویت میشود. من شک ندارم که آقای محمود احمدی نژاد از اجرای این نمایش خوشحال است، چون برای حملات خود به تمدن غرب محمل تبلیغاتی مییابد و فرصت پیدا میکند که یک اقدام تحریکآمیز را با واکنش تندتری جواب بدهد.
نیروهای ضداسلامی افراطی در غرب و نیروهای بنیادگرای مسلمان از نظر تبلیغاتی به یاری هم میروند و کار هم را تکمیل میکنند. اصولا نیروهای افراطی از گفتگوی سالم و صمیمانه گریزان هستند. فضای زیست این نیروها در تحریک و ایجاد تنش مداوم است. هر تحریکی زمینهای میشود برای یک تحریک متقابل تا جو بحرانی تا ابد ادامه پیدا کند.
برای برخورد انتقادی با اسلام چه راهی در برابر هنرمند یا روشنفکر غربی وجود دارد؟
راه درست و سازنده به نظر من تماس و برقراری گفتگو با روشنفکران مسلمان، یا افرادی است که به اصلاح یا نوسازی شریعت اسلام باور دارند، نه تقویت جناحها و نیروهای واماندهای که جرثومه تعصب و کهنهاندیشی هستند. هیچ کس نمیتواند منکر شود که در اسلام سنتی، احکام و مقرراتی وجود دارد که با مبانی جامعه مدنی مدرن ناسازگار است.
اسلام اگر بخواهد به عنوان یک بنیاد اعتقادی جدی ماندگار باشد، باید خود را با شئونات زندگی مدرن سازگار کند. احکامی تبعیضآمیز و خشونتبار مانند سنگسار و دست بریدن و غیره در یک جامعه مدرن قابل دفاع نیست. اما خوشبختانه در جوامع اسلامی کم نیستند افراد پیشرو و روشن بین که به این نارساییها آگاهی دارند و در شرایط دشوار در راه نوگرایی تلاش میکنند. باید با این افراد وارد گفتگو شد و آنها را تقویت کرد. با توهین و عقدهگشایی مشکلی حل نمیشود.
به نظر شما نمایش "آیههای شیطانی" توهینآمیز است؟
کاملا. این نمایش پیامبر اسلام را در هیات یک تاجر حریص اهل داد و ستد و باندبازی معرفی میکند، و بعد کل اسلام را خلاصه میکند در یک رشته احکام افراطی وحشیانه، که دیدگاهی آشکارا سطحی و یک جانبه است.
آیا کتاب سلمان رشدی جز این است؟
به نظر من سلمان رشدی یکی از بهترین نویسندگان معاصر جهان است و کتاب او یک اثر بدیع ادبی است. من کتاب را به دقت خواندهام و تقریبا هیچ ارتباطی میان رمان و این نمایش نمیبینم، نه در پیام و نه در ارزش هنری. نمایش تنها یک ایده کلی را از رمان گرفته است: "شیطان" برای پیش بردن اهداف خود، در هیات فرشته (جبرئیل) بر حضرت محمد ظاهر میشود و تلاش می کند آیات دلخواه خود را به پیامبر اسلام وحی یا الهام کند. کارگردان این خط اصلی را گرفته و چهار ساعت وراجی ملالانگیز را روی آن سوار کرده است. من تردید ندارم که اگر سلمان رشدی این اثر را ببیند از این که اثر ادبی او به این ابتدال کشیده شده، ناراحت میشود.
خانه از پای بست ویران است....خواجه در فکر نقش ایوان است
با درود خدمت جناب بهروز شادمان.اولاٌ بلانسبت و دور از جون شما و بدون
اینکه قصد هیچگونه اهانتی به شما داشته باشم؛گوبلز میگفت؛دروغ هر چه
بزرگتر باشد،بهتر باورش میکنند!شما هم ماشاءالله هزار بار،چشم دشمن کور
و گوش شیطون کر؛درابتدای نوشته تان تعداد مسلمان هارا یک میلیارد و کمی
پائین تر یک ونیم میلیارد ذکر کرده اید!البته شانس آوردیم که نوشته شما
طولانیتر نشد!والا ممکن بود که تعداد مسلمانها از تعداد همه موجودات روی
زمین زیادتر شود!از قدیم گفته اند: گوز تو بازار مسگرها،لاف در غریبی!
اما اتفاقا بنیادگرائی هم ریشه قدیمی دارد و به آورندگان این دین بر میگردد
به تاریخ مراجعه کنید و جنایات خود محمد و علی را بنگرید!اینکه قدرتهای
بزرگ از دین برای پیشبرد منافع سیاسی واقتصادی خود سوء استفاده میکنند
درست است،اما قرنها پیش از پیدایش آمریکا و به وجود آمدن شوروی سابق
من باب مثال در زمانیکه خواجه نظام الملک در راس صدرات بود تمام
روشنفکران ودانشمندان جامعه را تحت عنوان ملحد،مرتد،باغی و...به دار
می سپرد.دائی جون ناپلئونی فکر نکنیم که همه جنایات را زیر سر آخوندها
یا آمریکا بدانیم.اصلا مگر نه این است که دین را وخدا را کسانی به وجود
آوردند که میخواستند با استثمار و استحمار مردم؛ همیشه آنها را در زیر یوغ
داشته باشند!اما شما میگوئید که راه درست گفتگو است؛اتفاقا همه خردگرایان
با این موافقند،اما این متحجرین دینگرا هستند که چون دلایل قانع کننده ای برای
باورهایشان ندارند؛همیشه متوسل به خشونت میشوند! اسلام از همان ابتدا
با زور شمشیر و سر نیزه به مردم تحمیل میشد؛عده ای هم که داوطلبانه به محمد
می پیوستند؛به خاطر این بود که بتوانند در حمله به قبائل مختلف؛و بدست آوردن
غنائم به نوائی برسند.در ضمن الان سالهاست که در سایتها و وبلاگهای مختلف
اینترنتی افراد خردگرا،علما و دانشمندان و روشنفکران اسلامی را به بحث و
گفتگو دعوت میکنند؛اما این آنها هستند که شدیداٌ ازاین کار دوری میکنند.
علی بی ستاره
این کارل مارکس هم عجب فیلسوف الاغی بوده ها!با اینکه کشف به این بزرگی
کرده که محمد چه مرد فهیم و دانشمند مترقی ای بوده و جوامع جاهل آن روز
را مدرنیزه میکرده؛خودش مسلمان نشده!لابد اعتقاد داشته که همیشه مرگ
برای همسایه حقه.البته من مطمئنم که اگه میدونست که این حبیب خدا اینقدر
رحمان ورحیم است که حتی دختر شش ساله یار غارش را و زن پسر خوانده
خودش را هم تجاوز میکرد و بعدش هم با یکی دوتا آیه سروته قضیه را هم
میآورد.؛حتماٌ مسلمان میشد!در روایات اومده که شبی که محمد آیشه شش ساله
را عقد کرد و برد؛فرداش عمر رفت دیدن ابوبکر؛دید ابوبکر خیلی ناراحته و
چشماش هم اشک آلود و قرمزه؛پرسید چیه؟چه شده؟ابوبکر گفت:
یاران شدند بدتر از اغیار گو به دل....که یار غار صحبت از اغیارم آرزوست
اما من به عنوان یک زن ایرانی یک سئوال از زنان و مردان مسلمان ایرانی
دارم؛مسلمانهای بقیه کشورهارا کاری ندارم ها! اگر واقعاٌ خدائی می بود و
امروز خود اون خدا شخصاٌ می اومد و یک مرد پنجاه و چند ساله را به شما
معرفی میکرد و میگفت این فرستاده و حبیب من است،آیا شما حاضر می شدید
دختر شش ساله خودتان را به عقد او در آورید!؟امیدوارم یک جواب معقول از
شما دریافت کنم.
با درود وسپاس....ژاله ـ م
خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا و فرستادگان خدا واثر مثبت اين معشوقهای ميليارد ها انسان . آيا ميدانيد اغلب انديشمندان و شاعران و کاشفان و مخترعين و نامداران جهان
عالمانه و آگاهانه و عاشقانه . دوستدار شان بودند و تا پای جان هم در اين مسير رفته اند. حافظ و سعدی و مولوی و بو علی و زکريای رازی و فردوسی بزرگ هم از سينه چاکان اين حقايق مورد نفرت شما بوده اند!؟
فقط چند بيت از فردوسی راجع به مولا علی و پيامبر اسلام می آورم . تا روشن شود که ديگر باور مندان روی هوا و بيهوده چيزی نمی نويسند
درد مشترک ملت ايران . وجود منحوس رژيم دیکتاتوری نعلین است و بس. نه هيچ چيز ديگر
به پيش به پيش برای کمک به مقاومت خونين بال.
............................
سعدی . اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد.
سعدی شيرازی
....................................................
گفتار اندر ستایش پیغمبر . از فردوسی طوسی
--------------------------------------------------------------------------------
ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی....
...........................................
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
...............
..............
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست ؟
........... فردوسی طوسی کککککککککککککک
.....................................................................
در ضمن .احکام ارزشی نیست و مته به خشخاش گذاشتن هم کار یک آرمان خواه آزادی طلب نمی باشدو ناسزا گویان هم هیچ احترامی در هیج جامعه یی ندارندو همیشه برنده کسی هست که ادب و منطق روش کارش هست و بااینکه قردوسی در یکی ار بیت های توصیف مولا علی بد ترین حرف را حواله منکر حق علی نموده است اما من نقطه چین کردم تا کسی را آزرده خاطر نسازم
با احترام .
آرمان شهر وند
خانم ها و آقايان منکر خدا و مذهب و دين و کتاب خدا و فرستادگان خدا واثر مثبت اين معشوقهای ميليارد ها انسان . آيا ميدانيد اغلب انديشمندان و شاعران و کاشفان و مخترعين و نامداران جهان
عالمانه و آگاهانه و عاشقانه . دوستدار شان بودند و تا پای جان هم در اين مسير رفته اند. حافظ و سعدی و مولوی و بو علی و زکريای رازی و فردوسی بزرگ هم از سينه چاکان اين حقايق مورد نفرت شما بوده اند!؟
فقط چند بيت از فردوسی راجع به مولا علی و پيامبر اسلام می آورم . تا روشن شود که ديگر باور مندان روی هوا و بيهوده چيزی نمی نويسند
درد مشترک ملت ايران . وجود منحوس رژيم دیکتاتوری نعلین است و بس. نه هيچ چيز ديگر
به پيش به پيش برای کمک به مقاومت خونين بال.
............................
سعدی . اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد.
سعدی شيرازی
....................................................
گفتار اندر ستایش پیغمبر . از فردوسی طوسی
--------------------------------------------------------------------------------
ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی....
...........................................
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
...............
..............
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست ؟
........... فردوسی طوسی کککککککککککککک
.....................................................................
در ضمن .احکام ارزشی نیست و مته به خشخاش گذاشتن هم کار یک آرمان خواه آزادی طلب نمی باشدو ناسزا گویان هم هیچ احترامی در هیج جامعه یی ندارندو همیشه برنده کسی هست که ادب و منطق روش کارش هست و بااینکه قردوسی در یکی ار بیت های توصیف مولا علی بد ترین حرف را حواله منکر حق علی نموده است اما من نقطه چین کردم تا کسی را آزرده خاطر نسازم
با احترام .
آرمان شهر وند
آقای آرمان شهروند معتقد به خدا و دین و...شما هم که دارید آدرس فقط آیات
رحمت را میدید. تو قرآنی که شما معتقدید؛شعرا را شیاطین خطاب میکند.
الشعراء شیاطین.وانگهی ماکه شعرا را نمیپرستیم و معتقد نیستیم که هرچه
گفته اند؛مو،لا درزش نمیره؛اینها اکثراٌ مدیحه سرا بوده اند.من باب مثال سعدی
بعد از مرگ المعتصم بالله خلیفه عباسی چنین می سراید:
جای دارد آسمان گر خون بگرید بر زمین...در عزای معتصم یعنی امیرالموئمنین!
و هنگامیکه مغولها آن جنایات وحشتناک را در سر تا سر ایران انجام میدادند اون
ستاره شناس معروف شیعه؛ خواجه نصیرالدین طوسی باهاشون همکاری میکرد
وسعدی سنی چنین می سرود
در آن مدت که ما را وقت خوش بود...ز هجرت ششصدوپنجاه وشش بود
از همه اینها گذشته از این یکی دو قرن اخیر که بگذریم اکثر شعرا همیشه مدیحه
سرای شاهان و سلطانها وامامان و... و انواع واقسام ظالمهای دیگر بوده اند!
خیلی بندرت میتوان شعرایی مثل مسعود سعد سلمان یافت که درباری نبودند و
مدیحه سرائی نمیکردند؛که اینها هم همیشه در غل وزنجیر و زندان بسر میبردند
اما شما چرا از همه نام بردی ولی از خیام نام نمیبری؟خیام چنین میسراید
ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم.......با این همه مستی از تو هشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان...انصاف بده،کدام خونخوارتریم؟
و همچنین میگوید
از من بر مصطفی رسانید سلام...وآن گاه بگوئید به اعزاز تمام
کی سید هاشمی چرا دوغ ترش...در شرع حلال است و می ناب حرام؟
و همچنین
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد...واز دست اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که از وی پرسم...که احوال مسافران دنیا چون شد!
در ترویج دینتان پیروز باشید
علی بی ستاره
احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تایید شد
خبرنامه امیرکبیر: علیرغم عدم وجود ادله کافی و مستندات قابل اتکا، ساعدی، قاضی شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، عاقبت تحت فشار شدید وزارت اطلاعات و دادستان تهران حکم چندین سال حبس سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری را تایید و ایراد وارده توسط قاضی حداد به حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را تایید و حکم تبرئه را ملغی اعلام کرد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر طبق حکم صادره توسط شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، که صبح امروز به وکیل دانشجویان ابلاغ شد، رای شعبه ۶ دادگاه انقلاب که متضمن سه سال حبس برای مجید توکلی، دو سال نیم حبس برای احمد قصابان و دو سال حبس برای احسان منصوری بود را تایید کرد. اما دادگاه به علت جوان بودن متهمین و فقدان سابقه کیفری، حکم صادره را مشمول تخفیف دانسته و حکم دادگاه انقلاب را به ترتیب به یک سال و نیم، یک سال و دو ماه و ده ماه حبس تعزیری تقلیل داده است.
دادگاه تجدیدنظر با وارد دانستن اعتراض حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و در خصوص این پرونده برای هر یک از این سه دانشجو یک سال حبس تعزیری در نظر گرفته است. این دادگاه حکم ۴ ماه حبسی که توسط دادگاه عمومی به جهت ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی صادر شده بود را وارد ندانسته و این حکم را نیز نقض کرده است.
در مجموع مجید توکلی به دو سال و نیم حبس تعزیری، احمد قصابان به دو سال و دو ماه حبس تعزیری و احسان منصوری به یک سال و ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند. حکم صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. متن کامل حکم صادره توسط دادگاه تجدیدنظر در روزهای آینده توسط خبرنامه امیرکبیر منتشر خواهد شد.
***************************************
ایرانی :
ننگ بر رییس بیدادگاهی که این حکم ظالمانه را صادر کرده است.
درود خداوند بر دوستان مظلوممان.
حمزه :
بلند شید.
بر ما لازمه بلند شیم.
بر ما واجبه بلند شیم.
وای بر ما اگه ساکت بشینیم.
وای بر ما اگه این حکم رو لغو نکنیم.
اگر این سه بیگناه در زندان بمونن همه ما شریک جرمیم.
از فردا تمام دانشگاه های کشور باید تعطیل بشه.
مهدی :
بسه ساکت نشستن
در خونه ها رو بستن
یالا پاشین بجنگین
با این روزای ننگین
چه فایده داره اینجا
حتی نشه بخندین
علی :
لعنت بر قاضی مرتضوی این … وحشی دست پرورده …
مرواريد :
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تمومه علفاش
خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش
دست من و تو باید این هرزه ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من …
محمدرضا :
دیگه بسه به این سکوت ننگین پایان بدید تا کی سکوت آخه
تا کی توسری و ساکت موندن آخه
حتما” باید همه را زندانی کنند تا صداشون در بیاد ؟؟؟؟!!!!!
جنایات این حکومت همه دیگه مشخص شده است
این یک حکومت دیکتاتوری و فردی است
مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر فاشیست مذهبی
محسن :
مرگ بردیکتاتور
مرگ برمرتضوی جلاد
مرگ بروزارت اطلاعات
یک پلی تکنیکی :
داد خواهیم این بیداد را
پلی تکنیک برای آزادی ۳ آذر اهورایی خود دوباره به پا خواهد خواست
مرگ بر دیکتاتوری دینی
زنده باد آزادی و دموکراسی
.................................
فرستنده
آرمان شهروند
احکام چندین سال حبس سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تایید شد
خبرنامه امیرکبیر: علیرغم عدم وجود ادله کافی و مستندات قابل اتکا، ساعدی، قاضی شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، عاقبت تحت فشار شدید وزارت اطلاعات و دادستان تهران حکم چندین سال حبس سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری را تایید و ایراد وارده توسط قاضی حداد به حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را تایید و حکم تبرئه را ملغی اعلام کرد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر طبق حکم صادره توسط شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر، که صبح امروز به وکیل دانشجویان ابلاغ شد، رای شعبه ۶ دادگاه انقلاب که متضمن سه سال حبس برای مجید توکلی، دو سال نیم حبس برای احمد قصابان و دو سال حبس برای احسان منصوری بود را تایید کرد. اما دادگاه به علت جوان بودن متهمین و فقدان سابقه کیفری، حکم صادره را مشمول تخفیف دانسته و حکم دادگاه انقلاب را به ترتیب به یک سال و نیم، یک سال و دو ماه و ده ماه حبس تعزیری تقلیل داده است.
دادگاه تجدیدنظر با وارد دانستن اعتراض حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و در خصوص این پرونده برای هر یک از این سه دانشجو یک سال حبس تعزیری در نظر گرفته است. این دادگاه حکم ۴ ماه حبسی که توسط دادگاه عمومی به جهت ایراد اتهام به بسیج و نیروهای امنیتی صادر شده بود را وارد ندانسته و این حکم را نیز نقض کرده است.
در مجموع مجید توکلی به دو سال و نیم حبس تعزیری، احمد قصابان به دو سال و دو ماه حبس تعزیری و احسان منصوری به یک سال و ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند. حکم صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. متن کامل حکم صادره توسط دادگاه تجدیدنظر در روزهای آینده توسط خبرنامه امیرکبیر منتشر خواهد شد.
***************************************
ایرانی :
ننگ بر رییس بیدادگاهی که این حکم ظالمانه را صادر کرده است.
درود خداوند بر دوستان مظلوممان.
حمزه :
بلند شید.
بر ما لازمه بلند شیم.
بر ما واجبه بلند شیم.
وای بر ما اگه ساکت بشینیم.
وای بر ما اگه این حکم رو لغو نکنیم.
اگر این سه بیگناه در زندان بمونن همه ما شریک جرمیم.
از فردا تمام دانشگاه های کشور باید تعطیل بشه.
مهدی :
بسه ساکت نشستن
در خونه ها رو بستن
یالا پاشین بجنگین
با این روزای ننگین
چه فایده داره اینجا
حتی نشه بخندین
علی :
لعنت بر قاضی مرتضوی این … وحشی دست پرورده …
مرواريد :
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تمومه علفاش
خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش
دست من و تو باید این هرزه ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من …
محمدرضا :
دیگه بسه به این سکوت ننگین پایان بدید تا کی سکوت آخه
تا کی توسری و ساکت موندن آخه
حتما” باید همه را زندانی کنند تا صداشون در بیاد ؟؟؟؟!!!!!
جنایات این حکومت همه دیگه مشخص شده است
این یک حکومت دیکتاتوری و فردی است
مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر فاشیست مذهبی
محسن :
مرگ بردیکتاتور
مرگ برمرتضوی جلاد
مرگ بروزارت اطلاعات
یک پلی تکنیکی :
داد خواهیم این بیداد را
پلی تکنیک برای آزادی ۳ آذر اهورایی خود دوباره به پا خواهد خواست
مرگ بر دیکتاتوری دینی
زنده باد آزادی و دموکراسی
.................................
فرستنده
آرمان شهروند
رستم پویان
...........
وقتی اولین فضا نورد شوروی به فضا رفت . گفت من خدایی ندیدم
اما فضا نورد آمریکایی گفت . هرچه و دیدم خدا بود و خدا بود
و یا وقتی که مائو حالش خیلی بد بود. خبر نگاری از او پرسید چطوری آقای رئیس ؟
مائو گفت بزودی بدیدار خدا میروم
که این پاسخ در میان فلاسفه جهان مثل توپ صدا کرده بود و سر انجام به این نتیجه رسیده بودند که اندیشه کنفسیوس در این اعتراف موثر بوده است
و اگر بخواهیم در این رابطه بنویسیم و یا بحث کنیم تا قیامت هم بجایی نمیرسیم . اما رژیم خواهد ماند و بتاخت و تازش ادامه خواهد داد
رژیم باید سقوط کند . بدست مذهبی یا غیر مذهبی و یا با اتحاد همه اقشار ملت که اصلی ترین راهش هم همین است
و ما باید حواس مان به توطئه های ارتجاع و استعمار باشد تا بیش از این با کاریکاتور ها و تئا تر ها و کارتون ها و فیلم های فرمایشی شان ما را سر کار نگذارند
داستان درون خلقی مشکل بی خدایی و یا با خدایی نیست . دینداری یا بیدینی نیست و مذهبی و بی مذهبی نیست
داستان این است که یک مبارز باید هشیار باشد و دست استعمار و ارتجاع را رو کند و بساط ضد ایران و ایرانی اش را بر اندازد
ای ملت محروم
کجایید کجایید
گر طالب حقید
بیایید بیایید
ای گبر و یهود
ای تو مسلمان
ای بی باور و بی دین
بیایید بیایید
...............
کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.
ولتر
من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئله به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در مسئله دین که نه تنها پا بر روی عقل خود میگذارند، بلکه سفیه و دیوانه میشوند و چیزهایی باور مینمایند که هیچ طفل نادانی باور نمیکند و حرفها میزنند که ابداً هیچ سفیه دیوانه ای نمیزند.
ولتر
تحقیقات علمی بر روی این پایه استوار است که همه اتفاقاتی که می افتند معین شده توسط قوانین طبیعت هستند و این در مورد اعمال مردم نیز صادق است. به همین دلیل است که یک محقق علمی به سختی میتواند تمایل به این عقیده داشته باشد که اتفاقها را میتوان با دعا خواندن تحت تاثیر قرار داد، مثلا با آرزو کردن و تمنا کردن از یک موجود ماورای طبیعت بتوان به تغییری دست یافت.
آلبرت انیشتن
پیامبرانی که مسلح شدند، پیروز شدند، و پیامبرانی که سلاح نداشتند از یادها رفتند.
ماکیاولی
ali bi setareh
آنکس که عقل دارد، دين ندارد
آنکس که دين دارد، عقل ندارد.
ابوالعلی المعری
Atheistic sayings by Michael Painگفته های الحادی توسط مایکل پين
Where is our Almighty God?
High above our heads, watching over us?
Or hiding behind the shut eyes and deaf ears of mindless fools?
خداوند دانا کجاست؟
بالای سر های ما، در حال نظاره کردن ما؟
یا پشت چشم های بسته و گوشهای کر احمقهای بی مغز؟
ali bi setareh
وقتی من بچه بودم هرشب از خدا میخواستم که یک دوچرخه به من بدهد، سر انجام فهمیدم که کار خدا اینجوری نیست، بنابر این رفتم و یک دوچره دزدیدم و از آن پس هرشب از خدا میخواستم که من را ببخشد.
ارنو فیلیپ
دینها مانند بازیهایی مانند شطرنج و تخته نرد هستند که از آسیا به اروپا آمده اند.
ولتر
انسانها هرگز به اندازه ای که با مفاهیم دینی توجیه شده باشند، شرارت را به کمال و با لذت انجام نمیدهند.
پاسکال
دوران نادانی با کلیسای مسیحیت آغاز شد.
توماس پین
جامعه گوسفندی لایق حکومت گرگان است
برتراند راسل
ali bi setareh
خداوندا، مرا از شر طرفدارانت حفظ کن!
بی نام و نشان
تعریف ایمان: صبر نکردن برای درک اینکه چه چیز صحیح است.
فردریش نیچه
من باور دارم هردو ما بیخدا هستیم.
من تنها به یک خدا کمتر از تو اعتقاد دارم. وقتی که بفهمی چرا تمامی خدایان دیگر را رد کرده ای و فقط یک خدا را قبول کرده ای، خواهی فهمید که من خدای تو را رد میکنم."
استفن روبرتز
"گفتن اینکه بیخدایی یک دین است مثل
این است که گفته شود کچل یک نوع رنگ مو است."
دون هیرشبرگ
ali bi setareh
آیا از طریق علم می توان وجود خدا را اثبات کرد در صورت مثبت بودن جواب آیا شاهد و مثالی وجود دارد؟
دلایل بسیاری بر وجود خداوند می توان اقامه کرد ، اما مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیستشناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشنتر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد.
فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازندهای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیدهتر و عجیبتر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1)
سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب.
برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
شاهرخ وطن دوست
آیا جهان خالق و آفرینندهای دارد؟ دلایل اثبات وجود خالق چیست؟
این پرسش، قرنها فکر بشر را به خود مشغول ساخته و آرا و عقاید بیشماری را نسبت به علت و منشأ جهان هستی به وجود آورده است.
در دنباله تمام فرضیههایی را که راجع به منشأ جهان هستی قابل تصور است، ذکر میکنیم تا معلوم شود که جهان، نیاز به خالق و آفریننده دارد.
هفت راه برای حل معمای هستی، قابل تصور میباشد:
1ـ جهان هستی ازلی است و نیازمند به علت نیست.
این فرضیه صحیح نیست، زیرا ازلی بودن جهان دو تصویر دارد:
أ) جهان هستی با همین صورتی که مشاهده میکنیم، از ازل بوده تا ابد، پایدار است.
ب) صورت فعلی جهان حادث است، ولی عناصر و موادی که از نظام را پدید آوردهاند، ازلی و ابدی هستند.
فرض اوّل قابل پذیرش نیست، زیرا اوّلاً هیچگونه دلیلی بر اثبات این نظریه وجود ندارد؛ ثانیاً با پیشرفت علوم، بطلان قطعی آن ثابت گردیده است.(1)
فرضیه دوم نیز خالی از اشکال نیست، زیرا اگر فرضیه ازلیت ماده را به عنوان یک اصل مسلّم قبول کنیم، تازه نتیجه این میشود که برای جهان هستی با صورت فعلی، یک علت ازل به نام "ماده" که حقیقتی بیشعور و ادراک است، قائل شدهایم. قائلان به ازلیت ماده و عدم خالق روی مبنای خود باید بپذیرند که قائل به خدایی بیشعور و ادراک برای جهان هستند. بالاخره هر اشکالی که مادیین راجع به ازلیت خدا دارند، در مورد ازلیت ماده نیز وارد میگردد.
بنابر این برای حل معمای هستی دو راه پیدا میشود: امر دائر میگردد بین این که قائل بشویم به خدایی با شعور و درک، یا خدایی بیشعور و ادراک، مانند ماده و در این صورت بدون تردید عقل ما را وادار به اقرار به خدایی با شعور میکند.
2ـ دومین راه برای حل معمای هستی آن است که بگوییم جهان با تمام قوانین پیچیده حاکم بر ون خود به خود و بدون علت پدید آمده است.
این نظریه نیز قابل پذیرش نیست، زیرا اگر پیدایش چیزی بدون سبب و علت، صحیح باشد، در همه وقت و تحت هر شرایطی، پیدایش حادثهای را میتوان انتظار داشت، به این معنا که عقلاً امکان داشته شخص بیسوادی بدون هیچ جهت، از بزرگترین فیلسوفهای جهان گردد. انکار قانون علیت، مساوی با انکار تمام نظامها و قوانین جهان است.(1)
3ـ جهان هستی نیازمند به علت است، ولی سلسله علل نامتناهی است، بنابر این نیازی به علت نخستین نیست.
از این نظریه پاسخهای فلسفی دقیقی داده شده که به بیانی ساده و گذرا آن را توضیح میدهیم:
هر یک از این علل نامتناهی چون در سر بند ذات خود، محتاج به دیگری است، بدون علت فوق، هستی ندارد، بنابر این چگونه میشود از اجتماعی یک سلسله اموری که فاقد هستی هستند، جهان هستی به وجود آید؟! این باور مانند آن است که کسی بگوید: از اجتماع بینهایت یک صفر، بزرگترین عددها و از اجتماع بینهایت نیستی، بزرگترین هستیها به وجود میآید!
بنابر این چارهای نیست که سلسله علتها باید به یک علت نخستین که در هستی نیازمند به علت دیگری نباشد برسد که آن خالق و خداوند است.
4ـ نظریه چهارم معتقد است که علت پیدایش جهان، خود آن است.
این نظریه نیز صحیح نیست، زیرا لازمه این فرض آن است که جهان پیش از وجود خویش وجود داشته باشد تا بتواند به خود هستی دهد.(1)
5ـ گروهی دیگر معتقدند که انرژیهای ازلی، پدید آورنده جهان ماده است.
این نظریه نیز مردود است، زیرا اوّلاً هیچگونه دلیلی بر ازلیت انرژیها وجود ندارد و این ادعایی بدون دلیل است.
دوم: بر فرض تسلیم، باز قائل به خدا و وجودی که همیشه بوده شدهایم، با این تفاوت که قائل به خدایی بی شعور ادراک شدهایم.
سوم: آیا این انرژیها، علم و قدرت بر آفرینش جهان دارند؟ اگر بگویند دارند، قائل به اصل خدا هستند و فقط در صفات او اشتباه نمودهاند اما اگر بگویند که علم و قدرت بر آفرینش ندارند و با این وصف موجوداتی در نهایت دقت و عظمت ساختهاند، دروغ بودن این سخن نیاز به توضیح ندارد.
گذشته از این که انرژیهای بی شعور و ادراک چگونه موجودات با شعور ساختهاند؟!
6ـ گروهی دیگر معتقد شدهاند که طبیعت، سازنده جهان هستی است.
این نظریه نیز توصیه منطقی ندارد، زیرا طبیعت موجود است یا معدوم؟
اگر معدوم است، عدم منشأ و وجود نمیتواند باشد؛ اگر موجود است،آیا مراد از آن جهان ماده است یا چیزی ما فوق جهان ماده؟
اگر مراد از طبیعت همین جهان ماده است که گفتیم، معقول نیست جهان، پدید آورنده خوش باشد. اگر مراد ما فوق جهان ماده است، آیا علم و قدرت بر آفرینش دارد یا نه؟
اگر علم و قدرت ندارد و با این وصف، جهانی در نهایت دقت و نظم آفرید، بطلانش روشن است. اگر علم و قدرت دارد، شما اسمش را طبیعت بگذار و ما خدا. بحثی در نامگذاری نداریم.
7ـ آفریننده جهان خدا است.
همین مطالبی که راجع به بطلان احتمالهای شش گانه گذشته بیان شد، دلائلی برای اثبات واقعیت داشتن فرضیه هفتم "لزوم علة العلل" و این که آفریدگار جهان خدا است، ذکر گردید. در مورد دلایلی اثبات وجود خالق میتوان گفت:
---------------------------------------------------------------------------------------------
آیا خدا می تواند خودرا بسازد؟
بهتر است سوال را این جور طرح کنیم که آیا خدا می تواند مثل خودرا خلق کندزیرا ساختن خود معنا ندارد بلکه باید سوال کرد که آیا خدا قادر به ساخت موجودی مثل خود هست یا نه؟
در جواب این سؤال، باید به چند نکته توجه داشت:
الف) قدرت الهى بىنهایت است و حدى براى آن نمىتوان فرض کرد.
ب) همیشه قدرت به امر ممکن تعلق مىگیرد یعنى، هرکارى که امکان انجام آن باشد متعلق قدرت است.
ج) وجود شریک براى خداى سبحان محال ذاتى است.
محال بر دو نوع است: عادى و ذاتى.
1) محال عادى، یعنى آن که ممکن است انجام بگیرد ولى به طور خارقالعاده و از عهده افراد عادى و علتهاى معمولى خارج است نظیر معجزههاى پیامبران مثلاً اژدها شدن عصا محال عادى است یعنى، از طریق علتهاى مأنوس امکان ندارد و نیز از عهده افراد عادى خارج است ولى کارى است ممکن که با علل غیرعادى (خارقالعاده) و توسط حضرت موسى (ع) انجام گرفت.
2) محال ذاتى، آن است که اصل فرض آن در ذهن دچار تناقض است مثلاً در جاى خود ثابت شده است که شریک براى خدا غیرممکن است و وقتى غیرممکن شد، فرض این که «آیا خداوند مىتواند براى خود شریک بیافریند» دچار تناقض است چون «شریک خدا» امکان وجود ندارد، درحالى که سؤال مىشود آیا مىتواند.؟ توجه داشته باشید که لفظ «مىتواند» در جایى به کار مىرود که امکان انجام آن کار محرز باشد. بنابراین با وصف این که «شریک بارى تعالى» غیرممکن است، لازم مىآید که ممکن باشد چون از یک طرف فرض، این است که شریک بارى غیر ممکن است. از طرف دیگر چون لفظ «مىتواند» را به کار بردهایم، باید ممکن باشد. سپس در عین امکان شریک عدم امکان آن و در عین عدم امکان شریک، امکان آن لازم مىآید و این تناقض است و با این بیان جایى براى طرح سؤال مذکور
شاهرخ وطن دوست
در طول تاريخ بشريت, افرادی پا به عرصه ی وجود نهاده اند که پس از سال ها کار, کوشش, فعاليت, تحقيق و مطالعه, در رشته های گوناگون علمی, به مرحله تخصص و دانشمندی رسیده اند.
دانشمندان ، پس از پژوهش ها فراوان در آزمايشگاه ها, رصدخانه ها ، کتابخانه ها ، دانشگاه ها و سایر مراکز علمی . پژوهشی ، به وجود خدا و ابراز ايمان نسبت به پروردگار و نقش دین و معنویت در زندگی انسان اعتراف کرده اند.
برخی از دانشمندان حاصل تحقيقات خود را که همان ايمان به پروردگار است ، بيان کرده, يا به نگارش درمی آورند, و آن را به چامعه بشری ارایه می دهند.
آن چه در اين جا آورده شده, گوشه ای از اعترافات و دیدگاه ها و سخنان فلاسفه, دانشمندان, انديشمندان و صاحب نظران جهان, در باره این موضوعات می باشد:
خداشناسی
اعتقاد و ايمان به خدا
اعتقاد و ايمان به دین (اسلام)
دين و زندگی
دين و علم
اخلاق
بقای روح
نقش نيايش در سازندگی فرد و اجتماع
خداشناسی و ايمان به خدا
سيسيل بويس هامان (1) _ در قلمرو علم به هر سو می نگرم نشانه های مشيّت, اراده, قانون و نظم يک وجود عالی را مشاهده می کنم. (2)
الکسیس کارل (3) _ انسان همچنان که به آب و اکسيژن نيازمند است, به خدا نيز محتاج است. (4)
ايرونيک وليام نبلوج (5) _ من به خدا ايمان دارم. چون معتقدم که اولين الکترون و پروتون و اولين اسيد آمينه و پروتوپلاسم, و يا اولين مغز بشری, ممکن نيست تصادفاً به وجود آمده باشد. (6)
منتسکيو (7) _ قانونی که در ذهن ما فکر يک خالق را نقش می کند, و ما را به سوی او می کشاند, از حيث اهميّت اولين قانونی طبيعی است. (8)
دکارت (9) _ به حکم موجود بودن جهان, خدا هست. (10)
آندوکانوای آيوی (11) _ ماترياليسم و انکار خدا يا طرز تفکر و کار يک دانشمند, مغايرت دارد. (12)
ادموندکارل کونفلد (15) _ من هر قدر بيشتر در آزمايشگاه ها به کار تجربه می پردازم , ايمانم پایدارتر و محکمتر می شود. (16)
لامارتين(17) _ دلی که از خدا تهی باشد, مانند محکمه ای است که از قاضی تهی باشد. (18)
کلوين (19) _ اگر نيکو بينديشيد, علم, شما را ناچار از آن خواهد کرد که به خدا ايمان داشته باشيد. (20)
ديل کارنگی _ از راه ايمان به خدا, بشر می تواند نيروهای عظيم وجود خود را به کار اندازد.
در مصائب بزرگ و هنگام دردهای جانگذاز, بارها به تجربه رسيده است که, انسان می تواند با ايمان به خدا ، اعتماد به نفس پیدا کند , و به زندگی اميدوار بشود. (21)
جان کلولندکوثرن (22) _ چون ماده نمی تواند خود و قوانين حاکم بر خويش را بيافريند, عمل آفرينش ناچار بايد به وسيله عاملی غيرعادی صورت گرفته باشد. (23)
دين و زندگی
ويل دورانت (24) _ زندگی بدون دين ملال انگيز و پست است و مانند جسد بی روح می باشد. (25)
دين و علم
سانتايانا (26) _ دين, پيشاپيش علم حرکت می کند, و مانع آن
نمی شود. (27)
انيشتين (28) _ علم , بدون مذهب لنگ است, و مذهب بدون علم
کور. (29)
ماکس پلانگ (30) _ هرگز تضاد واقعی ميان علم و مذهب پيدا نخواهد شد , زیرا يکی از آن دو مکمل ديگری است. (31)
دين اسلام
ليويولدفايس (32) _ اروپا اين حقيقت را به خوبی می داند که پس از قرن ها که در تاريکی به سر برده به وسيله اسلام به تمدن رسيد. هرگز اسلام در پيشرفت های علمی دچار وقفه نشده است, و هيچ دينی مانند اسلام در تأکيد علم (واقعی) برهمه مظاهر زندگی پافشاری نکرده است. (33)
ولتر _ دين محمد (ص) دينی است معقول, جدی، پاک و دوستدار
بشريت. (34)
جان ديون پورت (35) _ اسلام دينی است منزّه از تضاد و
اختلاف. (36)
ويل دورانت _ در همه تاريخ, دينی جز اسلام, پيوسته پيروان خود را به نيرومند بودن دعوت نکرده, و هيچ دين ديگری در اين زمينه مانند اسلام , موفق نبوده است. (37)
جرج برناردشاو (38) _ بايد پيشگويی مرا به خاطر سپرده که, اسلام در آينده, دين جهانی خواهد بود. (39)
ديويد دوسانتيلا (40) _ اسلام حکومت مستقيم خداوند , و تحت امر خداوندی است که هميشه ناظر بندگانش می باشد . اسلام , مذهب "انسان" است ؛ اساس واقعی قانون اسلام , "آزادی" است. (41)
هنری فارمر (42) _ اسلام, يک دين "عملی" است. دينی است خالی از اسرار و خرافات. ديانتی است که چيزی خلاف عقل ندارد , بين دين و علم فاصله ای نمی شناسد. (43)
ژرژدوروئی (44) _ مذهبی که به وسيله حضرت محمد (ص) بنيان گذاری شده, حاوی تعليمات بسيار مترقی و بی عيب می باشد. (45)
هربرت جورج و لز (46) _ جامعة اسلامی, ترکيبی است از دولت و دين. و هيچ يک از ديگری جدا نيست. (49)
توماس کارلايل (50) _ يکی از شريفترين خصال و اوصاف پسنديده و ستوده اسلام, مساوات ميان همه اهل جهان است ... اين يگانه دليل بر نظر صائب و صدق رأی صاحب اين دين است ... خدايا ! چه قانون ارزنده و سودمندی است. (51)
اخلاق, بقای روح, نيايش
انيشتين _ اصول اخلاقی و مذهب ، بر عالی ترين سطح زندگی اجتماعی غلبه و حکم فرمایی دارد. (52)
الکسيس کارل _ اخلاق, نيروی تفکّر را می افزايد, و بذر صلح در ميان انسان ها می پاشد. (53)
انيشتين _ انسانی که زندگی و حيات ديگران و حتی خودش را بی معنی و واهی می داند, نه تنها بدبختی بيش نيست, بلکه صلاحيّت زندگی هم ندارد. (54)
سانتهيلر (55) _ يا باید قانون, اخلاق و آزادی انسان و مسئوليت او را انکار کنيم, و يا باید لزوم زندگانی ديگری را که در دنبال اين زندگانی دنياست, قبول کنيم. (56)
فليسين شاله (57) _ کسی که جاويدان بودن "روح" را منکر است وظيفه بيشتری به آوردن حجت, دليل و برهان دارد , تا کسی که آن را تصديق می کند. (58)
ژان ژاک روسو (59) _ آن کسی که به بقای "روح" و "معاد" عقيده ندارد, حتماً يا بی غيرت است يا ديوانه ! (60)
الکسيس کارل _ فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در ميان اکثريت عناصر فعال اين ملت, زمينة زوال قطعی ملت و انقياد او را در بند بيگانه, تدارک می بيند. (62)
ديل کارنگی _ وقتی که ما دعا می خوانيم, خود را به نیروی پايان ناپذيری که تمام کائنات را به هم پيوسته است, متصّل و مربوط می کنيم. (63)
الکسيس کارل _حتمی به نظر می رسد که در صورت تساوی قدرت مغزی و علمی ميان دو نفر, سجايا و خصائل اخلاقی کسی که حتّی به صورت معمولی و متوسط نيايش می کند , تکامل يافته تر از آن ديگری است. (65)
الکسيس کارل _ نيايش , بر روی صفات و خصائل انسانی اثر می گذارد. بنابراين نيايش را بايد پيوسته انجام داد. (66)
الکسيس کارل _ نيايش را نبايد با مرفين همرديف دانست, زيرا نيايش در همان حال که آرامش را پديد می آورد ، به طور کامل و صحيح در فعاليت های انسان يک حالت و وضع شگفتی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحريک می کند. (67)
مدارک گفتار دانشمندان, همراه با معرفی رشتة علمی و تخصص آنان :
1) زيست شناس آمريکایی
2) اثبات وجود خدا صفحه (57) از مقاله مرغ انجير خوار و گلها.
3) فيزيولوژيست فرانسوی
4) نيايش _ الکسيس کارل _ صفحه (67) ترجمه شريعتی.
5) طبيعی دان آمريکایی
6) اثبات وجود خدا صفحه (101) از مقاله مادّه گری به تنهایی کافی نيست.
7) نويسنده و حقوق دان فرانسوس
8) روح القوانين _ منتسکيو _ ترجمه علی اکبر مهتدی صفحه (87 _ 88)
9) رياضی دان, فيلسوف فرانسوی
10) فلاسفه قرن هفدهم _ استوارت همپيشير _ ترجمه احمد سيادت نژاد صفحه (170)
11) دانشمند فيزيولوژیست
12) اثبات وجود خدا صفحه (272) از مقالة "وجود خدا حقيقت مطلقی است".
13) نويسنده و فيلسوف فرانسوی
14) سرنوشت بشر _ کنت دونوئی ترجمه عبدالله انتظام,
صفحه (156)
15) شيمی دان آمريکایی
16) اثبات وجود خدا صفحه (207) از مقاله خدا آلفا و اومگا
17) شاعر و نويسندة فرانسوی (1791 _ 1869)
18) تفکر مذهبی, سيدمحمدباقر نجفی, چاپ تهران 396 ه . ق. صفحه (200) نقل از فرهنگ قصص قرآن, صفحه (355) _ صدرالدين بلاغی.
19) ستاره شناس و فيزيک دان بزرگ انگليسی.
20) اثبات وجود خدا صفحه (39) به نقل از "جان کلولندکوثرن" رياضی دان و شيميست مشهور.
21) آیين کاميابی _ ديل کارنگی _ ترجمه علی اکبر کسمایی صفحه (52)
22) رياضی دان و شيميست آمريکایی
23) اثبات وجود خدا صفحه (44) از مقاله "نتيجه اجتناب ناپذير", جان کلورمولنما
24) دانشمند بزرگ معاصر آمريکایی
25) لذات فلسفه _ ويل دورانت _ ترجمه زرياب خوئی صفحه (476)
26) فيلسوف, شاعر و نويسنده آمريکایی
27) عصر تجزيه و تحليل _ مورتون وايت _ ترجمه پرويز داريوش صفحه (58)
28) فيلسوف و فيزيک دان آلمایی
29) زندگی انيشتين _ فيليپ فرانک ، ترجمه حسن صفاری صفحه (508)
30) فيزيک دان و متفکر آلمانی
31) علم به کجا می رود _ ماکس پلانگ _ ترجمه احمد آرام صفحه (235)
32) شرق شناس برجسته مسلمان
33) راه تکامل ، جلد سوم ، صفحه (53) _ استاد احمد امين.
34) پيامبر اسلام _ علی دوانی _ نقل از کليات ولتر
35) دانشمند انگليسی (1789 _ 1877)
36) عذر تقصير به پيشگاه محمد(ص) و قرآن _ جان ديون پورت ترجمه سيدغلامرضا سعيدی صفحه (81)
37) تاريخ تمدن _ ويل دورانت _ جلد (1) صفحه (49)
38) نويسنده مشهور انگليسی (1856 _ 1950)
39) پيامبر اسلام(ص) _ علی دوانی _ صفحه (159) به نقل از مجله العرفان.
40) استاد تاريخ سياسی و مذهبی مرکز اسلامی دانشگاه رم.
41) پيامبر اسلام ( علی دوانی) صفحات 232 و 234 ميراث اسلام, ديويد دوسانتيلا, ترجمه مصطفی علم ، صفحه (267 و 270).
42) محقق بزرگ (متولد 1882 م)
43) اسلام از ديدگاه دانشمندان، پروفسور نصرالله نيک آئين, انتشارات سيمان فارس و خوزستان, نقل از اسلام شناسی غرب صفحه 103.
44) استاد تاريخ در دانشگاه پاريس.
45) اسلام از ديدگاه دانشمندان صفحه (65) نقل از زندگانی مردان بزرگ صفحه (158)
46) نويسنده و محقق انگليسی (1866 _ 1946 _ م)
47) اسلام از ديدگاه دانشمندان صفحه (99) نقل از سرمايه سخن
48) دانشمندان و محقق معاصر
49) پيامبر اسلام (ص)صفحه (221) نقل از وحدت و تنوع در تمدن اسلامی صفحه (212)
50) فيلسوف و دانشمند انگليسی (1795 _ 1881)
51) پيامبر اسلام(ص) _ علی دوانی _ صفحه (88)
52) دنيایی که من می بينم _ انيشتين _ ترجمه فريدون سالکی صفحه (17)
53) انسان موجود ناشناخته _ الکسيس کارل _ ترجمه پرويز دبيری صفحه (124)
54) دنيایی که من می بينم _ انيشتين _ صفحه (17)
55) فيلسوف و محقق فرانسوی (از محققين برجستة کتب ارسطو)
56) فيلسوف مذهبی صفحه (137) نقل از اخلاق برنيکو ماخس.
57) محقق و نويسنده در علوم انسانی متولد 1875 _ فرانسه
58) متافيزيک _ فيليسين شاله _ ترجمه نيک گهر صفحه (57)
59) فيلسوف مشهور فرانسوی
60) قرارداد اجتماعی _ ژان ژاک روسو _ ترجمه احمد زيرک زاده صفحه 205, صفحه 205, چاپ چهارم
61) راه و رسم زندگی _ الکسيس کارل _ ترجمه دبيری صفحه (144)
62) نيايش, الکسيس کارل, ترجمه شريعتی صفحه (57)
63) آیين زندگی _ ديل کارنگی _ صفحه (156)
64) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (57)
65) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (61)
66) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (50)
67) نيايش _ الکسيس کارل _ ترجمه شريعتی صفحه (62)
شاهرخ وطن دوست
دلیل اثبات وجود خدا چیست؟
دلایل فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
1-برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب».
این برهان از چهار مقدمه یقینی تشکیل می یابد:
الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.
این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.
ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.
این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل میشود که آن را علت می نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.
با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر میشود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر، موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر میباشند و وجود هر یک از آنها به وسیلة علتی ایجاب میشود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنیم که وجود آنها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آنها باطل و محال میباشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آنها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آنها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آنها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.
به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم:
علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمیکند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.
مثال: فرض میکنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آنها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، میگوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم میگوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.
اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آنها به زبان حال میگویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند، ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.
از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که اینها وجود پیدا کرده اند.
3- برهان تجربی (دلیل علمی )
مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیستشناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشنتر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد.
فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازندهای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیدهتر و عجیبتر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1)
سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب.
برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید.
پی نوشت:
1) اثبات وجود خدا، ص 230 ـ 227
شاهرخ وطن دوست
فرانسیس بیکن فیلسوف و سیاستمدار
مشهور . سیصد و چند سال پیش گفته است
اطلاع ساده و سطحی از فلسفه . شخص را به انکار وجود خالق سوق میدهد ولی اطلاع وسیع و عمیق از فلسفه .شخص را متدین و خدا شناس مینماید
صفحه 64
اثبات وجود خدا
ترجمه احمد آرام دانشمند و ریاضی دان معروف
شاهرخ وطن دوست
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز . برای خردمندان . نشانه هایی است
قرآن سوره آل عمران آیه 190
دیدگان اورا درنیابند. او دیدگان را دریابد. و او بخشنده آگاه است
قرآن سوره انعام آیه 103
رینک آلمانی در کتاب خود بنام / دنیا مخلوق است / . صریحا اعتراف میکند که در این جهان یک عقل و قدرت ابدی وجود دارد
رومین انگلیسی کمی قبل از مرگش اظهار کرد که او معتقد است که تمام مبانی علمی و فلسفی او تا آنزمان باطل بوده و وجود دنیا بدون صانع غیر قابل فهم است و توبه کاران زیادی از این قبیل را می توان نام برد
میکائیل فارادی . دانشمند فیزیک و شیمی انگلیسی که تمام عمرش صرف تحقیق و بیان نظریه شده بود . در یکی از روز ها ی سال 1867 که در بستر مرگ بود . یکی از دوستانش از او پرسید ./ فارادی به چه نظریه ای فکر میکنی ؟ جواب داد . خدارا شکر که به هیچ نظریه ای فکر نمی کنم آیا در بستر مرگ هم نظریه مرا راحت نخواهد گذاشت ؟
من خدای خود را می شناسم و مطمئنم که تقصیرات مرا خواهد بخشید.
کتاب اثبات وجود خدا
صفحه 14
جان کلو ور مونسما
ترجه استاد احمد آرام
شاهرخ وطن دوست
آلبرت اینشتین که وجود یک قدرت خالقه را قبول داشت آنرا چنین تعریف میکند
در عالم مجهول . نیروی عاقل و قادری وجود دارد که جهان گواه وجوداوست
مارلین بوکس کریدر
عالم فیزیولوژی
کتاب اثبات وجود خدا
صفحه 69
ترجمه استاد احمد آرام
شاهرخ وطن دوست