بعثت شماره دوازدهم ( شماره سوم، سال دوم) > نكاتى درباره خواندنيها! بدون رتوش:
نكاتى درباره خواندنيها!
آقاى علىاصغرخاناميرانى درشماره چهل مجله هفتهاى دوبارشان به سراغ نشريه بعثت آمده و يك مقاله ازآن را به اصطلاح حلاجى كردهاند. ايشان بودن اين كه كوچكترين اشارهاى به انگيزه اصلى مادرنوشتن آن مقاله كه "حمله ناجوانمردانه ايشان به آيتاللهالعظمى آقاى خمينى بود" بنمايند فقط به دوموضوعى كه مربوط به شخص مديربود اشاره كرده و به دفاع پرداختهاند و بافحاشى و رجزخوانى خواسته بودند كه ظاهراً به مقاله بىامضاى ماجواب باامضاا بدهند و به دنيااعلام كنند كه: ببينيد درمملكت ششهزارساله تاچه اندازه آزادى و جود دارد كه مديرخواندنيها باپشتيبانى و دستور مقامات مربوطه مىتواند جواب يك نشريه به قول ايشان شبنامه و غيرقانونى را باامضاء و آزادانه بدهد!
البته مامجبوريم على رغم خواست قبلى خود جوابى به طور تلگرافى به دستگاه جديد حلاجى ايشان بدهيم تاانصاف دهند كه كدام داورى بيشتر به ديوانگى ماند!
تلويحاً مىفرمايند چرا بهطور شبنامه و چرا بىامضاء گوشهاى از حقايق رامىنويسيم، مىگوييم براى آن كه خودشما درهمين مجله ازيك و كيل دادگسترى نيرومند و روزنامهنويس مقالهاى و نقل فرموديد كه بااشاره سازمان آقاى سپهبدكيا(كه مدتى به علت سؤاستفاده به زندان افتاد و بعد بيرون آمد وخوابنماشد!) ممكن است كه چه پروندههايى ساخته شود و چه افرادى به زندانها بروند! و مابراى ادامها كار نه فقط بايد پروندهسازى سپهبدكيا را درنظر داشته باشيم ازخود جنابعالى هم اطمينان نداريم كه كارمارا به دادستانى ارتش حواله ندهيد. آخرمگرنه اين است كه شما خواه مخفى بكنيد يانكيد يكى ازمهرههاى اساسى دستگاه حاكمه اين مملكت هستيد و ازنيروهاى نافذ و نامرئى طبقه حاكمه به شمارمىآئيد و بااتكا به همين قدرت است كه درصورت لزوم به "الهه فساد" هم حمله مىكنيد و كسى نمىگويد كه بالاى چشم شماابرويا سرشمابىموست!....
شمابه قول خودتان درسرمقالههاى دوران بحرانى 15 خرداد مىتوانيد بفرماييدكه:"دولت و دولتيان گناهكارترين مردم هستند" ولى و قتى ما مىگوييم كه: دولت و دولتيان و ابسته به مردم هستند" ولى و قتى ما مىگوييم كه: دولت و دولتيان و ابسته به مردم نيستند و ارتجاعىترين باند طبقه حاكمه و فئودالها و ملاكين بزرگ هستند و اصولاًنمىتوانند مفهوم انقلاب و يااصلاحات را بفهمند به اتهام قيام عليه امنيت كشور بايد محاكمه شوند و يااگر حضرت آيتاللهالعظمى آقاى خمينى مىفرمايند دادن مصونيت سياسى به مستشاران بيگانه خيانت به مصالح ملى است، بايدازكشور تبعيد شوند و شما باكمال بىشرمى عليه معظمله مقاله مىنويسيد!
آقاى بدون رتوش (ببخشيد آقاى حلاج!) مىفرماييد كه ماچرا حسود هستيم ونمىتوانيم آپارتمان و ماشين مجهز و ثروت كلان شمارا ببينيم! بايد به محضر جناب اجل برسانيم كه ماهرگز حسود نيستيم و دراين مملكت و يران شده راه كسب مال و ثروت، ماشينمجهز و آپارتمان راهم بلد هستيم. دراين مملكت نظير سيدموسوى اصفهانى، شمسقنات آبادى ، مهدوى و غيره هم صاحب كاخ وماشين آخرين سيستم شدهاند و ياروزى نامهنويسهايى نظيردكترعسكريها ومسعوديهاو... آنقدر پولدار شدهاند كه به قول شما تنزيل مىگيرند. و درهمچو مملكتى كسب مال و مقام ظاهرى كارمهمى نيست، درجايى كه بىسوادانى نظيرشماكه انشاى صحيح فارسى هم بلد نيستند صاحب آلاف و الوف شدهايد.اگرماهم مىخواستيم مىتوانستيم بالاتر ازشما باشيم ولى مانمىخواهيم ايمان و عقيده خود را به دستگاه و مال دنيا بفروشيم و درمقابل زوروستم ساكت بنشينيم.
ازاين كه گفتيم انشاى صحيح فارسى بلد نيستيد زياد ناراحت نباشيد، درهمين مقاله به اصطلاح "حلاجى" كه درجواب مانوشتيد درسطراول ستون سوم مىنويسيد:..."بنابراين اگرازيك نوشته و احد..." كه جمله غلط است و بايد يا"يك" ويا"واحد" را فقط به كارببريد نه هردورا دريك جمله. و درستون اول بدون رتوش شماره 43 كه ازگرايش به چپ همپيمانان سنتو ناله داريد مىنويسيد:"باآن كه فصل، فصل مكه است و زيارت خانه خدا بعضى به عمداً راه تركستان را درپيش گرفتهاند!" توجه مىفرماييد كه يابايد"عمداً" بنويسيد يا"به عمد" و "به عمداً" غلط است! تازه اين را شما پس از سىسال روزنامهنويسى و ارتزاق ازاين راه مىنويسيد!....
درهرصورت اشكال ما فقط به داشتن كاخ نبود، بلكه اين بود كه آن را ازكجا آوردهايد؟ شما يك ادعايى دراين زمينه داريد ولى ديگران ازجمله مجله تهران اكونوميست درشماره 57 خود كه اخيراً منتشر شده چيزهايى مىگويند كه البته خود شما لابد مبسوق هستيد. اشكال ما اينجاست كه شما مفتخوران اجتماع كه ازراه ماليات مسقيم و غيرمستقيم برمردم گرسنه و برهنه اين ملت به دست مىآيد زندگى نكبتبارى را مىگذرانيد حق دلسوزى نداريد، كسى حق دلسوزى دارد كه گفتار و كردار اويكسان باشد.
دلسوزى شما نظيردلسوزى جناب دكتر ارسنجانى است كه دربحبوحه كاربه اصطلاح تقسيم اراضى كه بعد به اصلاح اراضى تغيير ماهيت داد، باغى به قيمت پنج ميليون ريال طبق نقل اتحاد ملى خريد و سپس كه ازوزارت به سفارت انتقال يافت و ازسفارت هم معاف شد، يكپارچه سوسياليست گرديد و هوادار سوسياليسم دمكراتيك!
شمامىفرماييد ازروز تأسيس دستگاه خواندنيها تاامروز نزول مىدهيد، ولى همه مىدانند كه اين حرف خيلى شباهت به گفته رفيقتان آقاى دكتراقبال دارد كه فرمود: دراين مملكت يك و جب زمين ندارم و مالك كلوخى نيستم! و ماقضاوت را به عهده خود سركار اجل مىگذاريم.
ايشان سپس مىخواهند به مادرس اخلاق بدهند! مىفرمايند نبايد مانند هوچيان فحاض و كلاش مطالبى بنويسيم! و اضافه مىكنند كه آنها را ازروى حسد وغرض نوشتهايم... مادراين باره هيچگونه توضيحى عرض نمىكنيم و ايشان رابه خواندن نوشتههاى همپيمانان سابقشان آقاى دكتر عسكرى و مقاله شماره 57 مجله تهران اكونوميست درباره ايشان دعوت مىكنيم تالااقل بين فحاشى و هوچيگرى ونقل كى مطلب ازديگران (درباره اين كه ايشان حقوق گزاف بافت بدون رتوش مىگيرند) فرقى بگذارند!
ايشان كه درس اخلاق مىدهند چند سطر بعد مىفرمايند كه طلاب از دسترنج ديگران ارتزاق مىكنند... مامىپرسيم شما و همكارانتان ازچه راهى ارتزاق مىكنيد؟ مااگر شرافتمندانه درس مىخوانيم و زحمت مىكشيم و درسايه زحمت وكوشش باحداقل زندگى مىسازيم، مفتخريم ولى شما و همكارانتان كه ازراه تملق وچاپلوسى و تحريف حقايق و غيره ارتزاق مىفرماييد مفتخرتشريف نداريد؟ آيا اين داورى به ديوانگى بيشتر شباهت دارد يا داورى ما؟
خودتان مىدانيد كه رقم دزد و سؤاستفاده مثلاً رئيس شهردارى سابق انقلاب سفيد و بانى انتخابات كنگره آزادزنان و آزاد مردان خيلى بيشتر ازمخارج مجموع عمريك آيتالله بزرگ است و خودتان نيز مىدانيد كه مخارج امثال شما دريك شبنشينى هتل هيلتون و غيره به اندازه مجموع يك عمريك طلبه است، آن و قت باكمال بىشرمى مارا مفتخور مىدانيد و لابد خودتان را خادم شاه و مردم!مااگر راه شما رامىرفتيم زودترازشما صاحب كاخ و اتومبيل مىشديم، ولى ما زندگى شرافتمندانه را برزندگى نكبتبار شما ترجيح دادهايم. ماحتى حاضريم ازافرادى امثال شما فحش بشنويم ولى درموقعى كه نفت و بنزين را گران كردند يامصونيت به مستشاران خارجى دادند فرياد خود ر عليه آنان بلند كنيم، نه آن كه پس ازآن كه نفت ارزان شد مانند سناتورهاى پير و پفتال و قلابى بگوييم كه ماهم ناراحت بوديم يامانند شما بنويسيم كه ماهم مقاله نوشتيم ولى چاپ نكرديم....
درمورد همكارى علمى و فكرى شما باحزب توده مىفرماييد كه كار مانقل مطالب ازجرايد بود و براى شما فرقى نمىكرد كه اين جريده بسوى آينده باشد ياچلنگر، روزنامه مردم باشد ياشورش! همچنين عكسهايى هم كه چاپ مىكرديد مهم نبودكه ازتظاهرات خيابانى باد به اصطلاح نيروى سوم خليلملكى براى جمهورى دمكراتيك باشد ياازحزب توده ايران و براى همين منظور!... ولى مانه درآن زمان و نه قبل و بعد ازآن هيچ و قت و هرگز تابع اوضاع روز نبوديم و حقيقت را فداى مصالح روز نمىكرديم و نمىكنيم.
بزرگان مادرزمان حكومت پوشالى "آذربايجان دمقرات فرقه سى" براى مصلحت روزهم باآنها سازش نكردند و عليه آنها درزير برق سرنيزههاى "وطنفدايى لرى" مبارزه كردند اماشما درپايتخت كشور در پناه سرنيزه ارتش وقدرت دولت ازترس و يا به خاطر مقام آينده! درجمهورى دمكراتيك احتمالى باآنها همكرى كرديد....
مادربحبوحه قدرت تودهايها درقم باآنها چون ازنظرفكر و عقيده مخالف بوديم وهستيم تن به تن جنگيديم و دراين راه عدهاى مجروح و كشته داديم. درآن روز حتى پليس دولتى هم مانند امروز رگبار گلوله رابه روى مابازكرد و دوستان مارابه خاك و خون كشيد، ولى ما دست از هدف و عقيده خود برنداشتيم... و درآينده هم برنخواهيم داشت.
آقاى اميرانى شمادرسرمقاله اخيرخود نوشته بوديد كه: نارضاييها رانبايد گذاشت به صورت عقده درآيد كه درعقده خاصيتى است اتموار كه باتمام خردى وناچيزى به حالت انفجار درآيد، دنيايى رامنفجر خواهدكرد!... اين مطلبى است كه شما خود درك كردهايد و اى كاش مىتوانستيد آن را به بقيه اعضاى طبقه حاكمه وقدرتهاى نامريى دستگاه بفهمانيد تابه جاى سرنيزه و زندان مشكلات اساسى را برطرف سازند و نارضائيهاى مردم را رفع كنند و به هدف مقدس روحانيت احترام قائل شوند و گرنه سرنيزه و زندان، فحش و تهمت و تبعيد خود عامل مؤثرى است درتبديل نارضائيها به عقدههاى اتمى و هيچ تأثيرديگرى نخواهد داشت.
شادان وسرفرازیم
جونکه روده درازیم
انتخابا ت کشک داریم
.صد در صد رای می آریم
عباس علی آبادی
وقتی نمانده زود باش
عمر حقیر تمام شد
هرچه خواستی سیاه کن
در شهر و ده قیام شد
...عباس علی آبادی
حرفهای 44 سال پیش هاشمی رفسنجانی و هادی خسروشاهی دو آخوند فعلا حاکم
از سایت خسروشاهی که طنز خواندنی روزگار است
کککککککککککککککککککککککککک
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم مجموعه آثار فارسي صفحه اصلي
بعثت نشريه داخلي دانشجويان حوزه علميه قم
--------------------------------------------------------------------------------
از سري کتابهاي تحقيقي
بعثت شماره دوازدهم ( شماره سوم، سال دوم) > نكاتى درباره خواندنيها!
بدون رتوش:
نكاتى درباره خواندنيها!
آقاى علىاصغرخاناميرانى درشماره چهل مجله هفتهاى دوبارشان به سراغ نشريه بعثت آمده و يك مقاله ازآن را به اصطلاح حلاجى كردهاند. ايشان بودن اين كه كوچكترين اشارهاى به انگيزه اصلى مادرنوشتن آن مقاله كه "حمله ناجوانمردانه ايشان به آيتاللهالعظمى آقاى خمينى بود" بنمايند فقط به دوموضوعى كه مربوط به شخص مديربود اشاره كرده و به دفاع پرداختهاند و بافحاشى و رجزخوانى خواسته بودند كه ظاهراً به مقاله بىامضاى ماجواب باامضاا بدهند و به دنيااعلام كنند كه: ببينيد درمملكت ششهزارساله تاچه اندازه آزادى و جود دارد كه مديرخواندنيها باپشتيبانى و دستور مقامات مربوطه مىتواند جواب يك نشريه به قول ايشان شبنامه و غيرقانونى را باامضاء و آزادانه بدهد!
البته مامجبوريم على رغم خواست قبلى خود جوابى به طور تلگرافى به دستگاه جديد حلاجى ايشان بدهيم تاانصاف دهند كه كدام داورى بيشتر به ديوانگى ماند!
تلويحاً مىفرمايند چرا بهطور شبنامه و چرا بىامضاء گوشهاى از حقايق رامىنويسيم، مىگوييم براى آن كه خودشما درهمين مجله ازيك و كيل دادگسترى نيرومند و روزنامهنويس مقالهاى و نقل فرموديد كه بااشاره سازمان آقاى سپهبدكيا(كه مدتى به علت سؤاستفاده به زندان افتاد و بعد بيرون آمد وخوابنماشد!) ممكن است كه چه پروندههايى ساخته شود و چه افرادى به زندانها بروند! و مابراى ادامها كار نه فقط بايد پروندهسازى سپهبدكيا را درنظر داشته باشيم ازخود جنابعالى هم اطمينان نداريم كه كارمارا به دادستانى ارتش حواله ندهيد. آخرمگرنه اين است كه شما خواه مخفى بكنيد يانكيد يكى ازمهرههاى اساسى دستگاه حاكمه اين مملكت هستيد و ازنيروهاى نافذ و نامرئى طبقه حاكمه به شمارمىآئيد و بااتكا به همين قدرت است كه درصورت لزوم به "الهه فساد" هم حمله مىكنيد و كسى نمىگويد كه بالاى چشم شماابرويا سرشمابىموست!....
شمابه قول خودتان درسرمقالههاى دوران بحرانى 15 خرداد مىتوانيد بفرماييدكه:"دولت و دولتيان گناهكارترين مردم هستند" ولى و قتى ما مىگوييم كه: دولت و دولتيان و ابسته به مردم هستند" ولى و قتى ما مىگوييم كه: دولت و دولتيان و ابسته به مردم نيستند و ارتجاعىترين باند طبقه حاكمه و فئودالها و ملاكين بزرگ هستند و اصولاًنمىتوانند مفهوم انقلاب و يااصلاحات را بفهمند به اتهام قيام عليه امنيت كشور بايد محاكمه شوند و يااگر حضرت آيتاللهالعظمى آقاى خمينى مىفرمايند دادن مصونيت سياسى به مستشاران بيگانه خيانت به مصالح ملى است، بايدازكشور تبعيد شوند و شما باكمال بىشرمى عليه معظمله مقاله مىنويسيد!
آقاى بدون رتوش (ببخشيد آقاى حلاج!) مىفرماييد كه ماچرا حسود هستيم ونمىتوانيم آپارتمان و ماشين مجهز و ثروت كلان شمارا ببينيم! بايد به محضر جناب اجل برسانيم كه ماهرگز حسود نيستيم و دراين مملكت و يران شده راه كسب مال و ثروت، ماشينمجهز و آپارتمان راهم بلد هستيم. دراين مملكت نظير سيدموسوى اصفهانى، شمسقنات آبادى ، مهدوى و غيره هم صاحب كاخ وماشين آخرين سيستم شدهاند و ياروزى نامهنويسهايى نظيردكترعسكريها ومسعوديهاو... آنقدر پولدار شدهاند كه به قول شما تنزيل مىگيرند. و درهمچو مملكتى كسب مال و مقام ظاهرى كارمهمى نيست، درجايى كه بىسوادانى نظيرشماكه انشاى صحيح فارسى هم بلد نيستند صاحب آلاف و الوف شدهايد.اگرماهم مىخواستيم مىتوانستيم بالاتر ازشما باشيم ولى مانمىخواهيم ايمان و عقيده خود را به دستگاه و مال دنيا بفروشيم و درمقابل زوروستم ساكت بنشينيم.
ازاين كه گفتيم انشاى صحيح فارسى بلد نيستيد زياد ناراحت نباشيد، درهمين مقاله به اصطلاح "حلاجى" كه درجواب مانوشتيد درسطراول ستون سوم مىنويسيد:..."بنابراين اگرازيك نوشته و احد..." كه جمله غلط است و بايد يا"يك" ويا"واحد" را فقط به كارببريد نه هردورا دريك جمله. و درستون اول بدون رتوش شماره 43 كه ازگرايش به چپ همپيمانان سنتو ناله داريد مىنويسيد:"باآن كه فصل، فصل مكه است و زيارت خانه خدا بعضى به عمداً راه تركستان را درپيش گرفتهاند!" توجه مىفرماييد كه يابايد"عمداً" بنويسيد يا"به عمد" و "به عمداً" غلط است! تازه اين را شما پس از سىسال روزنامهنويسى و ارتزاق ازاين راه مىنويسيد!....
درهرصورت اشكال ما فقط به داشتن كاخ نبود، بلكه اين بود كه آن را ازكجا آوردهايد؟ شما يك ادعايى دراين زمينه داريد ولى ديگران ازجمله مجله تهران اكونوميست درشماره 57 خود كه اخيراً منتشر شده چيزهايى مىگويند كه البته خود شما لابد مبسوق هستيد. اشكال ما اينجاست كه شما مفتخوران اجتماع كه ازراه ماليات مسقيم و غيرمستقيم برمردم گرسنه و برهنه اين ملت به دست مىآيد زندگى نكبتبارى را مىگذرانيد حق دلسوزى نداريد، كسى حق دلسوزى دارد كه گفتار و كردار اويكسان باشد.
دلسوزى شما نظيردلسوزى جناب دكتر ارسنجانى است كه دربحبوحه كاربه اصطلاح تقسيم اراضى كه بعد به اصلاح اراضى تغيير ماهيت داد، باغى به قيمت پنج ميليون ريال طبق نقل اتحاد ملى خريد و سپس كه ازوزارت به سفارت انتقال يافت و ازسفارت هم معاف شد، يكپارچه سوسياليست گرديد و هوادار سوسياليسم دمكراتيك!
شمامىفرماييد ازروز تأسيس دستگاه خواندنيها تاامروز نزول مىدهيد، ولى همه مىدانند كه اين حرف خيلى شباهت به گفته رفيقتان آقاى دكتراقبال دارد كه فرمود: دراين مملكت يك و جب زمين ندارم و مالك كلوخى نيستم! و ماقضاوت را به عهده خود سركار اجل مىگذاريم.
ايشان سپس مىخواهند به مادرس اخلاق بدهند! مىفرمايند نبايد مانند هوچيان فحاض و كلاش مطالبى بنويسيم! و اضافه مىكنند كه آنها را ازروى حسد وغرض نوشتهايم... مادراين باره هيچگونه توضيحى عرض نمىكنيم و ايشان رابه خواندن نوشتههاى همپيمانان سابقشان آقاى دكتر عسكرى و مقاله شماره 57 مجله تهران اكونوميست درباره ايشان دعوت مىكنيم تالااقل بين فحاشى و هوچيگرى ونقل كى مطلب ازديگران (درباره اين كه ايشان حقوق گزاف بافت بدون رتوش مىگيرند) فرقى بگذارند!
ايشان كه درس اخلاق مىدهند چند سطر بعد مىفرمايند كه طلاب از دسترنج ديگران ارتزاق مىكنند... مامىپرسيم شما و همكارانتان ازچه راهى ارتزاق مىكنيد؟ مااگر شرافتمندانه درس مىخوانيم و زحمت مىكشيم و درسايه زحمت وكوشش باحداقل زندگى مىسازيم، مفتخريم ولى شما و همكارانتان كه ازراه تملق وچاپلوسى و تحريف حقايق و غيره ارتزاق مىفرماييد مفتخرتشريف نداريد؟ آيا اين داورى به ديوانگى بيشتر شباهت دارد يا داورى ما؟
خودتان مىدانيد كه رقم دزد و سؤاستفاده مثلاً رئيس شهردارى سابق انقلاب سفيد و بانى انتخابات كنگره آزادزنان و آزاد مردان خيلى بيشتر ازمخارج مجموع عمريك آيتالله بزرگ است و خودتان نيز مىدانيد كه مخارج امثال شما دريك شبنشينى هتل هيلتون و غيره به اندازه مجموع يك عمريك طلبه است، آن و قت باكمال بىشرمى مارا مفتخور مىدانيد و لابد خودتان را خادم شاه و مردم!مااگر راه شما رامىرفتيم زودترازشما صاحب كاخ و اتومبيل مىشديم، ولى ما زندگى شرافتمندانه را برزندگى نكبتبار شما ترجيح دادهايم. ماحتى حاضريم ازافرادى امثال شما فحش بشنويم ولى درموقعى كه نفت و بنزين را گران كردند يامصونيت به مستشاران خارجى دادند فرياد خود ر عليه آنان بلند كنيم، نه آن كه پس ازآن كه نفت ارزان شد مانند سناتورهاى پير و پفتال و قلابى بگوييم كه ماهم ناراحت بوديم يامانند شما بنويسيم كه ماهم مقاله نوشتيم ولى چاپ نكرديم....
درمورد همكارى علمى و فكرى شما باحزب توده مىفرماييد كه كار مانقل مطالب ازجرايد بود و براى شما فرقى نمىكرد كه اين جريده بسوى آينده باشد ياچلنگر، روزنامه مردم باشد ياشورش! همچنين عكسهايى هم كه چاپ مىكرديد مهم نبودكه ازتظاهرات خيابانى باد به اصطلاح نيروى سوم خليلملكى براى جمهورى دمكراتيك باشد ياازحزب توده ايران و براى همين منظور!... ولى مانه درآن زمان و نه قبل و بعد ازآن هيچ و قت و هرگز تابع اوضاع روز نبوديم و حقيقت را فداى مصالح روز نمىكرديم و نمىكنيم.
بزرگان مادرزمان حكومت پوشالى "آذربايجان دمقرات فرقه سى" براى مصلحت روزهم باآنها سازش نكردند و عليه آنها درزير برق سرنيزههاى "وطنفدايى لرى" مبارزه كردند اماشما درپايتخت كشور در پناه سرنيزه ارتش وقدرت دولت ازترس و يا به خاطر مقام آينده! درجمهورى دمكراتيك احتمالى باآنها همكرى كرديد....
مادربحبوحه قدرت تودهايها درقم باآنها چون ازنظرفكر و عقيده مخالف بوديم وهستيم تن به تن جنگيديم و دراين راه عدهاى مجروح و كشته داديم. درآن روز حتى پليس دولتى هم مانند امروز رگبار گلوله رابه روى مابازكرد و دوستان مارابه خاك و خون كشيد، ولى ما دست از هدف و عقيده خود برنداشتيم... و درآينده هم برنخواهيم داشت.
آقاى اميرانى شمادرسرمقاله اخيرخود نوشته بوديد كه: نارضاييها رانبايد گذاشت به صورت عقده درآيد كه درعقده خاصيتى است اتموار كه باتمام خردى وناچيزى به حالت انفجار درآيد، دنيايى رامنفجر خواهدكرد!... اين مطلبى است كه شما خود درك كردهايد و اى كاش مىتوانستيد آن را به بقيه اعضاى طبقه حاكمه وقدرتهاى نامريى دستگاه بفهمانيد تابه جاى سرنيزه و زندان مشكلات اساسى را برطرف سازند و نارضائيهاى مردم را رفع كنند و به هدف مقدس روحانيت احترام قائل شوند و گرنه سرنيزه و زندان، فحش و تهمت و تبعيد خود عامل مؤثرى است درتبديل نارضائيها به عقدههاى اتمى و هيچ تأثيرديگرى نخواهد داشت.