اردشیر محصص هم رفت



البته شایسته این بود که خیلی زودتر از اینها یادی از این بزرگمرد هنر و کاریکاتور ایران می کردم ولی باز هم به علت توطئه های رژیم هنر کش آخوندی بر علیه رزمندگان آزادی در اشرف قهرمان لازم بود که در کنار یاران و پشتیبانان مقاومت در ژنو حضور داشته باشم و متاسفانه ناچارا با تاخیر چندین روزه یادی از این کاریکاتوریست بزرگ می کنم.


اردشیر هم رفت .


در غربت و تنهایی بعد از تحمل دردهای بسیار که احتمالا ساده ترینش آلزایمر باشد. به او باید به عنوان یک آموزگار نگاه کرد . او فقط خطوطی چند از یک طرح را روی هم نمی ریخت. او قبل از هر چیز به ما آموخت که با کاریکاتورهایش نخندیم ، با آنها بگرییم . با آنها جدی باشیم و کار او را جدی بگیریم. نگاهش هزل نبود ،برنده بود . مثل یک چاقوی تیز در نسوج ساخت و بافت جامعه ای عفونی فرو می رفت و ریم و چرکها را بیرون می ریخت . بعد از آن بود که ما احساس راحتی می کردیم . بعد مختار بودیم که بخندیم یا بگرییم یا هر کار دیگری که می خواهیم بکنیم..... او باید ما را از خواب بیدار و هشیارمان کند تا نه فریفته شاه و نه منت پذیر شیخ .


قبل از هر چیز باید ، تلخ و شیرین ، پذیرفت که عوام فریبی را کنار بگذاریم . هم نپذیریم که دیگران سرمان کلاه بگذارند و خودمان هم در کلاهبرداری و کلاه گذاری سهیم نشویم.


هر بیننده کارهای اردشیر می تواند گواهی دهد که بعد از روئت کارهای او گزیده شده است ، نه این که در خواب خرگوشی فرو برود . همین هم دلیل اصلی انزوای چندین ساله اش بود. و حتما به همین دلیل است که آخوندها بغض و غیظشان را حتی از خاموش شدن او نمی توانند تاب بیاورند.


اردشیر با نفی آخوندها ، با تسلیم نشدن در برابرآنها درس بزرگتری از کارهایش به همه داد.


روحش شاد


یادش یاد باد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

1 Response
  1. ناشناس Says:

    شاید روزگاری بیاید و مردم ما قدر این هنرمندان اصیل و مردمی را در زمان حیاتشان کار و یادشان را گرامی بدارند و منتظر نباشند که در گوشه ای از این دنیا در تنهایی و انزوا بمیرند و بعد تصمیم بگیرند از آنها به نیکی یاد کنند .
    بهروز